هری هادینی: تاریخ تشکیل افسانه و مرگ مضحک

Anonim

در طول زندگی خود، نام او به یک افسانه تبدیل شد. هری هادینی، توهم، به طور جدی یک جادوگر و یک جادوگر محسوب می شود. او می تواند از طریق دیوارها عبور کند، هر امن را باز کند، خلاص شدن از چنگال در یخچال یخ، فرار از زندان بوتان و به نور خدا از قبر. با این حال، هری خود را شایع در مورد توانایی های فوقالعاده خود را به طور مداوم رد کرد، اسرار بسیاری از تمرکز را نشان داد، که منجر به خشم همکاران شد. و هنوز هم با به اصطلاح رسانه ها و روانشناسان جنگیدند، با توجه به کلاهبرداران آنها. در نتیجه، چنین موقعیتی او را دوستی و شاید زندگی به او هزینه می کند.

با تشکر از او، او حتی اصطلاح "Gedine" به نظر می رسد، که توانایی خروج از هر، حتی سخت ترین شرایط را تعیین می کند. هادینی نابغه آزادی را نام برد. در واقع، تمام زندگی او فرار است. از خودم، از ریشه های شما، فقر ناامید کننده. در حال حاضر توسط یک هنرمند پررنگ شده و به دست آوردن رئیس جمهور آمریکا بیشتر، Houdini بسیار با دقت لرزاند. در عین حال سخاوتمندانه بی خانمان و محروم را قربانی کرد.

اریک ویس (نام واقعی پادشاه توهم) در 24 مارس 1874 در بوداپست متولد شد، در خانواده خرگوش Meira Samuel Weissa. در آن روز، دو نفر از برادران بزرگترش بر روی برخی از تصادفات عجیب و غریب جان خود را از دست دادند، و پدرش تصمیم گرفت که لعنت بر روی پسر دروغ بگوید. با این حال، به خصوص نگرش او به پسر را تحت تاثیر قرار نداد: مایر با تمام فرزندانش به همان اندازه سرد بود. وقتی اریکا چهار ساله شد، خانواده به ایالات متحده نقل مکان کرد، در شهر کوچکی از Epplgate، ویسکانسین. وایس پست خرگوش کنیسه اصلاح طلب را دریافت کرد. خیلی زود او خلق و خوی خود را خشنود و عدم تمایل به صحبت در هر زبان دیگر، به جز ییدیش، نقش منفی خود را بازی کرد. Parishioners مودبانه، اما به طور جدی از Meira خواسته به ترک پست. بعدها، Guedini ادعا کرد که ویسکانسین میهن واقعی او بود، اما اسناد انکار شد.

هری می تواند به نصف شکل بگیرد، حجم عضلات را به طور قابل توجهی افزایش یا کاهش می دهد و حتی استخوان های شوک در مفاصل را افزایش می دهد، بنابراین او ترفندهای پیچیده را انجام داد

هری می تواند به نصف شکل بگیرد، حجم عضلات را به طور قابل توجهی افزایش یا کاهش می دهد و حتی استخوان های شوک در مفاصل را افزایش می دهد، بنابراین او ترفندهای پیچیده را انجام داد

عکس: ru.wikipedia.org.

بر خلاف پدرش، اریک شخصیت شاداب، نور و هوشمند را به دست آورد. در سنین اولیه، پدر و مادر خود و برادران ارشد خود را به عنوان یک سوال رها کردند: "چه چیزی در داخل وجود دارد؟"، تلاش برای ساخت اسباب بازی علاقه مند به علاقه او. سپس همه چیز به حرکت رفت. به عنوان مثال، ساعت دیواری که او را جدا کرد و دوباره جمع آوری کرد. جالب ترین چیز این است که پس از تمام آزمایشات آنها به راه رفتن ادامه دادند. این پسر یک تلخی وحشتناک بود و هیچ قفل بر روی بوفه، که پدر با نظم غافلگیر شد، نمی توانست او را متوقف کند. آب نبات همچنان ناپدید می شود. با این حال، همانطور که گودینی بعدا به یاد می آورد، در شیرینی ها به عنوان تحسین برادران و خواهران عمومی نبود. هنگامی که تماشاگران کوچک از تمرکز با قلعه ها خسته می شوند، او به کارت ها و سکه ها منتقل شد. به طور کلی، روزهای شاد ترین در زندگی پسر، زمانی بود که یک سیرک ولگرد به شهر آمد. هنگامی که او حتی تمرکز خود را در طول ارائه نشان داد - سوزن های جمع آوری شده با مژه ها - اشغال نسبتا خطرناک است. تخمک های مخاطبان و یک دسته از سکه های کوچک، که او مادر را به ارمغان آورد، اریکا را متقاعد کرد که او در مسیر درست بود. هنگامی که، در سن سیزده سالگی، او اعلام کرد که او را برای تور با یک سیرک ترک کرد، هیچکس به خصوص ندیده بود - یک دهان گرسنه در خانواده کمتر بود. در شانزده سال، یک هنرمند تازه کار یک حجم ضخیم ضخیم را با حجم ضخیم ضخیم به نام "خاطرات رابرت گیددا، سفیر، نویسنده و جادوگر نوشته شده توسط او" خریداری کرد. این کتاب به نوعی کتاب مقدس برای او تبدیل شده است. او حتی یک نام مستعار خلاقانه را گرفت.

