ویکتور خراستینک: "من عاشقانه نیستم، اما هر دختر نیاز به رویکرد آن دارد"

Anonim

شخصیت سیبری یک مفهوم غیر قابل توضیح مشابه به عنوان روح روسیه است. این امکان وجود دارد، ماهیت آن در شورش، در یک فشار ویژه، عقل عمیق و خلع سلاح طبیعی است. ویکتور خرینک - بومی از قلمرو کراسنویارسک - فاصله از سرمایه به طور شگفت انگیزی به طور شگفت انگیزی. امروز، ستاره سریال تلویزیون "آشپزخانه"، "هتل Eleon" و "گارد جوان" عشق و نمایش های تلویزیونی. اما او خودش هنوز با دستاوردهای خود راضی نیست و خود را در نقش دوم در نظر گرفت. بازیگر به "اتمسفر" مجله گفت.

"چند سال پیش،" ویکتور، چند سال پیش، و نه در صحنه، اما در برنامه وادیم ورنک، جایی که او روسری پشم پشمی را نشان داد، به من داد. آیا هنوز این کار را انجام می دهید؟

- بله، من یک مادربزرگ پنج ساله را تدریس کردم. بسیار، من باید اشغال اشتیاق را بگویم. به عنوان یک کودک، ژاکت های کوچک را به اسباب بازی هایی که مادرم انجام دادم، گره بزنید، و اکنون از زمان به زمان روسری می کنم. نخی را پنهان نکنید و به یک گوشه دور نگاه کنید. (لبخند می زند.)

- آخرین چیزی که شما انجام دادید؟

- در اینجا سالگرد اولگ پاولویچ طاکوف سه سال پیش، من او را به عنوان یک فن، یک روسری قرمز سفید "اسپارتاکوس"، با دست خود را به او دادم.

- معمولا کودکان پنج ساله بی سر و صدا هستند، و شما، به نظر می رسد، یک کودک نسبتا افزایش یافته بود، یک بار با یک صنایع دستی سوزن ...

- من نیز حرکت کردم اما آیا این پنج سال است - آیا یک کودک است؟! در شش سال گذشته من قبلا یک تصمیم مسئول را قبول کرده ام که شما باید یک مهد کودک را پرتاب کنید، از آن همه چیزهایی که نیاز دارید از آن زمان آموخته اید و به مدرسه بروید که برادر بزرگتر ویاچسلاو به طور مداوم انجام شد. من دوست داشتم موضوع مهم را با یک نمونه کارها مزاحم کنم، بنابراین یک سال پیش وارد موسسه آموزشی ثانویه شدم.

- کشش، به معنی رشد در اسرع وقت است؟

- بدون آن. من علاوه بر برادر بزرگتر و خواهر بزرگ خواهر ورا، من پشت سر گذاشتم. این تمایل طبیعی جوانتر است - به نظر می رسد کمی دقیق تر است.

دیدن یک مرد در خیابان به شکل، قهرمان ما وارد سپاه کادت نوریل شد

دیدن یک مرد در خیابان به شکل، قهرمان ما وارد سپاه کادت نوریل شد

عکس: بایگانی شخصی ویکتور خرینک

- شما مجبور بودید حیوانات خانگی خراب شده را در خانواده رشد دهید ...

- بله، من به معنای واقعی کلمه در عشق دزدیده شده و فعال بود، بی قرار، من دوست داشتم مخلوط، تقلید، سرگرمی همه بستگان و آشنایان. من در همه جا عمومی را پیدا کردم. فرض کنید زمانی که مادربزرگ به دندانپزشک رفت و من را با او برد، پس من یک کنسرت واقعی با آیات و آهنگ ها در صف برگزار کردم. من فقط متاسفم برای مردم، با ترس از انتظار برای تماس به دفتر، و می خواستم به نوعی تشویق آنها را.

- آیا به توجه زیاد نیاز دارید؟

- نه، من همیشه برای من علاقه ای به اندازه کافی داشتم. در عوض، من با بیمار همدردی کردم و سعی کردم آنها را منحرف کنم، بر احساسات مثبت راه اندازی شده ام. وظیفه تبدیل شدن به مرکز جهان، من هرگز خودم را ندیده ام.

- آیا؟ در یکی از مصاحبه ها، شما گفتید که او همیشه سعی در گرفتن کسی داشت، زیرا آنها دائما در نقش دوم قرار دارند و حتی دختران در جوانان خود را دوست داشتند، شخص دیگری را انتخاب کردند ...

