Olga Arntgolts: "هر کودک یک فرد است"

Anonim

در Olga Arntgolts چیزی از قرن XIX وجود دارد. هوش، اعتماد به نفس، کیفیت tact، و نه نادر امروز. جای تعجب نیست که در ورید های او خون آبی خون را می کشد - بازیگر بزرگ مادربزرگ، Freillina از روسیه ماریا فدوروفنا بود.

Olga Arntgolts: "ما در جستجوی اجدادمان شرکت کرده ایم. مادربزرگ و بابا برخی از اسناد نوشته شده توسط یک دست خط پیچیده و غیرقابل پیش بینی را حفظ می کنند. چیزی که ما چیزی را درک کردیم. نام خانوادگی ما از آنچه که او به این معنی می آید، ما نمی دانستیم. من سعی کردم پدر را پیدا کنم، و بعد از آن ما با همکاران خارجی، آلمانی ها، اما بیهوده ارتباط برقرار کردیم. سپس، در بسیاری از آرشیو، زمان جنگ وطن پرست بزرگ، "راز" را "مخفی" ایستاده بود. با این حال، آنچه در دسترس نیست به مردم عادی در مقابل کلمه جادویی "تلویزیون" باز نمی شود. هنگامی که ما برای کمک به یکی از کانال های تلویزیونی در جستجو پیشنهاد دادیم، ما با خوشحالی موافقت کردیم. سپس معلوم شد که Prababid در خط پدر در واقع یک نجیب زاده، امپراتوری Freillan بود. "

پس از آموختن منشاء نجیب خود، چیزی در آگاهی تغییر کرده است؟

اولگا: "بله، شاید هیچ چیز. تا حدودی ما قبل از آن می دانستیم. ما گفته شد که ما خواهر و ظاهری آریایی و طبیعت نوردیک داریم. در مدرسه Schepkinsky، جایی که ما مطالعه کردیم، یک دوره آلمانی بود. استاد ما، ماریا evgenievna velichova، شوخی: آنها می گویند، شما، دختران، احتمالا، درب اشتباه بود. "

والدین چگونه شما را افزایش دادند؟

اولگا: "وقتی مادرم در مورد این مطرح شده است، او پاسخ می دهد که هیچ برنامه آموزشی خاصی وجود نداشت، تنها عشق بود. عشق پدر و مادر به یکدیگر و به ما، کودکان. سنت های شام و شام وجود داشت، زمانی که هر کس برای یک میز بزرگ رفت، ما تعطیلات را با هم جشن گرفتیم، تولدها. پیاده روی برای تئاتر، موزه ها، کنسرت های ارکسترهای سمفونیک وجود داشت. و ما و خواهر من آن را دوست داشتیم. ما یک خانواده خواندن داشتیم، یک کتابخانه بزرگ در خانه. "

خواهران Arntgolts در عشق به ارمغان آورد. عکس: Gennady Avramenko.

خواهران Arntgolts در عشق به ارمغان آورد. عکس: Gennady Avramenko.

هندوها استدلال می کنند که این یک زن است که یک مرد را با انرژی مورد نیاز برای او برای دستاوردها و فتوحات متمرکز می کند.

اولگا: "من موافقم خانه جایی است که باید آرام و دنج باشد. در هیچ موردی این کار ادامه دارد، باید استراحت داشته باشد. نیروهای از این می آیند و می خواهند بیشتر بروند. و یک زن نیاز به احساس دفاع دارد. یک مرد، فتوحات و توطئه ها را انجام می دهد - به طوری که خانواده احساس راحتی، چیزی برای خوردن بود. من هرگز ناامید نخواهم کرد: "در خانه بنشینم، من به گرما نیاز دارم." مرد باید کار کند، زیرا او مهم است. "