اولین گام های هودینی بزرگ در دنیای سیرک کاملا کم بود. همراه با برادر کوچکتر تئودور (نام مرحله دس)، او با گروه های ولگرد در نمایشگاه های ولایتی، نمایشگاه ها، شبهای خیریه صحبت کرد. در طول یکی از ایده ها و ملاقات کرد که کسی که همسرش و همدم وفادار برای زندگی تبدیل شد.

جادوگر جادوگر

جوان Wilhelmin Beatrice Raper (بعدها به عنوان دستیار او BESS شناخته شده بود) مانند یک فرشته بود: رشد کمی، شکننده، باریک، با چشم های آبی متفکر. لباس، که Gudini به طور تصادفی با محتوای "سحر و جادو سحر و جادو" - اسید، معلوم شد که ناامیدانه خراب شده است. اما دختر تحسین، عذرخواهی صادقانه را پذیرفت. هری وعده داده است که مادرش او را یک لباس جدید نجات دهد - بسیار زیباتر از سابق است. در همان شب، آنها به تاریخ به جزیره کونی رفتند. و سه هفته بعد ازدواج کرد. از حالا به بعد، Newlyweds تعداد خود را تحت عنوان "همسر Gudini" نشان داد.

زندگی شخصی از مشهورترین معروف به افسانه ها رفت. آنها عجله کردند که هر دو هنرمند دارای خلق و خوی داغ بودند و گاهی اوقات برش داده شد تا جرقه ها پرواز کنند. به طوری که آن را به خونریزی نمی آید، گودینی و همسرش سیستم خود را از نشانه ها توسعه دادند. ابرو راست مطرح شده اشاره کرد که جادوگر به حد مجاز شد و وفادارش بلافاصله بهتر از دهان نزدیک شد. گاهی اوقات هری خانه را ترک کرد تا تهویه، و بازگشت، کلاه خود را به یک پنجره باز یا درب باز کرد. اگر کلاه به عقب برگردد، به این معنی است که همسر آرامش را آرام کرد و رعد و برق گذشت.

BESS برای سالهای زیادی نه تنها همسر، بلکه دستیار و همراهان وفادار بود

BESS برای سالهای زیادی نه تنها همسر، بلکه دستیار و همراهان وفادار بود

عکس: ru.wikipedia.org.

در عین حال، آنها یکدیگر را دوست داشتند. گاهی اوقات هری یک همسر از نامه های مناقصه نوشت، حتی اگر او در اتاق بعدی بود. متأسفانه این جفت روشن کودکان نداشت. شایعه شد که علت ناباروری مأموریت، آزمایشات برادر بومی خود بود. او توسط یکی از پیشرفته ترین رادیولوژیست های نیویورک ذکر شده است. و هری اغلب به عنوان خرگوش تجربی خود انجام می شود. ظاهرا، تابش بیش از حد نقش سرنوشت ساز ایفا کرده است. اما تمایل به داشتن یک کودک بسیار عالی بود که گودنی یک پسر خیالی داشت که مور ساموئل نامیده شد. به نظر آنها، او مجبور شد تبدیل به آینده رئیس جمهور آمریکا شود ...

از سال به سال، آزمایشات جادوگر به طور فزاینده ای خطرناک و خطرناک شد. دو بار او در آستانه مرگ بود و تنها با توجه به حضور بی سابقه ای از روح، زنده ماند. اولین مورد در دیترویت رخ داد، جایی که توهمات توانست یک عملکرد تبلیغاتی عمومی را ترتیب دهد - تا از پل در دستبند عجله کند و از آب های زیرزمینی آزاد شود. حتی این واقعیت که رودخانه با یک لایه ی ضعیف یخ پوشیده شده بود، از هنر خود جلوگیری نمی کرد. هدینی با تعویض عبارات شوخی با روزنامه نگاران جمع آوری شده، Hudini به طرز شگفت انگیزی با دستان خود به مخاطب دست زد و به سیگار کشیدن در سرماخوردگی پرید. هنگامی که چهار دقیقه گذشت، روزنامه نگاران به تلفن ها عجله کردند تا ویراستاران را درباره مرگ ترفندهای پادشاه اطلاع دهند. اما، همانطور که معلوم شد، عجله کرد.

