لیپا تتریش: "من زایمان بسیار سنگین داشتم. صرفه جویی در کودک، من را نجات داد "

Anonim

Lipa Tetherich هنوز در جوانان خود را به عشق بزرگ تنظیم شده بود. امروز او همسر شاد و مادر سه فرزند است: لورل، ملیسا و نیکون. پست های میزبان تلویزیون، که در آن او زندگی های خنده دار خانواده اش را به اشتراک می گذارد، به عنوان نه به زحمت در قرنطینه، الهام بخش مشترکان خود را. در مصاحبه ای با لیتا، این واقعیت به اشتراک گذاشته شده است که آن را پشت صحنه باقی مانده است: مشکلات و ترس، و تجربه سنگین تر وجود دارد - اما بدون آن، و شما نمی فهمید که شادی واقعی چیست. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- لیپا، شما خلاق هستید که به همه چیز بروید، حتی به امور خانه. من مطمئن هستم که روز عاشقان نیز جالب توجه است.

- این تاریخ 14 فوریه است - ما جشن می گیریم، اما روز ولنتاین را دوست نداریم. در جوانان من، من از نیمه دومم رویایم. اما من متوجه شدم که عشق واقعی برای همه نیست. نه تنها به موجب شانس، بلکه همچنین انتخاب شخصی است. کسی ترجیح می دهد که حرفه ای بسازد. و با این من خوب بودم، من در گروه "دختران" آواز خواندم. ما محبوب بودیم، به خصوص در محیط جوانان. اما من فردی هستم که مهم است که عشق را بدهد و احساس دوستی داشته باشیم. قلب باید برای صد میلیون انقلاب کار کند. (لبخند می زند.) و رسانه ها دارای یک طرف معکوس هستند. هر کس به دنبال "هنرمند" نیست، که به دلایلی معمول است که توسط موجودات باد، همسر، مادر فرزندان خود، شریک زندگی، نمایندگی شود. این باید همه اتفاقات را داشته باشد. و من یک درخواست به جهان را انجام دادم، یک مرد جوان با عینک بر روی ورق کاغذ، با یک کیف پول نقاشی کرد. من همچنین به ماترون رفتم، از من پرسیدم که وقتی عشقم را برآورده می کنم، به من یک نوع نشانه ای بدهم تا من اشتباه نکنم، به او نگاه نکردم. و هنگامی که ما آرمم را ملاقات کردیم، شوهر آینده من، من پرسیدم: "وقتی تولدت هستی؟" او پاسخ داد: "14 فوریه" در اینجا او نشانه است! (لبخند). بنابراین، در این روز ما روز تولد شوهر عزیزم، سنت آرتم را جشن می گیریم، همانطور که من آن را می نامم. همکاران من من را به عنوان یک مرد شاد، ریه، خلاق می دانند، اما آنها با من زندگی نمی کنند. (خنده حضار)

- آیا همه چیز واقعا ترسناک است؟

- نه، اما هر مدال یک طرف معکوس دارد. و اگر فردی می داند که چگونه در کویل کامل سرگرم کننده باشد، او نیز به کویل کامل ناراحت خواهد شد و ناراحت می شود. من گفته ام: "شما یک خانواده ایده آل دارید!" بله، من می خواهم احساسات مثبت را با جهان به اشتراک بگذارم، و بنابراین من یک عکس خانوادگی در شبکه اجتماعی ارسال می کنم. اما چگونه می دانید چه اتفاقی می افتد در فاصله بین چگونگی انجام این پست ها چیست؟ (می خندد

- خیلی زیبا!

