آنا Kazychitsz: "من با نصب و راه اندازی زندگی می کنند: یک مرد خوش تیپ - همیشه شخص دیگری"

Anonim

پورنو، قانونی، با مشخصات کانوز. آنا Kazychitz اغلب نقش های سرماخوردگی، زیبایی را به دست می آورند، زنان کسب و کار استرس. در زندگی، این یک فرد کاملا متفاوت است - زخمی، شک و تردید، عاشقانه. آنا اذعان می کند که او تنها با ظهور پسرش دانیل، خاک را تحت پاهای خود قرار داده است. و در حال حاضر به معنای واقعی کلمه در این حالت شاد و شاد، زمانی که هر لحظه اکتشافات جدید و احساسات را به ارمغان می آورد.

- آنا، شما یک جایگزین جدی برای اجرای حرفه ای داشتید - ورزش. شما امید زیادی را در ژیمناستیک ریتمیک ثبت کرده اید ...

- آه، مدتها پیش بود! حالا من قبلا موقعیت مربیگری یا ورزش های بازنشسته را در تلویزیون اشغال کردم. (لبخند می زند.) به طور کلی، من یک کودک بسیار فعال بودم: و مدرسه موسیقی از کلاس پیانو فارغ التحصیل شد و در طی دوازده سال از ورزش لذت بردم. من مأموریت های درونی ناراضی را متوقف کردم، اختلاف نظر با مربی، و شاید فقط کمبود توانایی ها. (لبخند می زند.) همچنین، مادر، درمانگر، دلسرد شده: یک ورزش بزرگ بدن را فلج می کند. در یک کلمه، من در پایان ورزش حذف شدم، اما پشیمانم. در حال حاضر که در مجموعه شما، به عنوان مثال، رقص، من فقط شادی می کنم که من مهارت های خاصی دارم.

- به نظر من به نظر می رسد که روانشناسی ورزشکار و بازیگر متفاوت است. در اولین روحیه رقابت، تنها هیجان را تحریک می کند، و دوم، برعکس، ریخته گری را دوست ندارد، آنها می خواهند فقط آنها را ببینند ...

- شما درست است، و من فقط بازیگر. من چنین اراده قدرتمند اراده ای ندارم، و من اساسا یک کشتی گیر نیست، هرچند من با برخی شرایط مقاومت می کنم ... تنها در حال حاضر متوجه شدم که در اصل ارزش آن را با هیچ چیز مقابله نمی کند. نبرد من خلق نمی کند، بلکه ضعیف تر می شود. و در زندگی من، یا هیچ چیز بلافاصله به سختی ایستاد، یا به معنای واقعی کلمه از مرحله اول قرار گرفت. بنابراین، در مدرسه تئاتر آنها. Schukina، من از سمت راست اول وارد شدم، و در فیلم هایی که من نیز بحث کردم. به این ترتیب، یک تماس فوری وجود دارد، یا من این داستان را برای خودم نزدیک می کنم.

"به هر حال، همان مدرسه ای که شما خواهر کوچکتر تاتیانا را به پایان رسانده اید." و همچنین به عنوان بازیگر تبدیل شد، اما علاوه بر این، همچنین خواننده. در دوران کودکی، شما لذت نبرید؟

- با تانیا، ما تنها سه سال است، و ما فقط بهترین دوستان بودیم. روز دیگر، به هر حال، ما به یاد می آوریم که چگونه مادر من نمی تواند ما را در شبها قرار دهد - ما بدون سکوت صحبت کردیم، دروغ گفتن بر روی تخت دو نفره ما. و استخوان ها با همکلاسی های خود پیچ ​​خورده بودند و همدردی ما مورد بحث قرار گرفت. (لبخند می زند.) خواهر در شرکت من چرخید. ما خوش شانس بودیم که ما عاشق یک پسر نشدیم، چیزی را تقسیم نکردیم.

- در فیلم شما قهرمانان مشابه را ارائه می دهید؟

- ما نقش های مختلفی داریم خنده دار، اما تاتیانا با میله های سختگیرانه خود را اساسا قهرمانانه، قهرمانان عاشقانه است. من خواهرانم خیلی نرمتر هستم، به نظر من. نه همیشه، بر خلاف او، من می دانم که من چه می خواهم، اما من اغلب به عنوان نقش شاخه های طبیعی، زنان کسب و کار هدفمند نامیده می شود. یعنی، مخالف است. (لبخند می زند.)