مورد دوم کمتر دراماتیک بود. در طی تور در لس آنجلس، توهمات ارائه شد تا شرط بندی شود که او نمیتواند از قبر از عمق شش پا تراشیده شده در دستبند خارج شود. بعدا او اعتراف کرد که حمله وحشت به سختی به زندگی او اهمیت دارد. هری در حال حاضر در قبر، تلاش کرد تا از نجات، از دست دادن بقایای هوا و تقریبا دهانش را از دست بدهد. در نهایت، غریزه او را به راه نجات داد: مانند مول، با دقت، اینچ در یک اینچ او راه خود را به سطح تبدیل کرد. و خارج شدن، من حتی نمی توانم بر روی پاهایم ایستاده باشم.

سخنرانی ها همیشه بسیاری از مردم را جمع آوری کرده اند

سخنرانی ها همیشه بسیاری از مردم را جمع آوری کرده اند

عکس: ru.wikipedia.org.

این زمان، خدای بیت مولیلا، به طوری که عزیزان نمی میرند. صادقانه بگویم، زندگی او دشوار است که بدون ابر تماس بگیرد. Extreme در جوانان خوب است، اما پس از آن شروع به تایر می کند. در حال حرکت دائمی از همسر جادوگر محروم شد تا لانه خود را تجهیز کند. علیرغم این واقعیت که گودینی یک عمارت بزرگ را در بروکلین به دست آورد، زن و شوهر متاهل در آن به ندرت باقی ماند. مادر گوددینی، سیسیلیا در یک خانه لوکس زندگی می کرد. او فقط بیکار است - به طوری که گاهی اوقات به حسادت حتی حسادت کرد.

مامان یهودی

از دوران کودکی، او فرشته نگهبانش بود، یکی که همیشه از دفاع و حمایت کرد، به او اعتقاد داشت. هری یک بار یک کودک بود، هری مادرش را قول داد که او را فریب دهد و وعده خود را برآورده کند. در سال 1912، تصورات گرایانه پول دیوانه را به دست آورد، و یک ترفند را با آزادی از طناب نشان داد - او به پرتو در ارتفاع طبقه بیستم گره خورده بود. در پایان هفته اول، او از مدیر تئاتر خواسته بود که او را نه توسط اسکناس ها، بلکه طلا پرداخت کند. کیسه ای را با هزینه ای به اتاق پانسمان آورد، جایی که دستیاران منتظر او با یک پارچه و خمیر ساینده بودند و به سکه های لهستانی شروع کردند تا آنها را به آرامی مسدود کنند. سپس به مادرم رفتم: "به یاد داشته باشید، به عنوان پدر قبل از مرگ، کلمه را از من گرفت تا از شما مراقبت کند؟ و اکنون جایگزین کن! " - و دلار براق را به زانوی خود ریخت. بعدها، هری گفت که این شادترین لحظه ای در زندگی اش بود.

سیسیلیا مانند یک ملکه واقعی احساس کرد، زمانی که پسر در افتخار او در بوداپست بومی خود سخنرانی کرد. او بهترین سالن را در شهر با یک باغ پالم تحت یک سقف شیشه ای و دروغ برداشت، که در آن او فشرده بود، مانند شخص سلطنتی. این لباس برای ملکه ویکتوریا بود. گودینی او را در فروشگاه لندن دید و صاحب فروش را متقاعد کرد، مادر همان اندازه لباس بود.

وقتی این کار را نکرد، از غم و اندوه ناراحت شد. ترک تور به هامبورگ، به طوری که اگر آن را از طریق مشکل پیش بینی شده بود، من نمی توانم دستم را باز کنم، مادرم را آغوش گرفتم. او از او خواسته بود تا دمپایی خز را به ارمغان بیاورد. این دمپایی ها، پس از آن او را در تابوت خود قرار داد ... من تمام روزها را در گورستان صرف کردم، صحبت کردن با مرده ها، و شایعات شایعه که گودنی دیوانه شد. این تراژدی باعث شد تا او را به کسانی که همیشه دوست ندارند، تجدید نظر کنند و با بی اعتمادی بزرگ آنها را درمان کنند. یعنی - به رسانه ها. بنابراین او امیدوار بود که با مرحوم تماس بگیرد.