- در واقع بله و تا کنون این لحظه حضور دارد به نظر من، در روانشناسی، آن را یک سندرم بازنده نامیده می شود - زمانی که یک فرد به طور دائم احساس دوم و با این احساس زندگی می کند که کسی همیشه پیش از او پیش می رود. علاوه بر این، همانند همیشه به طور مداوم واقعیت را نشان می دهد - هر چه پیروزی شما، مردم در جهان وجود دارد که برابر هستند. بدون یک مرجع خاص، بدون سفید، حسادت خوب ترک نخواهد کرد. هرگز نمی گویم: "شما به خوبی انجام می شود!"، حتی اگر سزاوار آن هستید.

- چه ویژگی هایی به شما کمک می کند تا به هدف گرامی حرکت دهید؟

- استقامت. گاهی اوقات بیش از حد. این کیفیت در مردم غرور نامیده می شود، و آن را کاملا نامناسب اتفاق می افتد. من سعی می کنم حتی او را سرکوب کنم، تحت کنترل نگه دارید.

- این همه به این دلیل است که شما قرمز هستید ...

"من بور، و در قرمز، تنها در تابستان تبدیل، freckles بیشتر ظاهر می شود."

- شما حسادت را به موفقیت دیگران تحریک می کنید؟

- او انگیزه من نیست، اما او در من است. حرکت همان پیش رو برای من مجبور کردن احساس عشق، شادی ...

- آیا شما یک فرد دائمی یا در عشق هستید؟

- و یکی دیگر را رد نمی کند. من سازمان یافته، انضباط، اما حالت نورد روح، توانایی سقوط در عشق، و نه تنها در جنس مخالف، بلکه در دوستان، و همچنین در دوستان، و در نقش های پیشنهادی، در سرگرمی - برای اجزای ذاتی شخصیت خلاق. بدون این، آن را نخواهد رفت.

بازیگر با مامان، Olga Antonovna Horinyak

بازیگر با مامان، Olga Antonovna Horinyak

عکس: بایگانی شخصی ویکتور خرینک

- در ده، شما به والدین در مورد تصمیم گیری جدی دوم - به تحصیل در سپاه کادت نوریل کمک کرده اید. مانیل شما منحصرا شکل دیدنی ...

"بله، همه چیز بسیار مشتاق شروع شد - من یک پسر را در قالب یک کادت در خیابان دیدم و متوجه شدم که من باید بروم.

- پسر خانه به پدربزرگ و پدربزرگ افتاد؟

- سپاه کادت به طور عمده موسسه آموزشی، نه نظامی. ما در هیئت مدیره کامل، با رژیم غذایی رستوران، پیشخدایی که ما را "آقایان کادت ها" نامید، زندگی کردیم. و درس های مربوط به علوم دقیق و بشردوستانه ما مرتبه بیش از رشته های ارتش بود. و من با لذت مطالعه کردم

- من می دانم که شما یک عنوان داشتید، و بعضی از بچه ها آن را دوست نداشتند ...

"این تلاش برای رهبری نبود، اما من فرمانده شرکت را منصوب کردم، من صد نفر را در اختیار داشتم، به طور طبیعی، به طور طبیعی موجب نارضایتی شد. کودکان بی رحم هستند، به خصوص در یک خوابگاه، زمانی که امکان فرار از خانه برای شب وجود ندارد، به والدین، دوستان، دوست داشتن، کسی را به جهنم شکایت کنید. البته، دعوا وجود داشت، و من را ضرب و شتم، و من ضرب و شتم ... چنین چیزهایی اتفاق می افتد در هر حیاط. اما من بزرگ شدم و در وضعیت انزوای خاصی شکل گرفتم، بنابراین آموختم که چگونه به طور مستقل با مشکلات من مقابله کنم و برای کلمات و اقدامات من کمی زودتر از بچه هایی که از یک مدرسه عادی فارغ التحصیل شده بودند، پاسخ دهند. و در طرح داخلی کشیده شد - اتو کردن تسلط، هنر پر کردن تخت، پشت سر او را بردارید، ظاهر شسته و رفته خود را دنبال کنید. برای یک مرد تازه بسیار مهم است. من در تمام مسابقات شرکت کردم: در شطرنج، شنا، بسکتبال، جودو، والیبال، تنیس روی میز، در مسابقات خوانندگان. به دنبال اولین نفری بود که برای اولین بار تبدیل شد، زیرا برنده جایزه های ویژه ای را به دست آورد، و این بدون شک افتخار سپاه کادت ما را در منطقه و در سطح روسیه افزایش داد.

