SLLAF Portrait: Nastya zadorozhnaya

Anonim

من راهی هستم من هرگز هیچ چیز را بازی نمی کنم، من همان دختر هستم که در زندگی است. هیچ پروژه "Nastya zadorozhnaya" وجود نداشت. همه چیز بر روی احساسات زندگی ساخته شد، زیرا مردم عمدتا احساس خلاقیت زندگی می کنند. من مدتهاست در جستجوی خلاق هستم

من صحنه بسیار تند هستم در اینجا این است که من حداکثر تعداد احساسات را دریافت می کنم. در صحنه همه چیز را می دهد. هیچ فرایند فیلم آن را جایگزین نمی کند. و اجازه دهید من ثروتمندترین تجربه تئاتری ندارم، اما در مرحله ای که مخاطبان را احساس می کنید، زندگی می کنید.

من هرگز ایده آل نداشتم البته، شخصیت های خلاقانه در زندگی من وجود دارد که من احترام می گذارم. آنها یک ستاره راهنما برای من هستند. به عنوان مثال، یک استاندارد هنرمند برای من، موسیقی نوازنده آمریکایی است. مزیت اصلی این است که علیرغم این واقعیت که او سالهاست، با وجود تعداد شایستگی، او همچنان به یادگیری ادامه می دهد. او تیم شگفت انگیز مردم را استخدام می کند، جایی که آنها آنها را پیدا می کنند. برای من شادی برای کار با تاتیانا واسیلیوا بود. او یک هنرمند خیره کننده است. همانطور که با شریک زندگی، من خوشحال شدم که با اولگ فومن در بازی "درس بی رحمانه" کار کنم. من می خواهم بازیگر تئاتر از تئاتر Gigarkhanyan النا مدودف را برجسته کنم. ما با او در "روابط خطرناک" بازی کردیم. در مرحله، او مغناطیس دیوانه را پرت می کند، و با او احساس خوبی دارم.

پدر - نظامی و مامان در آکادمی به نام Zhukovsky کار می کرد . وقتی سه ساله بودم به مسکو از شمال روسیه وارد شدیم. من در شهر نظامی کوچک Fedotovo متولد شدم. این شهر شکوفا شد، در اطراف جنگل، ما برای ماهی قارچ رفتیم، برای ماهی. به یاد داشته باشید که یک صف وحشی در پشت نان ساخته شده است. محل انرژی مثبت را قرار دهید. مادر من بسیار قوی است و همیشه اهدافی را انجام می دهد. او از آرزوهای من حمایت کرد، اما پدر خیلی زیاد نیست. مامان همه چیز را به من سپری کرد، همانطور که تنها فرزند بود. به یاد داشته باشید که چگونه به موسیقی رفتم. پدر معتقد بود که من زباله را انجام می دهم و می خواهم به من بدهم. من در حال آماده شدن برای رفتن به منطقه Musak در تئوری موسیقی بودم. من یک شایعه عالی داشتم، یاد گرفتم پیانو را بازی کنم. پسران دیکته، آکورد ها، فواصل را نوشته اند. اما یک روز من سرگردان شدم، عفونت را برداشتم، انگشت من به اندازه "توپ" متورم شد، بنابراین من مجبور بودم در مورد موسیقی برای مدتی فراموش کنم. برای سال من پرواز کردم و ناگهان، من، دانش آموز، به طور موازی، به فیلم "حقایق ساده" سریال تلویزیونی. در اینجا، در مجموعه، من روشن شدم - من می خواهم به دانشگاه تئاتر.

Nastya در یک شهر نظامی کوچک Fedotovo متولد شد. عکس: بایگانی شخصی

Nastya در یک شهر نظامی کوچک Fedotovo متولد شد. عکس: بایگانی شخصی

مادر من چنین رئیس خانواده است. او دوست دارد همه را به رنگ آنچه و چه کسی نیاز دارد. و چطور؟ حتی امروز، او همچنان تلاش می کند تا زندگی من را کنترل کند. مامان دوست دارد به مشاوره بدهد - او به همه تمام عمر خود کمک کرد. و من باید بگویم که او معتقد بود که من به چیزی دست پیدا می کنم. و این آسان نیست - شما از میلیون ها نفر هستید و چیزی چیزی به دست می آورید. این به شدت سخت است، اما من ورا بسیار پشتیبانی می شود

من واقعا می خواستم موفق شوم به نظر می رسد که آن را در من گذاشت. مردم به شما نگاه می کنند و برخی از پتانسیل ها را می بینند. 9 نفر به من یک بار در طی ریخته گری 13 سال پیش به من اعتقاد داشتند. سپس آن را تا حدودی دشوارتر از امروز بود. این همه با اردوگاه Orlenok آغاز شد. بعدا MTV، پیتر Shekheyev را دیدم، تولید کننده آینده من با آن ما به این روز کار می کنیم.