باید گفت که در آن روزها، جلسات معنوی، همانطور که آنها نامیده می شدند، روند مد بود. مردم به جهان ارواح امیدوار بودند که امیدوار باشند که آینده را یاد بگیرند، به سوال مورد علاقه یا چت با بستگان مرده پاسخ دهند. در یکی از این جلسات، گودینی، سر آرتور کانن دویل ملاقات کرد. این کنجکاو است که فردی که ذهن منطقی تیز دارد و ایجاد نویسنده روش قیاسی شرلوک هولمز، او خود را به عنوان یک کودک به عنوان یک کودک زمانی که در مورد دنیای دیگر بود، ساده لوحانه بود. شاید به این دلیل که همسر نویسنده، Lady Gin Elizabeth، ادعا هدیه ای از رسانه را داشته باشد.

با زنان مورد علاقه خود: مادر Cecilia و همسرش BESS

با زنان مورد علاقه خود: مادر Cecilia و همسرش BESS

عکس: ru.wikipedia.org.

خانواده Hudini و Doyleov نزدیک شدند. یک بار، آنها آخر هفته خود را در شهر آتلانتیک (نیوجرسی)، در هتل سفیر گذراندند. شب، یکشنبه Conan Doyle اعلام کرد که او می خواهد یک دوست یک هدیه را ایجاد کند - برای ترتیب یک جلسه ارتباط معنوی با مادر مرحومش. در اتاق بازسازی شده ویندوز، و جین به عنوان یک هادی انجام شد. او به سرعت به تماس با روح وارد شد، مداد را گرفت و شروع به نوشتن یک پیام کرد. در پانزده صفحه، مادر سخنان هری از عشق و حمایت هری سخن گفت، عادت پسر خود را به فشار دادن گوش خود به گوش دادن به ضربان قلب، و گزارش داد که او مشغول آماده سازی خانه بود، جایی که دوباره مجددا مجددا مجددا مشغول به کار بود. می گویند گودنی به تلخی ناامید و عصبانی شد و چیزی نگفت. پس از همه، سسیلیا یهودی بود، فقط به ییدیش سخن گفت و به دست رسانه تبدیل نشد تا مسیحیان را جلب کند. علاوه بر این، او به سختی در مورد روز تولد خود فراموش کرده بود، که، به احتمال زیاد، در یک جلسه ارتباطی سقوط کرد. تفاوت ها اضافه شده و این واقعیت است که در آستانه ژان در مورد عادات مادرش کاملا دقیق بود. این شب Gudini چیزی به دوستانش گفت، اما پس از آن با قرار گرفتن در معرض رسانه ها و روانشناسان سقوط کرد.

گروگستر

یک بار، در سه چهارم خانه هادینی، کانن دویل بر روی یک تکه کاغذ نوشت: "مون، جریان، فارس،" کلمات، به گفته کتاب مقدس، بر روی دیوار کاخ Valtasar ظاهر شد. یک ساعت بعد، در خانه ی توهم، نویسنده دیدم توپ پنبه پرسید: به خودی خود به خودی خود به خود این کلمات را در یک تخته سیاه و سفید به ارمغان آورد. Conan Doyle هدیه ای از سخنرانی را از دست داد و دوست بزرگترین رسانه را به رسمیت شناخت. اما او اظهار داشت که تقریبا تمام زمستان در ترفند کار می کند و این چیزی جز مهارت های دست در ارتباط با برخی از دستگاه های فنی نیست. افسوس، کانن دویل آسان نیست که متقاعد شود. پس از مرگ Gudini در سال 1926، سر آرتور کتاب "ناشناخته" (لبه ناشناخته) را منتشر کرد، جایی که او تجربه خود را با روانشناسان توصیف کرد. او یک فصل کامل توسط هادینی را به خود اختصاص داد - به نظر او، او تنها توسط یک فرد عادی تظاهر کرد و در واقع دارای ابرقدرت ها بود.

البته، Gudini دشوار است به رده شهروندان متوسط. این استقامت که با آن او بدن خود را آموزش داد، آن را یک ابزار برای انجام ترفندهای پیچیده تر، سزاوار احترام است. او می تواند به نصف کاهش یابد، به طور قابل توجهی افزایش یا کاهش حجم عضلات و حتی استخوان های شوک در مفاصل. یک حمام عمیق مخصوص به خانه اش اقتباس شد، جایی که مأموریت تاخیر نفس را آموزش داد. در هر دقیقه آزاد، او تکرار کرد و ترفندها را با کارت های بازی تکرار کرد و روزانه حداقل صدها گره طناب را با انگشتانش رها کرد. او کاملا ویژگی های دستگاه از قلعه های مختلف را می دانست و ساخته شده مینیاتوری ساخته شده است که در مکان های غیر منتظره مخفی شده است. به عنوان مثال، یک کپسول به دندان گره خورده است. و در طی سفر به زندان بوتیسی، همسرش بیست در طول بوسه به او تحویل داده شد.

