Agrippina Steklov و Vladimir Bolshaya: "یک فرد نزدیک همیشه یک پسر برای ضرب و شتم"

Anonim

Agripin Steklov و Vladimir Bolsharov تقریبا بیست سال است. و همان مقدار در تئاتر Sachirikon خدمت می کنند، جایی که آنها ملاقات کردند، زمانی که Agrippina به گوش دادن آمد، و ولادیمیر بر روی Cudskore تمرکز کرد. با گذشت زمان، پسر، پسر قبلا داده شد، و ولدیا - دختر ماریا. آنها با هم رشد کردند و یکدیگر را با نزدیک ترین افراد در نظر گرفتند. و این حرفه انتخاب شد. Danila در MHT آنها عمل می کند. چخوف، فیلمبرداری شده در سینما، و ماشا اخیرا بازیگر تئاتر "کارگاه پیتر فومنکو" شد.

- Grand، Volodya، به نظر من، نه چندان دور، شما دوباره تازه وارد شد. منظورم قطع اتصال کودکان است. ولادیمیر: من نمی دانم که آیا Agrippina با من موافق خواهد بود، اما من می گویم که این دوره متوقف نشد. و چه، آیا کودکان با روابط عاشقانه دخالت می کنند؟

Agrippina: البته، عاشقانه همیشه حضور داشت، اما زمان به طور مستقیم برای خودش بیشتر بود. حداقل به این دلیل که بچه ها تمام وقت نیستند. اما آنها به طور مداوم در تماس هستند. به خصوص اگر آنها مشکلات داشته باشند، بلافاصله قرعه کشی می کنند و گاهی اوقات حتی برای زنده ماندن با ما می آیند. ما احساس وابستگی قدرتمند به آنها می کنیم، و آنها کمبود عاطفی ما هستند.

- چرا آنها تصمیم گرفتند به طور جداگانه زندگی کنند؟

ولادیمیر: آنها شروع به کسب کردند، احساس استقلال خود را احساس کردند، تصمیم گرفتند تا آن را تأکید کنند.

Agrippina: این راه آنهاست. و من فکر می کنم درست و عالی است. کودکان بالغ باید به طور جداگانه زندگی کنند. آنها راضی هستند، ما هم همینطور. البته، جابجایی آنها یک گام جدی است، زیرا برای یادگیری زندگی یک - یک علم کوچک است. Danili در همه با پایان موسسه، و با خروج از Satiron همزمان بود. او به هر معنی گفت: "من می خواهم به خانه برگردم." برای خارج شدن از منطقه راحتی.

ولادیمیر: ما تاسیسات را با چهره داریم - نه به دخالت در زندگی کودکان. و هنگامی که آنها به دانشگاه آمدند، و زمانی که آنها مطالعه کردند، ما به دقت در این فرایند تنها در سطح شوراها شرکت کردیم. هیچ فشار بر آنها نداشت. وقتی دانا گفت که او نمی خواست در ساتریریک بماند، زیرا ما در اینجا کار می کنیم و به نظر می رسد زیر بال است و نمی خواهد به عنوان یک پسر Mamyenkin نگاه کند، "من آن را درک کردم.

Agrippina: من با Volodya مخالفم دانا دوست دارد با ما در قلمرو دیگری کار کند. فقط "Satirikon" نیز خانه اش است، او مانند یک کودک در آن احساس کرد، که از چهار سال رشد کرد، و همه نزدیک او در اینجا. او تقریبا بلافاصله هر دو خانه را ترک کرد. او معتقد بود که حتی نقش رومئو به راحتی به او داده شد و می خواست مسیر سخت تر را داشته باشد.

Agrippina Steklov و Vladimir Bolshaya:

در هنر هنر نقاشی "Clinch" بازیگر یک همسر معلم را بازی کرد

عکس: آرشیو شخصی Agriptina Glass و Vladimir Bolshaya

- دایره، نه به این دلیل که شما نیز به طور فعال در کنار کار می کنید؟ "Tartu" در یک زره کوچک، "هملت" در Yermolova، در ماه اکتبر نخست وزیر در تئاتر ملل ... و این یک لیست کامل نیست.