لباس و دامن، همه - AKA Nanita؛ صندل، استوارت ویتزمن

لباس و دامن، همه - AKA Nanita؛ صندل، استوارت ویتزمن

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: Ksenia Andrianova

- شما هنوز هم یک دختر پدر پدر واقعی هستید: به احتمال زیاد که آنها به قدم های خود رفتند، به عنوان بازیگر تبدیل شد و حتی در آنجا تحصیل کرد، جایی که و او یک بار ...

- با پدرم ما یک اتصال خاص داریم من به نظر می رسد او و داخلی، و بیرونی، و با نشانه زودیاک - ما هر دو دوقلو هستند. به هر حال، یک نشانه بسیار دوگانه، زمانی که شما می توانید خود را فقط از طریق مترجم ماهر، که در آن آگاهی خود را ادغام کنید، درک کنید. (لبخند می زند.) از یک طرف، من دیوانه فعال، خلاق، بسیار سرگرم کننده و kompanaya هستم. و از سوی دیگر، آن را به طور کامل خانه، من عاشق لباس خواب های خنده دار، جوراب های پشمی راحت است که در آن آن را بسیار دنج به خواندن در یک صندلی.

- اما در حال حاضر به ندرت به شما امکان پذیر است ...

- Daniel Egorovich ما تمام توجه را می گیرد. من هنوز در بیمارستان زایمان تصمیم گرفتم که چنین باشد. بنابراین پسر جدی بود، محکم، او حتی گریه نکرد، اما به همه چیز نگاهی به مطالعه آرام نگاه کرد. نمی توانم تصور کنم که چگونه مادران من را فرو برد! در حالی که من ادامه تحصیلی را روی زمین نداشتم، احساس اعتماد به نفس نداشتم. به نظر می رسید که به یک مادر تبدیل به یک مادر شدم، من معتقد بودم که من شخصیت قوی، بی سر و صدا و کامل داشتم. و همه چیز در زمان اتفاق افتاد. من مطمئن هستم که شما باید به زایمان رشد کنید. در حال حاضر، در سی و سه سال، من می توانم به طور کامل متوجه زیبایی دور ساعت باقی مانده با کودک، و ده سال پیش آن را به سختی از این لذت از این لذت دریافت کرد. من خوشحالم که لباس برای پسرم، اسباب بازی ها، کتاب ها را انتخاب می کنم ... او تصاویر را با چنین کنجکاوی می داند ... علاوه بر این، ما یک پیانو کودک داریم و از زمان به زمان، من دنی را به موسیقی کلاسیک گوش می دهم. همانطور که معلوم شد، او بیش از حد حساس است. هنگامی که من "فصول" Tchaikovsky را گذاشتم، کودک شروع به ناامید کرد، لب پایین را فشار داد و به وضوح گریه کرد. اما شما می دانید، به سختی یک بازیگر است. برای برخی از ویژگی های میکروسکوپی، در حال حاضر روشن است که طبیعت جامع و قدرتمند که حرفه ای را انتخاب می کند که در آن شما نیازی به بازی نخواهید داشت. (لبخند می زند.) شکی نیست که والدین موظف به توانایی فرزندان خود هستند - و عمدا آنها را توسعه دهند. و شما هرگز نمی توانید هر چیزی را تحمیل کنید. در این مورد، شوهر با من موافقت می کند، مانند مادر. در حال حاضر، به هر حال، من او را از Minsk به حرکت به مسکو، به انجام نوه. اما او به اداره کلینیک، بانوی فعال هدایت کرد و می گوید که قطعا می رسد، اما زمانی که من قبلا به کار می روم، به طوری که هیچ چیز ناراحت به برقراری ارتباط با دانیل Egorch نیست. (خنده حضار)

- و اگر به جوانان بازگردید، احتمالا از موفقیت با جنس مخالف استفاده می کنید ...