هیچ محرمانه ای از کار هدینی انجام نداده است، برعکس، او با گمانه زنی از همکارانش - تصورات عرفانی که به توانایی های عرفانی خود اشاره کرده بودند، ناامید شدند. او چندین کتاب نوشت که در آن او در مورد چگونگی شگفتی ها گفت. اولین کتاب خود را "قرار گرفتن در معرض رابرت گودینی" در سال 1908 منتشر شد، در سال 1920 "Merperists و روش های آنها" ظاهر شد، سپس "جادوگر در میان ارواح" ظاهر شد.

هری هادینی: تاریخ تشکیل افسانه و مرگ مضحک 10684_5

در تصویر "Gudini" نقش جادوگر درخشان بازی Adrian Brody

عکس: قاب از سری "Gudini"

با توجه به دست کم اخبار Gudini، شکارچی شبح را نام برد. پرونده های قضایی بر رسانه هایی که در آن نیز شرکت داشت، تبدیل به یک نوع ارائه شده است. در حضور هیئت منصفه، قضات و بسیاری از بینندگان از توهمات به راحتی اقلام را نقل مکان کردند، از سوالاتی به توپ هایی که پاسخ داده شد، پرسید، شمع ها را از راه دور منفجر کرد و همه چیز را که رسانه ها مشغول به کار بودند، به تصویر کشیده بود. در نهایت او ماهیت ترفندها را توضیح داد و تالار را تحت فشار قرار داد. او گفت: "تنها دو نوع رسانه وجود دارد: معیوب ذهنی، که پزشکان باید رعایت کنند و کلاهبرداران کاملا معقول،" او در جلسه پارلمان گفت. او حمایت شد و پلیس پشتیبانی شد - بنابراین، در کالیفرنیا، رهبری انجمن ملی مستقل معتقد به تقلب متهم شد. به طور کلی، رسانه ها ناامید شده اند. چنین مواجهه نه تنها آنها را از درآمد محروم کرد، بلکه می توانستند آزادی را بپردازند.

تا به حال، برخی از محققان بر این باورند که مرگ هودینی نتیجه حادثه نبود، او قربانی توطئه شد. گفته می شود کسانی که خود را به روانشناسان و رسانه ها شمارش کرده اند تصمیم به از بین بردن یک همکار ناراحت کننده. در 28 اکتبر 1926 در کانادا، پس از سخنرانی در اتاق پانسمان، هنرمند سه دانش آموز محلی داشت و پرسید که آیا او می تواند هر گونه ضربات در معده را تحمل کند. گودنی بی سر و صدا کرد. و بلافاصله بدون هشدار دادن به یکی از بازدید کنندگان، گوردون وایتهد، قهرمان کالج در بوکس، به او سه بار در معده ضربه زد. از تعجب، توهمات زمان برای فشار دادن ماهیچه های مطبوعات نداشت. و دو روز بعد، ضمیمه وزوز، منجر به توسعه پریتونیت پالد شد. Guedini بزرگ و وحشتناک درگذشت - در نوعی از تصادف عرفانی، فقط برای هالووین. پس از سالها، نسخه بیان شد که او توسط Unfriendlies مسموم شده است، زیرا باز شدن بدن انجام نشده است. این نه تایید شد و نه رد شد.

و برای ده سال هیچ جلسات معنوی نباید وجود داشته باشد تا روح هری را ایجاد کند. در طول عمر خود، آنها موافقت کردند که کلمه کلام حضور او عبارتی از آهنگ مورد علاقه خود را "Rosabelle باور" خواهد بود. اما، افسوس، تماس انجام نشد. آخرین جلسه بر روی سقف هتل نیکلربکور برگزار شد. BESS گفت: "ده سال انتظارات برای هر فرد، یک شمع را کنار گذاشت. او در سال 1943 در قطار در راه به نیویورک جان خود را از دست داد. بلافاصله قبل از اینکه او مصاحبه کرد: "من این ایده را دوست دارم تا هری را در بهشت ​​ببینم ... اما من شک و تردید دارم. هیچ کس هنوز موفق به اثبات وجود جهان دیگر نشده است. "

ادامه مطلب