Agrippina: بله، احتمالا، من نیز جالب است که به راحتی خودم را آرامش و آرامش محروم کنم. (لبخند می زند.) با تمام عشق به زادگاه خود، من را تغذیه می کند، امکان کشف چیزی جدید، کار با مدیران کاملا متفاوت و شرکای جدید در فضای شخص دیگری می کند. این مفید است. و من خوشحالم که دعوت شدم در حال حاضر تمرین در تئاتر ملل، که، اگر نه خواب، من واقعا می خواستم خودم را امتحان کنم. من با احترام زیادی به کارگردان هنری Evgeny Mironov، و خود تئاتر باعث شد تا مدت زمان طولانی کنجکاوی زیادی داشته باشد. من نقش شگفت انگیزی را در بازی زیبای یک نمایشنامه نویس لهستانی لهستانی لهستانی ارائه دادم. برای اولین بار من با یک مدیر خارجی - Gushege Yazhina کار می کنم. و این یک تجربه دشوار جدید است که نیاز به تلاش بیشتری دارد.

- کودکان به نظر شما در تظاهرات شما نگاه می کنند؟

Agrippina: به نظر می رسد که آنها هر دو بسیار شبیه به ما هستند. افرادی که برای مدت طولانی شناخته شده اند و می توانند واقعیت ها را مقایسه کنند، درک می کنند که Danila نمی تواند یک پسر بیولوژیکی ولدیا باشد، و آنها هنوز به پایان می رسند. به عنوان مثال، MHT در مورد دانا صحبت می کند: "او مانند ولدیا صحبت می کند، می خندد، مانند او، شوخی می کند." برای من، پسر کپی من است، این نژاد ما، در پدربزرگ من است. و ماشا شبیه به Volodya است.

ولادیمیر: بله موافقم. اخیرا یک مورد وجود داشت، یک دختر شوخی کرد - به نظر من، ناموفق بود. من او را عوض کردم، تلفن را انداختم. زمان گذشت، من آرام شدم و Mashka می گوید: "پدر، و من نمی فهمم، اما شما چه چیزی را متهم می کنید؟ این شوخی در روح شما بود. " و فکر می کردم، متوجه شدم که او درست است.

- Volodya، چگونه، به نظر شما، ماشا چیزی را از چهره گرفت؟

ولادیمیر: فکر می کنم بله. اما همین اتفاق بیفتد. به نظر من این است که قلب عاقل زنان وجود دارد، آن را در برخی از فداکاری بیان می شود. ماشا چنین کیفیتی دارد و من فکر می کنم که او را در چهره او برد.

Agrippina: اگر چه ما با ماشا بسیار متفاوت هستیم، اما زمانی که می بینم، به نظر می رسد، به نظر می رسد، به نظر می رسد، چیزهایی که او دوست دارد، من درک می کنم که این به طور خاص توسط من تشکیل نشده است، بلکه به عنوان مثال من. من کمد لباس را درک می کنم، چیزهایی را در چند شمع گذاشتم، پیشنهاد می کنم که این لباس، به عنوان مثال، ممکن است به مری برسد، و این قطعا نیست. اما او همه چیز را می گیرد. من می گویم: "این به شما نشسته نخواهد شد، زیرا من چهل هشتم را اندازه می گیرم، و شما 40 ثانیه دارید، اما او فوق العاده من را در مقابل متقاعد می کند. البته، به نظر می رسد آزادانه بر روی آن، بلکه بسیار هماهنگ و خوب است. من قطعا حدس می زنم که من Volodya را دوست دارم. و همه اعضای خانواده ما عطر را انتخاب می کنند. من عطر را خیلی دوست دارم، به طور کامل تمرکز می کنم.

