یادداشت های مامان تایلندی: "زندگی ما به طور غیر منتظره به جهنم تبدیل شده است"

Anonim

هر روز ما رویکرد چیزی ناشناخته را احساس کردیم، با این حال، همانطور که اغلب اتفاق می افتد، همه چیز کاملا غیر منتظره اتفاق افتاد. و زندگی ما، دیروز من هنوز بی سر و صدا، صلح آمیز و آرامش بخش به جهنم واقعی تبدیل شدم.

... در واقع، به نظر می رسید که همسایگان ما Thais، که ما یک خانه دوقلو را به دو خانواده تقسیم کردیم - تقریبا نزدیک دوستان. حداقل در تمام تعطیلات، آنها هدایای کوچک، اما زیبا را به ما دادند، ما آنها را هدیه روسی روسی برای آنها به ارمغان آوردیم (از Matryoshek به شکلات های شکلاتی خانگی، که بسیار احترام گذاشت). هنگامی که ناگهان نور در سراسر روستا خاموش شد، همسایگان ما بلافاصله ما را به چنین شگفتی، شمع و مسابقات آماده کردند. و آنها همچنین توضیح دادند، در صورت لزوم، برخی از ویژگی های زندگی تایلندی - از چگونگی پرداخت هزینه برق، و قبل از اینکه بهتر است به منظور سفارش آب آشامیدنی.

پیش از این، خانه های ما حتی یک سقف مشترک داشتند. بنابراین، این احساس بود که ساخت و ساز در اتاق بعدی بود.

پیش از این، خانه های ما حتی یک سقف مشترک داشتند. بنابراین، این احساس بود که ساخت و ساز در اتاق بعدی بود.

به طور خلاصه، ما همسایگان واقعی بودیم. ما از طریق یک حصار کوچک از یکدیگر، دیوار به دیوار زندگی کردیم. هر روز صبح روز خوبی بود، و در شب - شب بخیر. و آنها همیشه می دانستند که، در صورتی که ما می توانیم با یک سوال یا درخواست تماس بگیریم.

با این حال، یک روز همسایگان ما ناگهان شروع به جمع آوری جایی کردند. اما به نحوی بسیار ناشناخته است. به نظر می رسد که در خانه شما غرق شده است، اما بی سر و صدا و بی نظیر - چگونه Thais می تواند آن را انجام دهد. فقط پس از چند روز، دختر به طور ناگهانی توجه من را جلب کرد: "مامان، و خانه همسایگان کاملا خالی است، تنها دیوارها وجود دارد - حتی هیچ دستگیره درب و درختان نخل در طرح وجود ندارد."

و در واقع، همسایگان ناپدید شدند، مثل اینکه آنها نبودند. پس از چند روز دیگر، ما دریافتیم که هر دو درها (که بدون دسته باقی مانده اند) نیز بدون ردیابی تبخیر می شوند.

و حدود یک هفته بعد، ما در ساعت هفت صبح از فشار یک نیروی بی سابقه ای بیدار شدیم. "زلزله،" من در وحشت فکر کردم و اولین چیزی که یک کودک پستان را گرفتم، به خیابان پریدم.

آثار با طلوع آفتاب آغاز شده است - ساعت هفت صبح ساعت هفتم. و تا زمان شروع تاریکی ادامه داشت.

آثار با طلوع آفتاب آغاز شده است - ساعت هفت صبح ساعت هفتم. و تا زمان شروع تاریکی ادامه داشت.

و تصویر کاملا سورئال را دیدم. با دوازده کارگران برمه (معمولا آنها در سایت های ساختمانی تایلندی کار می کنند)، خانه همسایگان خرد شده است. و اگر شما دقیقا احساس می کنید - و خانه ما نیز، زیرا یک دیوار ما یک رایج داریم. بنابراین، هنگامی که یک زنجیره ای غول پیکر بر روی زنجیره به یک محله سقوط کرد (سپس به من گفت که این طراحی جهنمی بابا نامیده می شود)، سپس خانه ما شوکه شد.

تمام سوالات سوالات ما شانه ها را خاموش می کنند: آنها می گویند، انگلیسی صحبت نمی کنند. میزبان، که ما آن را فریاد می زنیم که خانه ما دیوانه است، همچنین وانمود کرد که ما را درک نمی کنیم (او به هر حال، در شرایط دشوار همیشه به شدت تمام دانش خود را در خارج از کشور فراموش کرده بود). دفتر املاک و مستغلات، که از طریق آن ما خانه ما را شلیک کردیم، پس از اینکه همه عجله کردند تا دسته بندی کنند: آنها می گویند، کار آنها کاهش مشتری و فروشنده، و سپس مشکلات شخصی ما است.

برای روزهای بعد بعدی، ما سعی کردیم به سادگی مشکل را نادیده بگیریم: از خانه در هفت صبح بیرون بیایید و به شش شب بازگردید، زمانی که آن را در حال حاضر تاریک بود، و تمام آثار متوقف شد. واضح است که نمی تواند به مدت طولانی ادامه یابد.

به دلیل حیله گر همسایگان، استفان عملا در صندلی ماشین حل و فصل شد: صبح ما سعی کردیم خانه را ترک کنیم و گاهی اوقات آنها فقط در اطراف جزیره تعقیب می کردند.

به دلیل حیله گر همسایگان، استفان عملا در صندلی ماشین حل و فصل شد: صبح ما سعی کردیم خانه را ترک کنیم و گاهی اوقات آنها فقط در اطراف جزیره تعقیب می کردند.

معشوقه خانه ما، که در نهایت ما هنوز "به محل وقایع" نامیده می شود، شل شد: آه خوب، چه مشکلی، پس از چند هفته کار پایان خواهد یافت، و زندگی به طور معمول وارد خواهد شد. با این حال، سه هفته گذشت، و تمام کارها از همسایگان ادامه یافت. در حال حاضر آنها به مرحله دیگری تبدیل شدند: در محل خانه نابود شده، شمع ها رانده شد - یا احساسات بسیار دلپذیر نیست. در خانه غیرممکن بود: به دلیل صفحه نمایش دائمی، لازم بود که یکدیگر را پیچ و تاب کنند، دیوارها به لرزش ادامه دادند. با این حال، هنوز هم از خانه بدتر بود - زمانی که من به نحوی یک قطعه مناسب از دیوار بتنی را در مقابل درب ورودی کشف کردم، متوجه شدم که هیچ کس از طریق تکنیک ایمنی در این محل ساخت و ساز نگران نیست.

هنگامی که ما هنوز موفق به پیدا کردن Brigadier تلفن از سایت ساخت و ساز، او اطلاعات قاتل را به ما داد: یک خانه جدید در این مکان ساخته خواهد شد، و این روند حداقل نیم سال به تأخیر افتاده است.

نه، شش ماه آینده در ساحل زندگی می کنم قطعا آماده نیستم. فورا نیاز به دنبال مسکن جدید! سپس سنگ های زیرزمینی قرارداد ما برای اجاره در خانه کشف شد. و همچنین برخی از ویژگی های ذهنیت تایلندی را پیدا کرد ...

ادامه ...

سابقه قبلی اولگا را بخوانید و در اینجا کجا شروع می شود - در اینجا.

ادامه مطلب