- و شما یک پاتریوت ...

- بنابراین عشق من را به جایی که او تحصیل کرده بود، ظاهر شد.

- ارزش آن را به رسمیت شناختن که شما پدر و مادر بسیار عاقل، نظرات خود را بر شما تحمیل نمی کند، مجاز به رفتن به راه خود را ...

- همه سختگیرانه آنها بچه های بزرگتر را دریافت کرده اند و با من آنها قبلا اشتباهات گذشته و آزادی محدود را در نظر گرفته اند. من خودم لیوان ها را انتخاب کردم: در شش سال من به جودو رفتم، در ده جعبه، چهارده به بسکتبال. ورزش حرفه ای مشغول به کار بود، داشتن عنوان، دستاوردها. اما در حال حاضر من از فرم تنها در اتاق تناسب اندام حمایت می کنم، من در استخر شنا می کنم، و عمدتا ما برای کار به منظور دستیابی به حداکثر نتایج در آنجا پرداخت می کنیم.

- بنابراین ورود زود هنگام به یک زندگی بزرگسال چه معایب و جوانب مثبت دارد؟

- آنها واضح هستند دوران کودکی - شادترین، بی رحمانه، زمان آن است که به طور قابل توجهی ثابت شده است، و این منهای است. و مزیت این است که شما به طور آگاهانه به زندگی خود نزدیک می شوید، شما برای مدت زمان کمک می کنید، و والدین شروع به دوست داشتن شما حتی قوی تر می کنند. در واقع، من خوشحالم که چگونه همه چیز در حال رفتن است، و من از هر کسی برای دقیقه گذشته، ساعت، روز پشیمان نیست ...

ویکتور خراستینک:

در فیلم پری داستان "آخرین بوگاتیر" از ویکتور اصلی نقش اصلی

- هنگامی که پسر پنج ساله شما ایوان کمی بیشتر رشد می کند، شما همچنین برای او امکان یادگیری در سپاه کادت را رد نکنید؟

"من به او این گزینه را مطرح خواهم کرد، و سپس اجازه دهید او را تعیین کند."

- آیا سیستم تربیتی خود را دارید؟

- من فکر نمی کنم که کودکان باید افزایش یابد. همه چیز فقط در یک مثال شخصی ساخته شده است. چه کلمات خوب شما یک کودک می گویند، چه دستورالعمل ها نمی رود، او هنوز هم مانند شما خواهد بود. اگر شما زمان زیادی را صرف کنید، آن را نه تنها در زندگی روزمره خواهید دید، زیرا شما در رابطه با زنان، به مردان، دوستان، دشمنان، بلکه در برخی از موقعیت های شدید رفتار می کنید، و قطعا شاهد چگونگی انجام این کار هستید لحظات دشوار و نتیجه گیری. بنابراین من هیچ نظری را تولید نمی کنم - من فقط خودم را دنبال خواهم کرد.

- چه پدرت هستی؟

- عادی چیز خاصی نیست. برای سفتی خاصی یا نرمی ایستادگی نکنید. اما زمان با پسرش سعی می کنم که متنوع و سازنده باشم.

- من می دانم که با همسر سابق اولگا، در حال حاضر یک روانشناس کودکان، شما حدود هشت ساله زندگی می کردید و زمانی که شانزده ساله بودید ملاقات کردید، و برای مدت طولانی من به دنبال محل او بودم ...

- بله، ما هر دو منوژنسک هستیم، و من برای تمام قوانین ژانر مراقبت می کنم.

- آیا برخی از اقدامات زیبا انجام شد؟

- من عاشقانه نیستم فقط زمانی که شرایط مجبور به انجام تلاش های اضافی علاوه بر این مورد نظر، قطعا لازم است که این کار را انجام دهید. همه چیز به صورت جداگانه است، و هر دختر نیاز به رویکرد آن دارد.

- چگونه در مورد هذیان زنان احساس می کنید، قطره خلق و خوی؟

- لازم است که برای عوامل خارجی نگاه نکنیم، بلکه به دلایلی که آنها را برای ریشه شر، به نظر می رسد، به نظر می رسد. (لبخند می زند.) این کمک می کند تا روابط را حفظ کنید.

- امروز، ظاهرا، شما نیز تنها نیست ...