Agrippina Steklov و Vladimir Bolshaya:

و در "insay" - یک زن که در آن یک مرد کور در عشق افتاد

عکس: آرشیو شخصی Agriptina Glass و Vladimir Bolshaya

- Volodya، و شما، به نظر من، می توانید با چیزی برای چهره حدس بزنید ...

ولادیمیر: من؟! نه من فروشگاه های خود را می دانم و فروشندگان به من می گویند که صحنه، به عنوان مثال، Merila این لباس است، اما او پول کافی نداشت. سپس آن را خریدم این کار را ساده می کند. و سپس در طول سالها او کمد لباس دارد. با این حال، چیزی، Mashka تمیز کردن است، اما هنوز هم سخت تر لطفا. به نظر می رسد همه چیز در حال حاضر، اگر چه روشن است که همیشه یک زن کوچک وجود دارد. ما، مردان، به طور منطقی رویکرد به سوال: "اگر شما یک کت خز، چرا شما نیاز به یک بیشتر؟".

Agrippina: بله، او می گوید: "اوه، چه لباس زیبا! Granka، شما واقعا بروید، اما شما آن را دارید؟ " (خنده حضار)

- Volodya، و در چه سبک و یا چه چیزی دقیقا آیا شما اکنون می خواهید چهره را ببینید؟

ولادیمیر : برهنه (خنده حضار)

Agrippina: خنده دار، من حتی انتظار نداشتم. (خنده.)

- آیا اکنون مهم است، هر کدام از شما به نظر می رسد؟

Agrippina: من فکر می کنم که مرد به نظر می رسد چهره زن است. اگر او زشت است، کمی لباس پوشید - این یک سنگ در باغ او است. برای من در ارتباط با Volodya و Danili و در بخشی حتی پدر مهم است. من احساس ناراحتی می کنم اگر شما به طور قطعی دوست ندارید که فردی نزدیک به من به نظر می رسد.

- آنها می گویند، به منظور صرفه جویی در احساسات و خانواده، شما باید بر روی روابط کار کنید. آیا شغل دارید؟

ولادیمیر: من آن را نمی خواهم کار نمی کند، بلکه فقط توانایی پیدا کردن سازش.

Agrippina: زندگی خانوادگی آسان نیست اگر چه، از سوی دیگر، دشوار نیست، شما باید "فقط" عشق. و شرایط ضروری این است که شریک و چیزی را بشنوید.

- اما هرگز برای یک ثانیه فکر نمی کردم شکستن؟

Agrippina: نه

ولادیمیر: اگر چه ما بدون درگیری ها و اختلافات اهمیتی نمی دهیم. اما گاهی اوقات حتی اگر فکر می کنید که لازم است از دست بدهد. حدس می زنم من چیزی جدید نگفتم

- و برای آنچه که ما معمولا اتفاق می افتد؟

ولادیمیر: به محض این که خلاقیت مشترک شروع شود، تمرینات، اصطکاک بلافاصله ایجاد می شود. دو شخصیت بسیار روشن در یک زمینه، به طوری که فلاش را از بین می برد.

Agrippina: به نظر من این است که برای ما یک فرآیند خلاق مشترک باید حذف شود. (می خندد.) و خوشبختانه، به ندرت اتفاق می افتد. اگر چه گاهی اوقات در برخی از عملکرد مشغول است، اما من در آنجا تماس نمی گیرم. به عنوان همکاران تنها در "تمام سایه های آبی"، و مدت ها پیش - در بازی "ژاک و آقای او" وجود دارد. این نیز وحشت بود.

Agrippina Steklov و Vladimir Bolshaya:

شرکای شاد در زندگی، در مرحله Agrippina و Vladimir، احساس راحتی نمی کنند. "همه سایه های آبی"

عکس: آرشیو شخصی Agriptina Glass و Vladimir Bolshaya

- صحنه، اما حالا شما در بازی جدید Volodyina بازی می کنید. پس چرا؟!