- من پنهان نخواهم کرد، آن بود. اما به نظر میرسد که بزرگسالان متولد شده ام، و همسالان من را درک نمی کنند. حتی می ترسم بنابراین، من با بچه ها ملاقات کردم که کمتر از پنج سال بیشتر از من بودند. اما از آنجایی که آنها را به شدت به ارمغان آورد، من یک رمان کوچک داشتم.

- زودرس در حال رشد بسیار کمک به تراژدی در خانواده - مرگ پدر ...

- مسلما. ده سال من بودم که پدر رفت. در سی و چهار سال از سرطان مغز استخوان به معنای واقعی کلمه در یک تابستان سوزانده می شود. پس خواهر من در روستا بود و به نظر می رسید به نحوی عذاب دردناک او را نمی بیند. اما غیبت او بعدا به یک آسیب فاجعه بار تبدیل شد. برای لبخند تا کنون مطالعه می کنم ... البته، ما از مادرم حمایت کردیم تا بتوانیم. دختر من هرگز در صحنه های گرد و غبار نشسته بودم، اما من علاقه زیادی به تئاتر داشتم، و در حال حاضر سیزده ساله من شروع به رفتن به مینسک در صحنه تئاتر ملی درام آکادمیک کردم. گورکی، جایی که او پدر خدمت کرد.

- امروز شما تئاتر را از دست می دهید؟

- بله، من می خواهم سعی کنم دوباره تئاتر را طعم، توسعه بیشتر، آموزش روزانه تمرین. اما پس از آن، چیز اصلی، ایدئولوژیک با مدیر هنری همخوانی دارد. من آنها را به جمعیت در تئاتر فرار کردم. Mayakovsky، همه فتنه ها را دیدم، بنابراین تصور از تئاتر ثابت خیلی زیبا نبود. من نمی دانم چطور در این بدن شما می توانید به طور کامل وجود داشته باشد. هنگامی که دایره حسادت، aura منفی، مکالمات غیرقابل انکار پشت پشت خود را ... به ویژه از آنجایی که من آموخته ام که توسط دیوار از دشمنان برداشته نشده است.

لباس و گوشواره، همه - ARADA

لباس و گوشواره، همه - ARADA

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: Ksenia Andrianova

- در مدرسه، شما در کلاس اقتصاد تحصیل کرده اید. توانایی در نظر گرفتن آن در زندگی مفید است؟

- شاید این واقعیت بیوگرافی زندگی روزمره من را تحت تاثیر قرار نداد. من نمی دانم چگونه به طور کامل صرفه جویی کنم و نمیتوانم بتوانم املاک و مستغلات را در پایتخت به دست آوردم. اما من، خدا را شکر، یک شوهر وجود دارد، ما در آپارتمان خود زندگی می کنیم. بنابراین کسی برای مراقبت از من وجود دارد. اگر چه من در مورد آینده، رفاه مواد پایدار فکر می کنم، و به طور فزاینده ای در مورد کسب و کار وجود دارد. من اخیرا ایده ایجاد یک نهاد پیش دبستانی غیر استاندارد را داشتم که متفاوت، رویکرد فردی، فردی و قیمت های مقرون به صرفه بود. به نظر من به نظر می رسد که در مهد کودک های ما کودکان را با گرما محاصره نمی کنند، اما برعکس، اغلب توسط روان نیز زخمی شده است. اما در اوایل سن لازم است که عشق بدون قید و شرط را به طوری که این خرده ها احساس لازم است.

- آن را مانند یک موضوع لباس پوشیدنی احساس می کنید. در مدرسه، آیا شما برای یک مکان زیر خورشید مبارزه کردید؟

- شما اشتباه نمی کنید - درست تا کلاس های ارشد من به عنوان یک مبارزه با همسالان، زمانی که از موقعیت من دفاع کردم و با معلمان دفاع کردم. چند نفر از من نمی گویم که من قدمت را برکت دادم، خلق و خوی بووی را محدود کردم، هنوز نمی توانستم سکوت کنم - برای عدالت تصویب کنم. من چند دوست داشتم، اما، در واقع، من تنها بودم، با نگاهی به زندگیم. فعالیت های جمعی آگاهانه اجتناب کرد، در برخی از تولیدات محلی در مسابقات آماتوری شرکت نکرد. واقعیت این است که در اتمسفر، جایی که شما باید به طور مداوم چیزی را ثابت کنید، من می شکند. ایجاد، من می توانم به طور انحصاری در شرایط راحت عشق و شناخت فانتزی انجام دهم، که، برای موفقیت، به طور مداوم در سایت های تیراندازی ملاقات می کند.