- تمایل به گسترش در موضوع زندگی شخصی نیست.

- به نوعی شما پذیرفتید که آیا شما به ماشین زمان در دسترس هستید، احتمالا به آینده ای دور از گذشته می روید. این نشان می دهد که شما احساساتی نیستید و به دنبال آن نیستید؟

- برعکس، من آن را خیلی اغلب انجام می دهم. من ترک نمی کنم، گذشته شما را نمی گیرم تجربه به دست آمده از سر من خارج نمی شود، تجزیه و تحلیل اشتباهات و با این دانش از مراحل کوچک به آینده می رود. و هرگز از چیزی پشیمان نشوید برای همه که پشت سر گذاشت، نگاهی به من ترجیح می دهم. حتی مانند یک منفی.

ویکتور خراستینک:

در پروژه های "Eleon Hotel" و "آشپزخانه در پاریس" ویکتور یک پیشخدمت شاد بود

- شما در خانواده رشد کردید، جایی که، همانطور که من آن را درک می کنم، نمی کردم ...

- در بسیار فقیر والدین به سه فرزند در Minursinsk در دهه نود گرسنه کار می کردند. پدر، ویکتور ایوانویچ، مهندس مکانیک، تمام عمر خود را با حرفه ای کار می کرد و مامان، اولگا آنتونونا، در حال تشکیل یک تکنولوژیست شیمیایی بود، کمی بر روی یک کارخانه لاستیکی در Krasnoyarsk، در کارخانه دستکش کار کرد، اما اغلب نشسته بود با ما، هرچند او زمان داشت تا هنوز در دفتر دفاتر، و یک نگهبان امنیتی و یک پاک کننده کار کند. این برای همه چیز برای تغذیه ما گرفته شد.

- در دوران کودکی، شما چیزهایی را از برادر بزرگتر، درست کردید؟

- و خواهران نیز من یک عکس دارم که من سه ساله هستم، در کت چاه ایستاده ام.

- اکنون اشتیاق برای خرید ظاهر نشد؟

- نه، من دوست ندارم خرید با اتصالات. من بیشتر لباس می کنم که به من می دهد خارج از عادت (لبخند می زند.) فارت نه.

- سوئیت از وضعیت، جایی که آنها می دانستند که چگونه برای نجات، به عنوان یک قاعده، همچنین دارای این استعداد و با دقت درمان پول ...

- این در مورد من نیست اگرچه من یک ماده نیستم که در ابرها حرکت نمی کند، اما در همان زمان Transzhira. پول به راحتی می آید و به سرعت غرق می شود. چاقو قادر نیست هزینه اصلی من هزینه ها خویشاوندان و دوستان است. در این مورد من مالی را در نظر نمی گیرم.

- و در مورد جاده لوکس، آپارتمان در مرکز مسکو رویای نیست؟

- من یک عمل شخصی هستم، و من آن را در برنامه ها دارم. اما اخیرا یک آپارتمان را در فاصله پیاده روی از MHT اجاره کرده ام، و من کاملا با من راضی هستم.

- شما گفتید که در ماه های اول در پایتخت دارای چراغ های باور نکردنی بود: به طور مستقیم در جستجوی آدرس مورد نظر نقل مکان کرد، و پاهای خود را در محل مورد نظر داده شد. تا کنون، این هدیه نگه داشته شده است؟

- در حال حاضر ما عملا به پا نمی رویم، و من در امتداد ناوبر رانندگی می کنم، کمک می کند تا از ترافیک جلوگیری کنید که من از آن متنفرم. (لبخند می زند) و سپس واقعا این مهارت در یک شهر بزرگ ناآشنا توسعه یافته است. من نقطه بر روی نقشه را جشن گرفتم و از طریق خیابان ها به او رفتم. حتی حتی از دست ندهید مسکو، به هر حال، من هرگز مرا ترسیدم. این با سرعت دیوانه او سازماندهی شده است، زیرا ریتم درونی من خیلی سریعتر است - در غیر پا و استراحت تنها در یک رویا وجود دارد.