- بله، یک عمل برای یک دختر از کسب و کار نشان می دهد. (می خندد.) من می خواستم کاری خاصی انجام دهم که او را به او بسپارد و او مرا به یاد آورد. من همچنین شعر را تشکیل دادم: "پیف قوچ بر روی بالش، اجازه دهید عبادت شما را در Ushko: 'Artem من، شما زیبا ترین، شیرین ترین رویاهای خود را به شما، عشق!" چنین هدیه صمیمی و عاشقانه. سپس من یک صفحه از طرح من را در یک کارخانه پرسلن سفارش دادم. شوهر من در صنعت انرژی کار می کند. و یک عکس وجود داشت: نشستن، آغوش، گربه و خرگوش، و امضای در مورد این واقعیت است که در حالی که او شهرها را نور و گرم می کند، راحتی را در خانه نگه می دارم. سپس کودکان متولد شدند - و در حال حاضر دیگر تبریک های خلاقانه وجود داشت: شعر آموخته شده، صحنه بازی کرد. ما با آرتم افزایش یافته و آجر زندگی خود را ساخته ایم. من یک آموزش عالی دریافت کردم، به یک روزنامه نگار یاد گرفتم، از دیپلم، سپس کاندید دفاع کرد. من شروع به کار بر روی رادیو، پروژه های تلویزیونی ظاهر شد. شوهر از طریق نردبان شغلی حرکت کرد و اکنون پست بالا را می گیرد. از لحاظ حرفه ای، او موفق تر از من است، اما منطقی است، زیرا او به فرمان نمی رفت.

لیپا تتریش:

"ما در سوپرمارکت ملاقات کردیم. من دیدم دیدم، و من به طور غیرمستقیم به مجموعه محصولات در سبد خرید خود توجه کردم. لیسانس"

عکس: Georgy Cardava

"به هر حال، در یکی از مصاحبه ها شما اشاره کردید که آرتم همسر هنرمند را نمی خواست. رابطه شما چگونه توانست کار کند؟

- ما در سوپرمارکت ملاقات کردیم. من دیدم دیدم و ناخواسته به مجموعه محصولات در سبد خرید خود توجه کردم. نیمه تمام محصولات. بنابراین، لیسانس. او از فروشنده درباره چیزی خواسته بود - و من سخنرانی صالح خود را دوست داشتم. پس از انجام یک دایره از فروشگاه، ما دوباره در بخش ماهی، لبخند زدند، لبخند زدند. در حال حاضر با هم، او ارائه داد به نوشیدن چای، و ما به نحوی به راحتی و به طور طبیعی ارتباطات ما را ادامه دادیم. ARTEM در مورد موضوعات مختلف مورد بحث قرار گرفت و تقریبا همکار من بود (یک سال بزرگتر)، در مورد کار آینده خود، در مورد این واقعیت که او تحصیلات عالی دوم را دریافت می کند، گفت: "من اهمیتی نمی دهم که دختر چیست درگیر، اگر تنها هنرمند نبود! " و در این مرحله من قبلا متوجه شدم که واقعا آن را دوست دارم. و روز بعد (من شوخی نمی کنم!) من دوباره وارد موسسه شدم. (می خندد.) من یک تعطیلات علمی گرفتم، زیرا نمی توانم کار را ترکیب کنم، تور با مطالعه. اما من می دانستم که گروه ما همیشه وجود ندارد، و شما باید یک آموزش عالی دریافت کنید، جلسه ای با آرتم من را تحریک کرد.

- در آن زمان، ظاهرا، این کار اصلی بود به طوری که او کلیپ خود را در جایی در تلویزیون نمی بیند؟

"بله، و من نمی فهمم که دختر او و هنرمند در صحنه یک چهره است." در نتیجه، تقریبا چنین اتفاقی افتاد. ما در حال حاضر برای مدت زمان طولانی ملاقات کرده ایم: همچنین متهم و مکاتبات عاشقانه و پیاده روی در پارک ها وجود داشت. و یک بار، آرتم من را به یک رستوران، در شهر مسکو دعوت کرد، او تنها افتتاح شد. ما می رویم و دیدار می کنیم - آندره گوبین، هنرمند برتر در آن زمان.

- و او با شما رشد می کند ...

- این فقط سلام، مناسب برای آغوش گرفتن. می پرسد: "لیتا، خوب، تور شما چطور است؟" سپس آرتم گفت که قبل از اینکه او برخی از سوء ظن را فریاد زد، و سپس پازل تشکیل شد. اما تا آن زمان او قبلا من را شناخته بود و همچنین یک فرد. علاوه بر این، او برنامه های دور به حساب من را نداشت. این من قبلا در سر من کشیده شده ام ...