- آیا شما قبلا در دانشگاه تئاتر آشکار شده اید؟

- من هم عادت یک شکاف خاردار هستم. در ابتدا من واقعا خانه را از دست دادم، بنابراین، خدمت به ناشناخته، یک بالش بومی با یک پتو گرفت. برای من، این یک محل خواب مهم است. من شاهزاده خانم را در یک نخود دوست دارم، از تشک های ارتوپدی قدردانی می کنم. (لبخند می زند.) البته، به تدریج من رفتم، من به مطالعه کشیدم، شروع کردم به مقدار زیادی. به هر حال، ما یک دوره خوب داشتیم، من با Anatoly Rudenko، ویکتور Dobonravov، Anastasia Savosina مطالعه کردم.

- مطبوعات در مورد یک رمان کوتاه، اما روشن با همکلاسی خود ولادیمیر Jaglich نوشت، که بعدها شوهرش Svetlana Khodchenkova شد ...

- در سال اول، من واقعا همدردی زیادی را برای Volodya تجربه کردم. (لبخند می زنم) ما یک جفت در جنبش مرحله بودیم، ما به بازی های مشترک داده شدیم ... ظاهرا، ما به صورت بصری به یکدیگر آمدیم. واضح است که چنین مشارکتی نزدیک نمی تواند اما برخی از احساسات جوانان را تحریک کند، اما این بسیار آسان و کوتاه بود ... حالا من در مورد آن روزها به یاد می آورم. اما پس از آن بود که عصر من از عشق در ورزش های نور، بالا، ورزش های ورزشی به پایان رسید. (لبخند می زند.) و در آینده، من متقاعد شدم که اشتیاق به خدایان کاریزماتیک به خوبی به دست نمی آورد. در برخی مواقع من شروع به زندگی کردم با نصب: یک مرد خوش تیپ - همیشه شخص دیگری است.

- شوهر، بازیگر و کارگردان Egor Grammatikova، شما پانزده سال پیش در مجموعه سریال تلویزیونی "Torivka" ملاقات کردید، و در آن لحظه او نیز آزاد نیست ...

- و من در آن زمان چیزی نداشتم. ما شروع به ملاقات کردیم بعدا زمانی که او در حال حاضر تنها زندگی می کرد. بنابراین من هیچ کس را نپذیرفتم، هرچند که مادربزرگ آینده من را در سرنشینان درک کرد. (لبخند می زند.) در واقع، من اهمیت زیادی برای رابطه ما نداشتم، آنها را به عنوان موقت درک نکردم. من نمی توانستم باور کنم که در نهایت من بود. ما برای مدت بسیار طولانی همگام شده ایم. این یک اشتیاق خشونت آمیز نبود، بلکه یک حرکت اندازه گیری شده به سمت یکدیگر بود. من آن را دوست دارم که برای تمام این سال های مشترک من هرگز تفاوت های هفده ساله خود را در سن خود احساس نکرده ام. Egor کاملا پیچیده است، به نظر می رسد عالی، پر انرژی است.

- کنجکاو چرا عروسی شما رسانه را پوشش نمی دهد؟

"از آنجا که او در ماه اکتبر سال گذشته، زمانی که من عمیقا باردار بودم، به آرامی، در یک دایره خانوادگی، در ماه اکتبر، به آرامی، زمانی که من در حال حاضر عمیقا باردار بودم، گذشت. و ما برای سر و صدا آماده نشدیم، ما به اندازه کافی تبلیغاتی هستیم. این یک هدیه به مادر من بود. (لبخند می زند.) من به طور کلی در برابر رویدادهای شخصی تبلیغاتی هستم.