وقتی بیدار شدم وقتی اولین بار آهنگم را شنیدم "من" را به صورت زنگ های تلفن همراه می خواهم. این آهنگ موفقیت کاملا غیر واقعی بود. اگر چه، علاوه بر او، من چیزی به افتخار می کنم. او حتی در رادیو اول نمی خواست. اما پس از شش ماه او گرامافون طلایی را به عنوان بهترین آهنگ زنگ سال دریافت کرد.

اثر بیرونی بر موفقیت. اغلب روزنامه نگاران معتقدند که موفقیت من نتیجه این واقعیت است که کسی من را برای یک چهره لیس زنی می کشد. و این، آنها می گویند، هیچ چیز دیگری. اما همانطور که ممکن است، من همیشه شخصیت پتازانی هستم. من همیشه طرفدار شلوار جین و تخت بوده ام و سعی کردم به همان اندازه که ممکن است رفتار کنم. من واقعا به من کمک می کنم و با من دوست هستم احتمالا به این دلیل که من واقعی و ناتمام هستم. Doroden - خود را در هیئت مدیره پاتزان برای بسیاری از دوستان من مردان من. من آن را بدون هر pathos می گویم

در مردم Nastya zadorozhnaya آزار دهنده ترین نادرست است. عکس: بایگانی شخصی

در مردم Nastya zadorozhnaya آزار دهنده ترین نادرست است. عکس: بایگانی شخصی

عشق اول. این در گروه موسیقی موسیقی کودکان "Fidgets" بود، و نام Seryozha Lazarev. این اولین عشق من بود. اما من خیلی خوش شانس بودم که من چنین فردی را به عنوان یک سحر دیدم. حرفه ای با استعداد و زیبا. او انرژی بسیار قدرتمند را تابش کرد. یک دختر 13 ساله در عشق با چنین مردی بهتر از هر گونه پوست است.

من دوست دارم - من دوست ندارم برای من، هیچ چیز کامل نیست - مرد کامل، و غیره، اما در افرادی که من اشتباه آزار دهنده است. من احساس می کنم درست است. هنگامی که یک فرد نیست، اما او سعی می کند چیزی را تصور کند. من چنین دوستان ندارم من از مردم طنز قدردانی می کنم. و فرد باید چشمان خوبی داشته باشد. بسیار مهربان در مردم قدردانی می شود. من و مادرم هستم من بیشتر با مردان ارتباط برقرار می کنم. من حصار از دوست دخترم را از زمان ژیت ثابت کرده ام و ما با هم نگه داریم. همه به یکدیگر توصیه می کنیم. هنگامی که برای من سخت است، من به "گریه" به مرد جوان من سرگئی و دوست قدیمی خود را پیتر Sheksheyev (تولید کننده او) می روم.

عروسی چه موقعی است ، من لباس عروسی معمولی را نمی گذارم - نمی توانم آن را تحمل کنم. جشن عروسی، من در یک قلعه زیبا ایتالیایی می خواهم. یا من به ساحل برقی در تی شرت معمولی و شلوار می روم - و همه چیز به پایان خواهد رسید. من نمی خواهم عروسی برای تبدیل شدن به استرس برای من. من می خواهم آن را به همان اندازه که ممکن است و ساده است. من می خواهم از دو ساعت بعد از ظهر بیدار شوم، چیزی را روی سرم بچرخانم و ... من نمی خواهم در مورد آنچه که، کجا و چه کسی فکر می کنم فکر می کنم که در مورد من به نظر می رسد چیزی، به طور ضعیفی شبیه عروسی است.

اولین عشق او Zadorozhny نام سرگئی لازاروا، که با او ملاقات کرد

با اولین عشق خود، Zadoropal تماس Sergei Lazarev، که با آنها در "fidget" ملاقات کرد. عکس: بایگانی شخصی

چه باید یک خانه رویا باشد من می خواهم یک لانه دنج. درست است، تا زمانی که من نمیتوانم تصور کنم که باید چه باید باشد. از سنگ هر یک از درخت خواهد بود ... قطعا، این یک قلعه در سبک Maxim Galkina نیست. من مردی هستم که به اندازه کافی ساده است. بنابراین، خانه من احتمالا بسیار ساده خواهد بود.

