Nargiz Zakirova: "این در شخصیت من نیست که با همسران من به عنوان دشمنان"

Anonim

در قرن گذشته، نام خانوادگی زکریوف به کل اتحاد جماهیر شوروی رسیده است. این سلسله با مشهور ترین باریت کریم زکریورو، سولویست اپرا و تئاتر باله ازبک آغاز شد، پس از آلیشر نووی، و همکارانش سعیدووی، هنرمند جهانی، نه تنها به خواننده، پلاستیک و رقص خود، بلکه در هدیه از بیانات. تعجب آور نیست که تمام شش کودک این زن و شوهر - Batyr، Louise، Farruh، Jamshid، Mauffal و Ravshan - انتخاب حرفه های خلاق. تروی بیشترین موفقیت را به دست آورد. فرخ به یک سولویست محبوب در اتحاد جماهیر شوروی گروه "یلا" تبدیل شد (مطالعات آنها "خود را از مسکو تا قبل از حومه ها کاشت). Batyr خود را به حرفه ای از فیلم Acter محدود نمی کند (در میان نقش های او، ارزش فیلم های چند منظوره "جاده های آتش سوزی"، او اغلب در تلویزیون قبل از شروع بازسازی نشان داده شد و تبدیل به یک خواننده محبوب شد. اغلب او با خواهر کوچکتر لوئیس، همچنین یک خواننده با استعداد صحبت کرد. به هر حال، او را با خود ملاقات کرد، می توانست در مرحله بگوید: درامر جدید Patula Mordukhaev به تیم موسیقی خود آمد، به دلایلی Antipathy، و Louise بلافاصله ظهور، به سرعت در حال ظهور در عشق است. و در سال 1971، دختر که پدر و مادر می خواستند به Mash Camilla در این اتحادیه متولد شد. اما پدربزرگ، بزرگترین باریتون، یک نوه نوزاد تازه متولد شده در دستان خود، به طور قابل ملاحظه ای اعلام کرد: "چه کم بود؟! این Nargiz است! " به نظر می رسید که او نه تنها نام ستاره آینده را به خود اختصاص داد، بلکه آن را با شخصیت قوی و سرنوشت روشن جای داد.

Nargiz Zakirova: "من پنج ساله بودم وقتی پدربزرگم نبودم. اما من کاملا او را به یاد می آورم، زیرا وقتی والدین من برای تور رفتند، مادربزرگم را با پدربزرگ ترک کردم. او به من گفت: داستان های پری برای شب، که او خود را آمد، به طرز شگفت انگیزی هر شخصیت را ابراز کرد. من می توانم به مدت ساعت به تاریخ خود گوش کنم. به طور کلی، او بسیار با من برخورد کرد. هنگامی که از کار آمد، همیشه ظرافت را به ارمغان آورد. و او تمام وقت آزاد خود را در باغ صرف کرد. گیلاس و گیلاس و هلو ها در آنجا رشد کردند. چه چیزی وجود نداشت! "

شما تنها چهار سال داشتید زمانی که اولین خلاقیت شما برگزار شد. چطور این اتفاق افتاد؟

Nargiz: "مادر من در برنامه سالن موسیقی تاشکند" Syndbad-Seavido "مشغول به کار بود، که به همراه مارک زاخاروف، عمو آن را به همراه مارک زاکاروف گذاشت. او عروس قهرمان اصلی را بازی کرد. البته، من این عملکرد را با قلب می دانستم. در طول تمرینات، ایستاده پشت صحنه، بازیگران آواز خواندن. و نفوذ به اتاق پانسمان، سعی در مقابل آینه مناسب، رویای در مورد صحنه. ساعت ستاره ای من زمانی وارد شده است که عروسک ها به موسیقی معرفی شوند. آنها عروسک را اداره کردند. بنابراین شخصیت Hippo Katya ظاهر شد - یک دختر کوچک که قرار بود یک آهنگ "لبخند" را انجام دهد. آنها شروع به تصمیم گرفتند که از هنرمندان بتوانند با صدای کودکانه آن را صدا کنند. در حالی که بزرگسالان این سوال را مورد بحث قرار دادند، من نزدیک آنها را به هم ریختم و سعی کردم به این طریق جلب توجه کنم. و مادر من پیشنهاد کرد: "و اجازه دهید Nargiz را امتحان کنید!" من گوش دادم و تایید شدم شادی من محدود نبود - من یک اتاق داشتم! من یک آهنگ پشت صحنه انجام دادم، و سپس من را در صحنه بردم و مردم را نمایندگی کرد: "کمی نرگیز زکریووا، کمی برای هیپو، خواند.