کت و شلوار، ایزابل گارسیا؛ گوشواره، Magia di Gamma

کت و شلوار، ایزابل گارسیا؛ گوشواره، Magia di Gamma

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار عکاس: Ksenia Andrianova

- Egor Grammatikova یک بیوگرافی غنی است، او بیش از یک بار ازدواج کرده است، او یک پسر سیزده ساله ایلیا از بازیگر لیکا دابوریانسکی، که از سرطان فوت کرد، ازدواج کرده است.

- با چهره ای که ما آشنا بودیم، فقط با هم در "دزد" روبرو شدیم. دختر بسیار دیدنی، اما با چنین سرنوشت غم انگیز ... و ایلیا ما اکنون با هم جمع می شویم. و این پسر که مادر را در هفت سال از دست داد، در برخی موارد اتحادیه ما را نجات داد. واقعیت این است که او به زندگی من آمد، زمانی که ما با Egor قبلا هیچ ارتباطی با هم نداشتیم. و پس از آن کودک از رابطه ما عبور کرد، ترک نکرد. من، حکومت ایلیا بی نهایت است، من پسر من را در نظر می گیرم. او زندگی من را کاملا متفاوت ساخت - اضافه شده در رنگ های خود، نور، صدا، اشباع. ایلیا چنین شوالیه نجیب است. او به مدت شش سال در شمشیربازی مشغول به کار بود، ما به هزینه ها، مسابقات رفتیم، اما اخیرا او را تغییر داد، کمی غیر منتظره برای من، به کیک بوکسینگ. من از شرایط کنونی سپاسگزارم که بلافاصله همسرم و مادربزرگم، که باید اعتماد به نفس کودک را تسخیر کند، سپاسگزارم. با این حال، به نظر من، خانواده تنها می تواند در حضور کودکان کامل شود. بنابراین، احتمالا تمام روابط قبلی من در فروپاشی به پایان رسید. و همچنین به این دلیل که من چپ - من نگه ندارم. با Egor متفاوت است این مرد به شدت به من فرار نکرد. او قابل اعتماد، سخت است، می داند که چگونه به تسلط بر خلق و خوی بد من، از همه چیز پشتیبانی می کند. در حال حاضر بسیاری از سالها ما دست را دست می دهیم و خوشحالم که این ابتکار شوهرش بود که ما والدین دانیل ما را تبدیل کردیم. Egor و پدر خیره کننده، مهربان.

- شما یک سرگرمی مشترک دارید - یک عکس. اما احتمالا زمان کافی برای آن وجود ندارد؟

- بله، افسوس و قبل از آن، ما بدون خستگی، در همه جزئیات، آنها سفر ما را شلیک کردند. عکس های گیگابایت! ما دوست داریم دور و نه خیلی زیاد. شهرهای زیبا و دریا و کوه ها. اما نکته اصلی این است که هتل راحت است، هیچ کس آن را لغو نکرده است. (لبخند می زند.)

- معشوقه شما احتمالا خوب ...

"من می دانم که چگونه همه چیز را انجام دهم، اما پخت و پز بر روی شانه های شوهرم سقوط می کند - این اسب من نیست، و Egor آن را برای اولین بار انجام می دهد. و من گل ها و گیاهان فوق العاده را به عنوان در آپارتمان رشد می دهم، جایی که باغ زمستان یک مدت زمان طولانی و در منطقه کشور را سازماندهی کرد، که ما برای تابستان اجاره می کنیم. من می توانم از نارنگی ها، بنفش های چند رنگی، مخملی، چشمه های پوسیدگی، گل رز، گل رز، افزایش یابد. در سبزیجات من، حتی دو نفر از گربه های تایلندی ما و Cat-Snow-White Cat-Sphinx تلاش نمی کنند - شما تهیه کنید. (لبخند می زند.)

- آیا شما برنامه ای دارید که وقتی بچه کمی بیشتر رشد می کند - شما دوباره از شوهر کارگردان حذف خواهید شد؟

- من در مورد خلاقیت مشترک نگران نیستم، اما در اصل این نخواهد بود. در عین حال، من به Egor عادت کرده ام تا شلیک کنم و در خانه باقی بمانم. اگر چه به زودی به زودی به خط بازگشت! کار مورد علاقه خود را بسیار از دست داد.

ادامه مطلب