Agrippina: من مشکلم را بازی میکنم (خنده حضار)

- اما این یک موضوع داوطلبانه است یا همه چیز به تصمیم نمایندگی شوهر و مدیر او اتفاق افتاده است؟

ولادیمیر: نه، البته نه نهنگ. و پس از آن یک درگیری وجود داشت، پس از آن ما نتیجه گرفتیم که با کار مشترک به پایان رسید. اما هیچ چیز، شما می بینید، با هم نشسته، یکدیگر را نمی کشند. عملکرد می رود، خدا را شکر.

Agrippina: ما گزینه ای برای جفت کردن Olga Lomonosova و Pasha Safonova، زمانی که او الهام بخش او را، و او احساس نمی کند مانند هیچ یک از مدیران.

- Volodya از این مدیران که برای آنها یک فرد نزدیک مانند یک پسر یا یک دختر برای شلاق زدن "؟ یا فقط منتظر دستاوردهای بزرگی از شما است؟

Agrippina: به نظر می رسد که یک مرد نزدیک، شوهر، همسر، پسر یا دختر، پدر یا مادر، همیشه "پسر برای ضرب و شتم" باشد. این ناخودآگاه رخ می دهد. و من آماده نیستم که شدید باشم من می خواهم خلاقیت را انجام دهم، هرچند در شرایط ناراحت کننده، اما به منظور اینکه من را به اسکار و تشویق همانند بقیه. این باید برابر باشد.

ولادیمیر: هنگامی که مردم خارجی در حال رفتن هستند و شما به عنوان یک مدیر باید آنها را سازماندهی کنید، به عقب و پشتیبانی قوی نیاز دارید. یک مرد نزدیک اول باید شما را درک کند، و شما باید نیروهای کمتری را از آن صرف کنید. و هنگامی که اتفاق می افتد متفاوت است، باعث تحریک آن می شود.

- Volodya، آیا شما برای کلمات خوب برای چهره در عملکرد خود است؟

ولادیمیر: سزاوار ستایش، اما نه بیشتر.

Agrippina: به عنوان هدف، من این را می گویم: نه، او stingy نیست، اما نه بسیار سخاوتمندانه. (می خندد.) و من دریافت می کنم، به نظر می رسد، به نظر می رسد، تعمق بر روی یک پایه مساوی، و کم حجم بیشتر است. کسی آن را تحریک می کند، من نیستم

"Volodya، آیا شما در رنگ هایی که روزی را برای اولین بار دیدم به یاد می آورم؟"

ولادیمیر: مطمئن. او در تئاتر نشان داده شد، و من در یک ادم سفیه و احمق قرار گرفتم. او به مرحله رفت و بازی کرد، کاملا بازی کرد.

Agrippina: و بنابراین او رای داد تا من را نگیرد.

- به این ترتیب، همه چیز از طریق صحنه اتفاق افتاد.

ولادیمیر: ما درست مثل دو لوکوموتیو به یکدیگر اجازه می دهیم و یک انفجار رخ داد.

Agrippina: من همچنین او را در مرحله اول دیدم. من به تئاتر منتقل شدم، او در رومئو و جولیت "Mercutio" تمرین کرد. من رفتم و تمرینات را تماشا کردم، او Brazen و Greyhound Mercutio بود.

- و همچنین شجاعانه شما را فتح کرد؟

Agrippina: نه، پس من برنده نشده ام.

ولادیمیر: بنابراین، سوار شد. کباب شده ارائه شده است. فقط یک ژست وسیع ساخته شده است.

Agrippina: و به زودی بیست سال زندگی زندگی خواهد بود. و ده سال عروسی.

- چرا این کار را کردی؟ من چیزی برای اضافه کردن چیزی به رابطه احساس کردم؟

Agrippina: فکر می کنم بله. زمان آن رسیده است. ازدواج ما ثبت نشده بود، و در حال حاضر، ما در این ضرورت احساس نمی کردیم. و سپس آنها تصمیم گرفتند که اگر من به نوعی مجددا به اتحادیه ما، و سپس قبل از خدا، و نه قبل از دولت مشروعیت بخوانم.