- عروسی؟

- چه عروسی! فکر کردم بچه های ما به چه دایره ها می روند! (می خندد.) پس از همه، من همزمان مثل من و حدس زدن: عینک، کیف، یک حرفه جدی است. در همان زمان، آرتم نیز حس شگفتی طنز دارد که من را فتح کرد.

- و چیزی که هشدار می دهد، هشدار داد؟

- نه. علاوه بر این، ما بسیار متفاوت هستیم. Artem - به عنوان یخ، و من - مانند شعله. آیا می دانید، دستکش های خاصی از جوشکار وجود دارد؟ در اینجا یک شوهر فقط صاحب چنین دستکش است، که او می تواند انرژی من را محدود کند. من بسیار آزاد هستم و اگر من او را ندیده بودم، حدس می زنم که جهان را به چالش کشیده ام، من به دنبال خودم بودم.

- و آنها به یک همسر نمونه و مادر سه فرزند تبدیل شدند. اگر چه بسیاری از شخصیت های خلاق ادعا می کنند که زندگی چنین خستگی است! ..

- نه، من موافق نیستم و بسیاری از مردم خلاق نیز خلاقانه مناسب برای خانگی هستند. چیز دیگری، آنها برای انجام این کار تنها نیستند. به عنوان مثال، یولیا Vysotskaya محبوب توسط من: پخت و پز مورد زندگی او نیست، بلکه یک سرگرمی محسوس است. او فقط یک پرنده ای در آشپزخانه دارد! من همچنین با عشق و الهام بخش برای به دست آوردن وظایف به خانه ترجیح می دهم. من خسته ام که این کار را انجام دهم. اما اگر من هیچ کار مورد علاقه ای نداشتم، احتمالا ناراضی بودم.

لیپا تتریش:

"پس از تولد فرزند اول، من فکر کردم که من هرگز برای آن تصمیم نمی گیرم، اما ظهور دختران من را از ترس ها درمان کرد"

عکس: Georgy Cardava

- شما در ابتدا خانواده بزرگ را می خواستید؟

- بله، از دوران کودکی، من یک عکس از یک خانواده ایده آل برای جمع آوری با هم، ترتیب تعطیلات را نشان دادم. احتمالا چون من چنین خانواده ای نداشتم مادر پدرش را به زودی با پدرش طلاق داد - من یک سال و نیم بود، و برادر من در نور ظاهر شد. او هرگز به اشتراک نگرفت چرا این اتفاق افتاد. فقط گفت که این تصمیم درست بود. من در محافل مختلف مشغول بودم، مادرم همیشه به برادرش توجه کرد و من چیزی از فقدان پدرم محروم نکردم. آگاهی که شما در یک خانواده ناقص رشد می کنید، کد شما را به جامعه می رسانید. به محض اینکه مدرسه شروع به پرسیدند: "چه کسی در یارانه های ما است که صبحانه های رایگان دارد؟" شما می فهمید که چیزی اشتباه است. اما وحی واقعی زمانی آمد که من خودم به مادرم تبدیل شدم، لارو متولد شد، و من متوجه شدم که از دوران کودکی محروم شده است.

- هر روانشناس می گوید که تمایل داغ شما برای دیدار با عشق بسیار واقعی به زندگی، از دوران کودکی می آید.

- بله، 100٪ است. اما من همچنین می خواستم یک هنرمند باشم. اما در آن زمان به نظر می رسید ساده تر از دیدار با مردی از رویاهای خود بود. (می خندد.) مهم نیست که عشق را با اشتیاق اشتباه نکنید که به سرعت ناپدید می شود. از آنجا که فردی که در آن شما در عشق سقوط کرد، خراب خواهد شد، ممکن است موفق نشود، بیمار شود. عشق به همه چیز غلبه می کند. کامل اگر پس از سال ها، ممکن است حداقل چند درصد از این احساسات را که در نامزدی تجربه کرده اید و دوره خریداری کرده اید، ذخیره کنید. و در آن لحظات، زمانی که شما با یکدیگر راضی نیستید، نزاع، به یاد داشته باشید که زمانی که آنها فقط ملاقات کردند، به یاد داشته باشید.