هنرمند زیبایی شادی خود را تنها در ازدواج سوم یافت. اما هیچ شکایتی در مورد شوهران سابق بیان نمی کند. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

هنرمند زیبایی شادی خود را تنها در ازدواج سوم یافت. اما هیچ شکایتی در مورد شوهران سابق بیان نمی کند. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

و در سن پانزدهم، شما قبلا در جشنواره معروف ترین هنرمندان جوان "Jurmala" در اتحاد جماهیر شوروی اجرا کرده اید. و آنها می گویند که اگر نه فتنه، شما می توانید سزاوار جایزه اصلی ...

Nargiz: "این کاملا به واقعیت مربوط نیست. در "Jurmala 86" من واقعا بیشترین عضو جوان بودم. و این اشتباه است که در مورد آنچه که من رها شده بود صحبت کنیم. من خوبم اما در میان شرکت کنندگان، بسیاری از هنرمندان حرفه ای خوب بودند. به عنوان مثال، اولگا Kormukhin. پس از آن ستاره او روشن شد. آنها بیشتر از من قوی تر نگاه کردند و شایسته جوایز خود بودند. این یک ارزیابی عینی است. سپس همدردی مخاطب را به دست آوردم. به نظر من، یک جایزه بسیار ارزشمند است. "

به نظر می رسد که شما نه تنها حرفه ای دارید، بلکه یک زندگی شخصی نیز با آهنگ متصل است. شما مدت ها با اولین همسر خود انجام داده اید. با او نیز، صحنه را معرفی کرد؟

نرگیز: "نه قبل از اینکه روسلان ملاقات کرد، ما با هم کار نکردیم. اگر به یاد داشته باشید، هنگامی که یک گروه سوئدی "اروپا" وجود داشت، در آن زمان بسیار محبوب در سراسر جهان بود. ما در تاشکند آنالوگ خود را از اروپا داشت - گروه "بایت". بچه های زیبا جوان بلند موزیک موسیقی جالب را انجام دادند. البته، من در مورد این تیم شنیده بودم، اجرای آنها را دیدم، من آنها را دوست داشتم، اما مسیرهای خلاقانه ما به نحوی عبور نکردند. و هنگامی که این اتفاق افتاد که ما باید در همان روز در یک روز تمرین کنیم. سپس ما برای اولین بار ملاقات کردیم، گفتگو آغاز شد. و بین من و سولویست این گروه، روسلانی شریپوف، به نظر می رسد که جرقه فرار کرد. به دلایلی من هجده سالم به نظر می رسید که من عاشقانه بودم. و پس از یک ماه و نیم ما ازدواج کردیم. "

و سپس شروع به همکاری کرد؟

nargiz: "بله اگرچه تمام تیمش علیه آن بود. آنها اعتماد به نفس داشتند که با ظهور یک زن، هیچ چیز خوب تیمی منتظر نیست. سپس روسلان این گروه را ترک کرد و ما شروع به صحبت با او کردیم. و سپس من به او دختر صابینا را داد. حالا او بیست و چهار ساله بوده است. و من از او بسیار سپاسگزارم برای همه چیز که ما خوب بود، از جمله کودک. ما در نوع، بدون رسوایی و دادگستری شکست خوردیم. چنین چیزی در همه شخصیت وجود ندارد که با همسران سابق خود به عنوان دشمنان رفتار کند. "

Nargiz Zakirova:

"سال های اخیر بدون زیان های شدید هزینه نمی کنند. طوفان، خشمگین در نیویورک، آسیب جدی خانواده ما را به وجود آورد. تصاویری نوشته شده توسط من کشته شدند، اما مرگ پاپ بزرگترین تراژدی شد. " عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

و چند بار ازدواج کرده اید؟

Nargiz: "حالا من یک ازدواج سوم دارم."