- آیا لحظه ای را به یاد می آوریم که تصمیم گرفتیم به پایتخت برویم؟

"من نمی فهمم که من منتظر بودم در مینوسنسک و در کراسنویارسک، و مسکو به وضوح چشم انداز های بزرگ را در نظر گرفت. مهم نیست چقدر سرد است، و تمام بهترین دانشگاه های کشور در این شهر هستند. من همیشه دوست داشتم یاد بگیرم، کارشناسی ارشد جدید، به طوری که من یک گواهینامه خوب دریافت کردم، به شدت امتحان کردم، بنابراین من می توانم بدون امتحانات برای ورود به پزشکی، در دندانپزشک، همانطور که در اصل جمع شده، و یا در یک موسسه نظامی انجام داد. بنابراین، پس از ورود به مسکو، اسناد را به دانشگاه سیچن و به مدرسه نظامی فرماندهی فرماندهی مسکو منتقل کرد. اما ثبت نام مستقیم به این دانشگاه ها در پایان ماه ژوئیه برگزار شد و در اوایل ماه اوت، و در کالج های تئاتر که من نیز در ابتدای ماه ژوئیه نیز علاقه مند بودم. علاوه بر این، استودیو استودیو MCAT دیگر دانشگاه ها را به این معنا بر سر گذاشت. از آنجایی که من قادر به به سرعت در شهر نبودم، شرط خود را بر روی آن گذاشتم. و از دست نداد در نهایت، من دیپلم قرمز را دریافت کردم.

- شما خوش شانس هستید که در طول رمان Kozak و Dmitry Brusnikna باشید. از صنایع دستی خود چه چیزی را گرفتی؟

- رومی Efimovich یک فرد بسیار غیر عادی بود، کاملا شامل، حرفه ای آلوده، زنجیره ای، حریص به او. و من آن را به طور کامل از او گرفتم. و دیمیتری Vladimirovich دارای درجه حرارت مخالف است - درجه، اوقات فراغت، معقول، و همچنین از او آموخته است. در سال اول متوجه شدم که همه چیز به هیچ وجه تصور نمی شد - من توسط یک جریان دیوانه دستگیر شدم، با شور و شوق تحصیل کردم، در مخاطبان از هفت صبح تا یازده سالگی ناپدید شدم و سپس آن را داشتم رفتن به کسب یک نگهبان شب به یک رستوران. متصدیان را در پشت سرآشپز، برای مهمانان، که به بانک Piggy رفتند، تماشا کرد و زمانی که او در سریال تلویزیونی "آشپزخانه" شلیک کرد، خدمت خوبی بود.

- به هر حال، معلوم می شود که قیمت را می دانید. پس از همه، ضربه به نمونه های این پروژه، شما، پیدا کردن تنها یک گروه، بدون یک مدیر، حق به محوطه، کاملا محکم اظهار داشت که آنها هیچ کاری بدون آن بازی نمی کنند و بازنشسته نمی شوند. پس از آن، بلافاصله ...

- به من اعتماد کن، این یک چالش نبود. من پس از آن دیوانه بود روز، خلق و خوی ناخوشایند است. دیدن چنین نگرشی نسبت به خود، من اظهار داشتم که من یک هنرمند هستم هیچ تئاتر هنری کوچک وجود ندارد و شما باید احترام را نشان دهید. ظاهرا متقاعد کننده بود و کار کرد. همانطور که برای قیمت، من از زمان من قدردانی می کنم و هرگز آن را صرف نمی کنم. این نیز به چیزهای کوچک اعمال می شود. من خودم را از بازدید از هر بخش اضافی خلاص کردم، هیچ خانه تلویزیونی وجود ندارد ...

- هفت سال پیش، شما به گروه MHT معروف پیوستید ...

- تلاش های ارسال شده برای این. من حتی زمانی که من در مسکو وارد شدم، حتی دیگر تئاتر ها را نمی شناسم. در حال حاضر از دوره دوم به اجرا معرفی شد. MHT دارای یک رپرتیک باشکوه است و یک مدیر هنری فوق العاده بود.

ویکتور خراستینک:

بر روی نمونه ها در سری "آشپزخانه" بازیگر حاضر به بازی بدون کارگردان

- شما به نحوی گفتید که شما در توتون و تنباکو، توانایی سخاوتمندانه خود را برای دادن و پیشرفته ترین خلق و خوی خوب که او کار می کرد، تحسین کرد ...

- مساله این است. اولگ پاولوویچ نه تنها توانایی اعمال پدیداری، بلکه استعداد یک مدیر موفق نیز داشت. اولگ Efremov به نام Tabakov برای کمک به خود زمانی که تنها بیست و یک سال بود، و او کاملا مقابله کرد. اولگ پولوویچ یک مرد فوق العاده جذاب و هوشمندانه، مرد زیبا خانواده بود. بومیان برای او در وهله اول بودند، هرچند تئاتر خانه است.