- در اینجا او یک راز ازدواج شاد است!

- بله، من سعی می کنم این توانایی را توسعه دهم. همیشه امکان پذیر نیست Artyom با آرتم 13 با هم، و هر یک از ما خلق و خوی بد و مشکلات در کار، برخی از درگیری های داخلی است. اما من پیکربندی کردم تا اتحادیه ما را نجات دهد. با وجود این واقعیت که گاهی اوقات از دیگران می شنوم: چرا تحمل می کنم؟ این خیلی زیاد است! این بسیار ساده تر است که روابط را از بین ببریم، با شروع دیگران از یک ورق تمیز، از آنچه که قبلا انجام داده اید، شروع کنید. زندگی خانوادگی مانند مرکز تاریخی شهر است که باید ذخیره شود.

- آرتم به شما کمک می کند در امور داخلی، با کودکان؟

- آره. Artem به من کمک می کند تا به طرق مختلف به من کمک کند، احتمالا من آن را الهام بخش. به عنوان مثال، در طول قرنطینه، ما متوجه شدیم که به دلایلی تحویل به دلایلی ادامه داشت. چرا نان را امتحان نکنید؟ و ما در حال حاضر رقابت می کنیم، که بهتر خواهد شد chiabatta. علاوه بر این، در طول قرنطینه، ما هر دو به کار آنلاین رفتیم. جلسه Artem، مذاکرات که هیچ کس لغو نشده است، و برای کودکان به سر و صدا ضروری است. اما حتی در این شرایط، او به من کمک زیادی کرد. بنابراین حالا می خواهم بگویم: "متاسفم که من از شما انتقاد کردم. من اشتباه میکردم. شما واقعا خیلی کار می کنید. "

- سه فرزند - راه حل کلی شما است؟

- پس از تولد فرزند اول، فکر کردم هرگز تصمیم نمی گیرم. من زایمان بسیار سنگین و ناراحت شدم. آنها کودک را نجات دادند، من را نجات دادند. پس از آن، من Aerofob شدم، سه سال نمی توانستم به هواپیما بروم. به نظر می رسید که چیزی وحشتناک اتفاق می افتد. من یک سزارین غیرقانونی داشتم، شوک وحشتناکی را تجربه کردم. و قبل از آن، آن را پیکربندی شده بود به تولد در خانه، به طور طبیعی. من در آن زمان در آن زمان مرکز در مسکو مشاهده شد. آماده شدن برای زایمان، آموخته شد که به درستی نفس بکشد، ژیمناستیک را برای زنان باردار ساخته شده است. و آرتم با مرا به دوره ها رفتند. ماما من، که من بارداری را گذراندم، قرار بود به من کمک کند تا به لحظه حیاتی کمک کنم. ما زمان را از دست دادیم، و من در بیمارستان خیلی دیر کردم. و این واقعیت که ماما من همراه بود، تصمیم اشتباه بود. این مثل دو معشوقه در یک آشپزخانه است. یک دکتر وجود دارد که یک آموزش پزشکی دریافت کرده است، او مسئول شما است، و شخص دیگری وجود دارد که در راه خود فرآیند را می بیند و به شما گوش می دهد: لازم نیست. وضعیت اضافی بود. من زایمان خود را به شدت به یاد نمی آورم، از طریق مه شنیده ام، از دست دادم، از دست دادم: صرفه جویی در کودک ... من یک سزارین را ساختم، پس از آن من برای مدت طولانی و از لحاظ جسمی بازسازی شدم. پس از همه، من به دوره ها رفتم، تمام فرآیند را مطالعه کردم و می دانستم چقدر مهم است که خودم را به دنیا بیاورم. به عنوان یک نتیجه، فقط مهمترین چیز من نیست. در حال حاضر بسیاری از دختران رسانه ای تجربه شخصی خود را به اشتراک می گذارند، آنها در همان مرکز مشاهده می شوند، همه چیز خوب پیش رفت. شاید من خوش شانس نبودم اما، به نظر من، چنین کسب و کار مسئول هنوز هم باید به حرفه ای ها اعتماد کند، پزشکانی که می دانند چگونه در شرایط غیرطبیعی عمل کنند.