اگر این راز نیست، چه چیزی باعث طلاق اول شد؟

Nargiz: "من در موقعیت بودم و برای یک وضعیت سلامتی نمی توانست به تور برود. روسلان به تنهایی رفت. من منتظر او بودم، ما هر روز تماس گرفتیم و حدود چند ساعت صحبت کردیم، او نامه ای نوشت. من در خودم اعتماد به نفس داشتم. شاید به خاطر سن جوان من، رابطه ما را تا حدودی ایده آل کرده ام. به نظر من، این عشق برای زندگی، مانند جان لنون و یوکو است. و او، و همچنین من، هیچ کس دیگری مورد نیاز نیست. و پس از آن، زمانی که شوهر بازگشت، من متوجه شدم که این همه این بار فریب خورده است. من خیانت را انتظار نداشتم سپس در روح من چیزی رها شد پس از آن، یک دختر در جهان ظاهر شد، اما رابطه ما دیگر مشابه نبود. ما شروع به کار به طور جداگانه کردیم. با کنسرت ها، بدون دیدن چند ماه، و زمانی که آنها در خانه ملاقات کردند، هیچ احساسی نداشت که نزدیک شما یک فرد نزدیک و بومی داشته باشید. سپس تصمیم گرفتم که بیش از این ازدواج ارزش داشته باشد و ما از هم جدا شدیم. "

آیا روسلان با دخترش ارتباط برقرار کرد، پس از اینکه شما شکستید؟

Nargiz: "از لحظه، در سال 1995 ما به ایالات متحده آمریکا نقل مکان کردیم، او تنها چهار بار نام برد. اما من او را سرزنش نخواهم کرد. به طور کلی، من نمی خواهم به نوعی آن را عوض کنم یا انتقاد کنم، زیرا، همانطور که گفتم، به طور معمول با او رفتار می کنم، علیرغم این واقعیت که فاصله وجود دارد. با این حال، او یکی نیست، بسیاری از مردان هیچ چیز دیوانه ای را در چنین رفتار نمی بینند و درست مثل این زندگی می کنند. شما فقط یک سوال پرسیدید، و من صادقانه جواب دادم. "

والدین نرگیز فیلیپ را در یک خانواده با بازوهای باز پذیرفتند. و رشوه آنها صدای شارژ او نیست، بلکه یک عشق قوی و صادقانه به دخترشان است. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

والدین نرگیز فیلیپ را در یک خانواده با بازوهای باز پذیرفتند. و رشوه آنها صدای شارژ او نیست، بلکه یک عشق قوی و صادقانه به دخترشان است. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

و با شوهر دوم شما که قبلا در آمریکا ملاقات کردید؟

نرگیز: "نه، ما در تاشکند ملاقات کردیم. ارنور کانیمکوف از قزاقستان به عنوان بخشی از هیئت نمایندگی وارد شد، که قرار بود شرکت کنندگان را به مسابقه "صدای آسیا" بفرستد. من در حال گوش دادن بودم، ما برای اولین بار دیدیم. دوست داشتنی یکدیگر. ازدواج کرد. و با هم به ایالات متحده نقل مکان کرد. اما در سال 1997 بدبختی اتفاق افتاد - او در یک تصادف ماشین فوت کرد. در آن زمان، پسر ما به طور ناگهانی دو و نیم سال تبدیل شد. "