- آیا تلاش های مدیریتی را انجام دادید؟

- من چنین افکار ندارم مانند در جهت آموزش و پرورش. اولگ پاولوویچ کالج تئاتری داشت، جایی که او هنوز شش سال پیش بود که کودکان را به کودکان آموزش می داد، اما من حاضر شدم. اولا، به نظر می رسید خیلی زود برای به اشتراک گذاشتن تجربیات - من خودم باید بر روی پایم ایستاده باشم، دوم، منطقی است که در مورد پول، خوب و سوم فکر کنم، من خروج معلم را نمی بینم. چه اتفاقی خواهد افتاد - ببینید.

- یعنی، در حالی که هدف شما پیاده سازی شماست. من شنیدم که شما Goncharov را تحسین می کنید و دوست دارید کلاسیک روسی را با لذت ببرید ...

- این عشق نیز به لطف Oleg Pavlovich Tabakov به وجود آمد. Goncharov نویسنده ای است که هر بار به روش جدیدی رسیده و درک می کند. علاوه بر این، ویژگی های قهرمانان او در خودشان هستند. اما برای داستان های مدرن، من دوست دارم با لذت بروم.

- در حال حاضر چه پروژه هایی شرکت می کنید؟

- من هشت نمایش در MHT بازی می کنم، و در نقش ایوان بی خانمان در "استاد و مارگاریتا"، شما می توانید بگویید، خواسته بود، اعتماد به نفس که این من است. (لبخند می زند.) و با سینما در حالی که آرام، پس از آخرین روبان "آخرین بوگاتیر". دقیق تر، پیشنهادات می آیند، اما من اسکریپت هایی را که من بی اعتنایی می کنم را رد می کنم. کارشناسی ارشد وجود دارد که ستاره دار خواهند شد، و آنها به طور آشکار به من می گویند که بعید به نظر می رسد، از آنجایی که برای خلق و خوی پیچیده شناخته شده است. من واقعا یک مسافر سنگین هستم (لبخند می زند.) اما تمایل به بازی با خود تعهد کامل عالی است.

- در حال حاضر چیزی وجود دارد که شما نمی دانید چگونه، و پیکربندی شده برای از بین بردن این نظارت مزاحم؟

"من به زبان انگلیسی صحبت نمی کنم و به زودی شروع به تحصیل در معلم نیستم." این زبان بدون شک هر دو در زندگی روزمره و برای توسعه در حرفه ضروری است.

- می خواهید دست خود را در غرب امتحان کنید؟

- آماده نشستن خیانت به فرار از اقیانوس. (لبخند می زند.) جاه طلبی های من فقط به هالیوود اعمال می شود اگر او به ما حرکت کند.

- چه چیزی در ذهن دارید؟

- روسیه تمام پیش نیازها را به منظور افزایش سینمای خانگی به سطح مناسب دارد. ما و مدرسه افسانه ای، و مردم منحصر به فرد هستند، و ابزار درجه اول است، و مکان های فوق العاده است. بنابراین کاملا واقع گرایانه است که خارجی ها به پاشنه های درخشان ما نگاه کنند. این جاه طلبی جهانی است.

- درست است، شما یک جنگنده برای محیط زیست هستید؟ چه چیزی بیان شده است؟

- من در مورد موضوع آلودگی فاجعه بار محیط زیست نگران هستم. خوشبختانه، به طوری که من هرگز اجازه نخواهم داد که خودم را به فانتزی، سیگار، بسته یا هر زباله دیگری در پیاده رو پرتاب کنم. فقط در urn و من باتری ها را در سطل زباله پرتاب نمی کنم - ما آنها را به یک جعبه ویژه اضافه می کنیم که در ورودی خانه ما قرار دارد. اینها چیزهایی هستند که نمی توانند از دست رفته باشند. خلوص روابط بین فردی نیز مهم است. این نیز به طور مستقیم به محیط زیست مربوط می شود.

- آیا شما واقعا این خلوص را در یک بزرگ بزرگ Megalopolis، در یک مبارزه رقابتی خشن صرفه جویی کنید؟

- این همه به ارسال خاص بستگی دارد. اگر یک فرد پیکربندی شود تا به موقعیت خود برسد، او در چیزی مبهم دخیل نخواهد بود. و شما باید خودتان را بالا ببرید.

ادامه مطلب