- پس از آن، چیزی تغییر کرد؟

Agrippina: شاید. من همسرم شدم، از نظر روانشناختی این چیزی را تغییر می دهد. پیش از این، هنوز یک دوست دختر بود، عزیزم.

ولادیمیر: من همچنین احساس کردم که من هنوز پاسخی برای زن مورد علاقه من قبل از کسی بودم.

- من به یاد داشته باشید که چگونه قبل، تقلید، شما تقریبا تمام هزینه های خود را در تماس های تلفنی ساعت صرف کردید. حالا شما همدیگر را از دست می دهید؟

ولادیمیر: بله، من دلم برات تنگ شده

Agrippina: از یک طرف، اعتماد به نفس قدرتمند به یکدیگر و اعتماد کامل وجود داشت. و این روح را برای استراحت پر می کند و به آرامش، بدون هیچ گونه هیستریک به طور جداگانه امکان پذیر است. و از سوی دیگر، ما در حال حاضر به یکدیگر عادت کرده ایم که زمانی که ما بخشی - ما احساس کمبود قوی در ارتباطات داریم.

ماریا و دانیلا - برادر و خواهر خلاصه، اما افراد بسیار نزدیک را در نظر می گیرند

ماریا و دانیلا - برادر و خواهر خلاصه، اما افراد بسیار نزدیک را در نظر می گیرند

عکس: آرشیو شخصی Agriptina Glass و Vladimir Bolshaya

- آیا می توانید بگویید که همه چیز را در مورد یک دوست می دانید؟ یا برخی از گوشه های مخفی باقی مانده است؟

ولادیمیر: چه نوع ابتدایی گرایی، چه نوع شخص در مورد آنچه شما همه چیز را می دانید؟!

Agrippina: برخی از مناطق کوچک، یک ذره کوچک از روح، اگر ما می گویند مضطرب، باید بسته شود، فقط شما. اما ما خود را به طور کامل نمی دانیم. چگونه می توانم بگویم که من Volodya را برای صد درصد مطالعه کردم؟ و پس از آن، ما تغییر، توسعه، سن چیزی را معرفی می کنیم.

- چه چیزی تغییر کرده اید و چه چیزی باقی می ماند؟

ولادیمیر: صحنه ای که با استعداد بود و آنجا بود. همانطور که یک زن دوست داشتنی بود و باقی مانده بود. همانطور که زیبایی بود و باقی ماند. همانطور که یک نیروی کار بود ... گاهی اوقات این حتی یک تاسف است، من می خواهم آن را متوقف کنم، روی مبل کشیده شده و کمی ترک کرده ام. اما بیشتر قابل توجه این است که او را دوست دارد. (خنده حضار)

Agrippina: درست مثل لاریسا در "Diveight" درباره Karandyshevyeva! (خنده.) Volodya بالغ شده و مانع، تحمل شد. اگر چه گاهی اوقات من فکر نمی کنم، اما من فکر خواهم کرد. به نظر من، تغییرات کل در شخصیت او و نه شخصیت او رخ نداد.

- شما یک خانه ساختید چه کسی و چه مشارکت در این روند انجام شد؟

ولادیمیر: به نظر من این است که در ساخت آپارتمان، و در حال حاضر، در طراحی خانه، ما مسئولیت ها را تقسیم کردیم. من تمام کارهای کثیف داشتم: سازندگان، بنیاد، سیاهههای مربوط. و در مرحله نهایی، زمانی که انتخاب ویندوز، درب ها، چراغ ها، تصاویر پس زمینه، Agrippina وارد شده است.