- چطور هنوز در مورد فرزند دوم تصمیم گرفتید؟

- در ابتدا من حتی ترسناک بودم که در مورد آن فکر کنم. Lavrik Smasted. من فکر کردم: "یک کودک وجود دارد - و خوب است." و سپس او شروع به درخواست برادر یا خواهر کرد. و در آن لحظه من خیلی عالی بودم! من به یاد می آورم از "موج جدید" آمد، جایی که او پیشرو بود، چنین شارعی خوشحال بود. و پس از آن پسر می گوید: "مامان، من تمدید کردم: یک رژیم غذایی هالیوود وجود دارد، شما باید در ماه سپتامبر صدف را بخورید و شراب سفید را بخورید. و سپس کودک در خانواده ظاهر خواهد شد. " متوجه شدم که او واقعا مهم بود. پسر به مدرسه رفت و بنابراین بین کودکان تفاوت زیادی خواهد داشت. بنابراین ما به طور قابل توجهی با Artem در یک رستوران مسکو تنظیم می شود، صدف ها وجود دارد - و رژیم غذایی کار می کند. (می خندد.) اینها به طور کامل زایمان متفاوت بودند، سایر احساسات. تولد یک دختر از ترس و تجربیات من را درمان کرد. من بالاخره انرژی زنانه را به خانواده ام اضافه کردم. و در چنین مقدار قدرتمند! به نظر می رسد که چنین دختر کوچولو - و با ظاهر او بسیار گرمتر، دنج بود. و هنگامی که بعد از یک زمان کوتاه متوجه شدم که هنوز منتظر فرزند سوم بودم، من شگفت زده شدم و خوشحال شدم. اما اول از همه من نگاه کردم: زمانی که "موج جدید" بعدی، من وقت خود را برای شکل گیری خواهم کرد. (خنده حضار)

- این جشنواره برای شما مهم است؟

- "موج جدید" همیشه یک رویا برای من بوده است. یکی دیگر از زمانی که من شروع به کار در Muz-TV، به دنبال او بود و کار را در جشنواره انجام داد: دیسکو پیشرو یا اتر مستقیم بود. به نظر من این تاریخ بسیار زیبا: کاج، جرمیا، آهنگ ها، همیشه جالب ترین اتاق ها بود و به زیبایی لباس پوشیدند. هنگامی که من به درخت آمدم، بوی پوست را نفس زدم و ذهنی پرسیدم: "اجازه دهید من در صحنه!" و هنگامی که بعد از یک سال به "موج جدید" به عنوان یک سرب رسید، می توانید بگویید، من رویا را در دستم گرفتم.

- این سال، به دلیل قرنطینه، هر کس لغو شد؟

- بزرگسالان "امواج" نبود، اما بچه ها بودند. ایگور Yakovlevich Krutoy نه بیهوده چنین نامی را می پوشد، او واقعا جالب است. برای من - یک ابرقهرمان باید خوب ایجاد کند. پاندمی همه را لمس کرد و او بسیار کارگاه هنری را تجربه کرد. در آن لحظه، و ما، و مخاطبان فاقد احساسات مثبت بودند. شایستگی بزرگ ایگور Yakovlevich این است که "موج جدید" کودکان مجاز به انجام آن بود - البته، مطابق با تمام قوانین. بسیاری از کارهای سرمایه گذاری برای آوردن بچه های شرکت کننده وجود داشت، اما این مانند یک آزادی بود. شادی بسیار این تعطیلات را به ارمغان آورد!