آیا دوست دارید خانه را تجهیز کنید؟

اولگا: "بله، من همه چیز را اختراع می کنم. هنوز به خدمات متخصصین متوسل نشده است. شاید یک طراح حرفه ای می گوید که جایی که یک سبک نیست، در چیزی که من اشتباه کردم. اما مهم نیست. اصلی ترین چیزی که ما دوست داریم - افرادی که در خانه زندگی می کنند. به احتمال زیاد این عجیب و غریب به نظر می رسد، اما من همه چیز را از چیزهای داخلی دوست ندارم - همه چیز کمی که ایستاده، گرد و غبار و که آن را غیر ممکن است برای جمع آوری در هنگام حرکت غیر ممکن است. من فضاهای بزرگ، مبلمان معدن را دوست دارم. و به عنوان یک کتابخانه بزرگ به کل دیوار، مانند پدر و مادر من. "

حالا شما عاشق کتاب هستید؟

اولگا: "هنگامی که چیزی شبیه به آنچه که آنها در مورد آنچه که در کتاب ها می نویسند، من علاقه مند به ادبیات هستم. شما شروع به تشخیص خود، موقعیت ها. این احساسات را تجربه می کند. و هنگامی که در کلاس هشتم، آنها "هملت" را مجبور می کنند، شما به سادگی، شما نمی توانید بدانید که معنای این موضوعات معنوی و تجربیات چیست.

شما فرزندان خود را نمی خوانید؟

اولگا: "من خواهم بود! اما شاید، من سعی خواهم کرد تا آن را به نحوی متفاوت انجام دهم، بدون فشار. من فقط به لغزش ادبیات لازم تبدیل شدم. "

خواهران Arntgolts و وختنگ بریدز. عکس: fotodom.ru.

خواهران Arntgolts و وختنگ بریدز. عکس: fotodom.ru.

چه چیز دیگری، به نظر شما، در تربیت ضروری است؟ شما باید فرزند را بدانید؟

اولگا: "من معتقدم که آگاهی از جهان، درک زندگی کودک هنوز هم داده شده است. در حال حاضر از تولد، بسیار گذاشته شده است. والدین تنها راهنما، توسعه می دهند. در کودک کوچک در حال حاضر شخصیت را احساس می کند. همه بچه ها فریاد می زنند، تمام راه های آنها برای جلب توجه به خودشان. این اتفاق افتاد که من اکنون با بسیاری از نوزادان ارتباط برقرار می کنم. برخی از دوره خوش شانس وجود داشت: عزیزان من - برادر بومی، پسر عموی، بسیاری از همکلاسی های من - کودکان ظاهر شدند. این چیزی است که شما می فهمید، همه این بچه ها متفاوت هستند! هر یک از آنها یک فرد، جهان، میکروکوزم است. هیچ چیز جالب تر از آنچه که مرد کوچک رشد می کند وجود ندارد. چگونه او شروع به فکر کردن، گرفتن، چسبیدن به زندگی. تعجب آور است، فقط آگاهی تبدیل می شود. "

چیزی بود که شما در مورد نوزادان نمی دانید؟

اولگا: "هنگامی که ناگهان به زندگی شما می آید، می دانید که چیزی را نمی دانید. گفته شده است که غیر ممکن است به آتش، آب و چگونه شخص دیگری کار می کند. من اینجا اضافه کردم: تماشای کودک. این را می توان به روز انجام داد. پس از همه، همه چیز هر لحظه تغییر می کند: او رشد می کند، به نظر می رسد، جهان را درک می کند. "

و در والدین مسئولیت بزرگ ...

اولگا: "کسی فکر می کند در غیر این صورت؟"

برخی از مراقبت از نوزاد به پرستار بچه، و خودشان همچنان زندگی خود را ادامه می دهند.

اولگا: "خب، این اتفاق می افتد."

حالا، با ظهور خانواده، احتمالا به طور فعال کار نخواهید کرد؟

اولگا: "من دوست ندارم که تشکیل دهم. شاید بد است اما من حتی در مواردی که بعضی چیزها را حتی در اغلب موارد اشتباه انجام دادم، همانطور که در ابتدا برنامه ریزی شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. چه چیزی در مورد جهانی بحث می کند! مهمترین چیز این است که همه سالم هستند. "

ادامه مطلب