- آیا واقعا به این اعتماد دارید؟

ولادیمیر: ما در حال حاضر یک تجربه در تعمیر یک آپارتمان داریم، بنابراین می دانم که همسر من طعم خوبی دارد. اگر چه پرده ما دو ساعت انتخاب کردیم، اما آخرین کلمه هنوز پشت چهره باقی می ماند.

Agrippina: من با Volodya توصیه می کنم. گاهی اوقات تصمیم می گیرم تصمیم بگیرم، من حرفه ای نیستم. ما یک دوست داریم - یک طراح دکوراتور که سلیقه های ما را به خوبی می داند، نیاز دارد و احساس می کند که ما می خواهیم در خانه ببینیم. و اکنون او اغلب مشاوره عاقلانه خود را می دهد. اما گاهی اوقات چیزی برای بحث در مورد او غیرممکن است، او مشغول است، در حال خروج، - و پس از آن که من هنوز هم می توانم مشورت کنم؟ فقط با شوهرش که با من در این خانه زندگی می کند.

ولادیمیر: در نرماندی، او یک سال پیش Bedspread را خریداری کرد، حتی به یاد نمی آورم که چگونه این اتفاق افتاد. اما او گفت: من خرید خواهم کرد - و این.

Agrippina: من گفتم که من بدون او میمیرم (خنده.) Volodya گفت: "Gnug، شما، البته، به خوبی انجام می شود، اما آیا شما یک اتاق خواب زیر تخت پوشیده شده؟". من جواب دادم: "بله" متوجه شدم که من نمی توانم بدون او، چون خوب بود. و در حال حاضر آن را در خانه ضربه!

Agrippina Steklov و Vladimir Bolshaya:

"خانه زیبا است. اما تصورات باید به جایی بروند. این یک فرصت است که در ابعاد دیگری در یک فضای دیگر باشد. " فرانسه، سنت میشل

عکس: آرشیو شخصی Agriptina Glass و Vladimir Bolshaya

- یک خانه برای شما - یک مکان برای استراحت آرام، برای دریافت مهمانان یا چیز دیگری؟

ولادیمیر: ما هنوز این را درک نکردیم زیرا آنها در آنجا زندگی نمی کردند.

Agrippina: در حالی که من فقط می خواهم آنجا باشم خانه خوب است، اما بعد از همه باید به تصورات بروید. من هرگز فهمیدم، اما مسن تر شدم، پدرم را درک می کنم، که در همه چیز استراحت نمی کند. این یک رمز و راز واقعی برای من است. اما در مورد تغذیه عاطفی با برداشت های جدید چیست؟ امکان همکاری در یک فضای دیگر، در ابعاد دیگری، با چشم انداز دیگری در خارج از پنجره؟ این کلمات خالی نیستند، من به آن نیاز دارم. باید به روز شود

ولادیمیر: هنگامی که شما پرسیدید: "آیا همه شما یکدیگر را می شناسید؟" - من فکر کردم که من کمی راز داشتم که اکنون دانه را فاش می کنم. من در حوضچه راه اندازی شد چهل یک ماهی از نژاد آمور سفید. حوضچه شروع به خوردن کمی کرد و این ماهی علف می خورد. و همچنین سه اردک تزئینی را خریداری کرده اند، اکنون آنها را شنا می کنند.

"به نظر من به نظر می رسد که شما نیاز به Satiririkon دارید تا به شادی خود احترام بگذارید."

ولادیمیر: هنوز ادای احترام؟! تماما در مورد (خنده حضار)

Agrippina: ما به طور مداوم به او می دهیم من فکر می کنم همه چیز: "و برای چه؟". حالا فهمیدم.

- بزرگ بارها گفته است که او می تواند خود را یک زن خوشحال، و بیان "مرد خوشحال" در اصل صداهای کمتر اغلب ...

ولادیمیر : چرا؟ در صورت همکاری من، چندین دوره زمانی وجود داشت که من به معنای واقعی کلمه خودم را اعلام کردم: "لحظه ای را متوقف کن، شما خوب هستید"

ادامه مطلب