من توسط یک شیک و زرق و برق خراب نمی شود. اما من فکر می کنم که کفش همیشه باید خوب باشد. Regged بهتر است برای خرید در خارج از کشور، زیرا ما بسیار گران است.

بزرگترین هزینه ها البته، فیلم ها را می دهد. من در احزاب شرکتی کسب می کنم. من می توانم بگویم که "خوب" به دست آوردن مادر، عمه، و همچنین یک فرمان بزرگ رفقای

من دوست دارم ماشین رانندگی کنم در حال حاضر من رانندگی Ranger Rover Evok، زودتر در مزدا، جیپ تعقیب شده است. من این ماشین را خیلی دوست داشتم، اما قطار به مدت شش سال، من فکر کردم که زمان انتقال چیزی جدید خواهد بود. من واقعا میخواهم استراحت کنم و سفر کنم من عاشق بالی و ایتالیا هستم از الکل من عاشق ویسکی خوب، شراب سفید. من عاشق خاکستری، رنگ سفید هستم. من لاله ها را دوست دارم

در ماه ژانویه، کمدی "عشق در شهر بزرگ 3" با مشارکت من منتشر خواهد شد. من یک ایده بزرگ در مورد یک کلیپ جدید دارم، و اکنون اسکریپت را با فیلمنامه نویسان نوشتیم. من امیدوارم که ما این ایده را پس از سال جدید پیاده سازی کنیم.

Nastya Zadorozhnaya و Sergey Slavs. عکس: Instagram.com

Nastya Zadorozhnaya و Sergey Slavs. عکس: Instagram.com

کسب و کار مدل من را دوست ندارد بله، من حتی به افزایش (1.71 متر) نمی رسم. علاوه بر این، من نمی دانم چگونه یک شخص "سنگ" - من 385 grimace در هر دقیقه.

من رویای دارم که حداقل چند فرزند داشته باشم. با مرد جوان خود (Figist Sergey Slavnov) ما در حال حاضر پنج ساله هستیم. همه چیز در رابطه ما بود. دستمال مرطوب وجود داشت. اما در رابطه با یکدیگر موقعیت سختی وجود ندارد. من خوشحالم که من در رابطه با یک مرد واقعی واقعی هستم. من هنرمندان فریبنده را دوست ندارم - مردان، من آنها را حمل نمی کنم تا در سایت های تیراندازی نهایند. من دوست دارم شگفتی های مرد شما را انجام دهم - به طور ناگهانی به شهرهای دیگری در جهان افتاد. حتی با وجود این واقعیت که به او دشوار بود، اما من خوب بودم. ارائه می دهد او از سال اول قدمت، اما در حالی که ما عجله نیستیم. من می خواهم مرا بخواهد، اما من نمی خواهم. من نمی خواهم عجله کنم، به نمونه هایی از دوستان و آشنایان نگاه کنم. ظاهرا چیزی اتفاق می افتد زمانی که مردم می پوشند حلقه ها و قرار دادن تمبر به گذرنامه. اما ما با سرگیجه به یکدیگر اعتماد داریم. اتحادیه ما در اصل بر این واقعیت ساخته شده است که ما به یکدیگر اعتماد داریم.

شوخی مورد علاقه یک یهودی به دیگری می آید و می گوید: "گوش دادن، زندگی غیرممکن است، من نمی فهمم چه باید بکنم: هیچ کاری وجود ندارد، هیچ کاری وجود ندارد، هیچ پولی وجود ندارد، بسیاری از کودکان وجود دارد - در حال حاضر نهم وجود دارد." و او به او پاسخ می دهد: "شما چنین فرزند فعال دارید، سعی نکنید از آن محافظت کنید: به داروخانه بروید، یک کاندوم را بخرید، دستورالعمل ها را بخوانید، و همه چیز با شما خوب خواهد بود." یهودی رفت، خرید، به اتاق خواب آمد، خود را به اتاق خواب آمد، کاندوم را بر روی خود می کشد و شروع به نگاه کردن به آینه می کند و بنابراین ایستاده بود، و خیساندن، و خیساندن. و در اینجا این به اتاق غیر قابل تشخیص است همسر وارد می شود و به او می گوید: "کودکان چیزی برای خوردن ندارند، و او X. لباس. "

ادامه مطلب