لیپا تتریش:

"به نظر من به نظر می رسید که این یک داستان بسیار زیبا بود: کاج، Jurmala، آهنگ ها. یک بار من به درخت رفتم، بوی قشر را نفس می کشیدم:" اجازه دهید من در مرحله! "

عکس: Georgy Cardava

- برخی از فرمت های کار جدید در طول قرنطینه باز شده اند؟ بسیاری از هنرمندان به وبلاگ نویسان تبدیل شدند.

- در این وضعیت، من بیشتر بیننده هستم در حال حاضر وبلاگ نویس چنین دامنه ای را که شما باید بسیار قابل خواندن داشته باشید، به دست آورده اید. ظاهر این سایت ها همه چیز را تکان داد و حرفه ای پیشرو، از جمله کسانی که یک وبلاگ نویس دارند "از بین بردن نان". بیننده این فرصت را دارد تا انتخاب کند - خسته از تلویزیون، همان چهره، در اینجا جدید است. اما آنچه من نمی توانم درک کنم، نگرش ناکافی نسبت به هنرمندان است که برای سالها یک صحنه را داده اند. من صدمه دیده ام تا چنین نظرات را بخوانم. این افراد مهارت خود را، بسیاری از سال های کار، سزاوار حق رفتن به مرحله است. من نمی فهمم چرا احترام به سن هنرمند و کار او وجود ندارد. بله، اجازه دهید "مارگاریتا" والری لئونتیف سی ساله، اما این آهنگ سرد است و در حال حاضر در حال حاضر به نظر می رسد! اگر شما می خواهید نوآوری، سایت های دیگر وجود دارد. بیا در tiktok و نگاه کنید.

- و پسر قبلا عبارات را می گوید: "مامان، شما پشت زندگی خود هستید!"؟

- نه. من با او صحبت می کنم لارا سیزده، و او مرد جوان فوق العاده است. لباس در یک بزرگسال. در حالی که همکلاسی هایش در شبکه های اجتماعی نشسته اند، او می خواند، در شطرنج مشغول به کار می شود، به موضوعات سیاسی استدلال می کند. من می خواهم آن را قوی تر، کولر. و او می خواهد پدرم باشد، احتمالا چه کسی با من مخالفت می کند. من معتقدم که دشوار است، اما به معنای دیگری، با ملیسا خواهد بود. حالا دخترم چهار ساله است و او را تشویق کرد. او حتی سریعتر و خلاقانه من است، و هنگامی که شما "آینه" خود را می بینید بسیار عجیب و غریب است. یک فرد چشمه، بسیار خلاقانه و فانتزی، رقص، رقص، مهارت های بازیگری - همه چیز به نظر می رسد! من اخیرا او را به اجرای گروه Moiseev معرفی کردم، رقص های مردم جهان. او "رقص قزاق" را دید، اکنون سعید را می پرسد. خلاقیت خانگی با کودکان، بازتابی از حرفه من است، زیرا زمانی که در مدارس یا لیوان وظایف را انجام می دهند، ما تحقق می یابیم. حذف طرح در مورد Gnomes یک مشکل نیست! ترتیب عملکرد - لطفا. ما برخی از چمدان ها را با لباس های کودکان داریم. اگر ما اشعار را یاد بگیریم، ما آنها را با بیان، مانند روی صحنه می خوانیم.

- در اینجا یک Lifehak است، به عنوان یک هنرمند در قرنطینه آرام نیست.

- بله، هنرمند نمی تواند آرام شود، فراموش نکنید که این حرفه با برداشتن و سقوط است، و لازم است که به طور صالق از راه دور توزیع شود. هنگامی که یک مکث اتفاق می افتد، به شما یادآوری می کند که این حرفه سرنوشت اندازه گیری شده خوشحال نیست. به افسردگی نزنید، قلب را از دست ندهید، منتظر عکس خود باشید. مهمترین چیز به نظر من این است که احترام به همکاران خود را به عنوان حرفه ای در نظر بگیرید. اجازه دهید در حال حاضر شما یک نمایش فوق العاده سکته مغزی را هدایت نکنید، اما شما در مورد شما به یاد می آورید، شما شناور هستید - و من قطعا چیزی خوب اتفاق می افتد.

ادامه مطلب