چرا تصمیم گرفتید ازبکستان را ترک کنید، به خصوص در اوج محبوبیت خود در میهن؟

Nargiz: "برادر پدرم برای شش تا خروج ما به خانواده اش به ایالات متحده نقل مکان کرد و ما را به مدت طولانی متقاعد کرد تا نمونه خود را دنبال کند. اولا، او واقعا پدر من را از دست داد، پس از همه، تنها برادر، علاوه بر این، او مطمئن بود که ما بهتر خواهد بود. البته، من استراحت کردم که چگونه می توانست، زمانی که والدین این تصمیم را پذیرفتند، اما پس از آن عقلانیت این قانون را درک کرد. "

سازگاری شما در خارج از کشور چطور بود؟ همه چیز به راحتی رفت و یا با مشکلات مواجه شد؟

Nargiz: "اولین بار برای ما این جهنم بود. از آنجا که ما وارد شدیم، دانستن زبان نیستیم. به عنوان مثال، من در مدرسه فرانسه آموختم. در آن زمان من با دومین کودک باردار شدم. البته این ارائه، البته، همراه با بازدید دائمی به کلینیک، نظارت از دکتر است. و تصور کنید که این چیست: پزشکان با شما صحبت می کنند، و شما کاملا درک نمی کنید که آنها به شما می گویند. پس از این بازدید ها، من در آستانه هیستریک بودم. و دختر، که در آن زمان شش ساله بود، به مدرسه رفت و برای اولین بار به خانه برگشت. حتی یک بار، او در یک درس بود، می خواست به توالت، نمی توانست از معلم بخواهد که کلاس را ترک کند و اش اشباع شود. او به خاطر مانع زبان بسیار نگران بود. اما سابینا بسیار سریع بوده است، به اندازه کافی به زبان انگلیسی تا ماه ها به زبان انگلیسی بوده است. من این روند را دارم، البته، زمان بیشتری را صرف کردم. من به طور خاص تلویزیون آمریکایی را تماشا کردم، به رادیو گوش دادم و به تدریج به چنین مرحله ای رسیدم که من کاملا سخنرانی کردم، اما خودم نمیتوانستم چیزی بگویم، زیرا او خجالتی بود. سپس یک دوست توصیه کرد: "نترسید که اشتباه کنید. شما در آمریکا هستید، به اطراف نگاه می کنید، بسیاری از مردم در اینجا زندگی می کنند، که این زبان نیز خارجی است، و هیچ کس خجالت نمی کشد، اگر این واژه ها به درستی به درستی حرف نمی زنند یا در گرامر اشتباه می کنند. اگر اشتباه کنید، درست می کنید. " من خیلی شروع کردم، و در نتیجه، من در حال حاضر چنین زبان ای را دارم که گاهی اوقات کلمات روسی را فراموش می کنم. "

و ازبک فراموش نشده است؟

Nargiz: "من به خوبی در ازبک درک می کنم، اما من نمی توانم چیزی بگویم. من فقط برخی از کلمات جداگانه را می دانم. واقعیت این است که ما همیشه در روسیه در خانه ارتباط برقرار کرده ایم. و حتی اگر من یک بار گفتم چیزی در یتیم خانه در زبان ازبکستان، آن را با من با لهجه معلوم شد. "

Nargiz در مورد خالکوبی و سر تراشیده شده از دوران کودکی. اما در ازبکستان غیرممکن بود. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

Nargiz در مورد خالکوبی و سر تراشیده شده از دوران کودکی. اما در ازبکستان غیرممکن بود. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

پس از نقل مکان به نیویورک، آیا شما حرفه خلاق خود را ادامه دادید؟

نرگیز: "نه اولین بار من آواز خواندن نداشتم پس از تاشکند، جایی که من در خیابان ها به رسمیت شناختم، در آمریکا، در یک محیط متفاوت که در آن محبوبیت آشنا و فرصت برای انجام کارهای مورد علاقه شما وجود ندارد - این، البته شوک است. اما در سن بیست و پنج سالگی، من کاملا متوجه شدم که این یک کشور دیگر است، می توانید بگویید، یک سیاره دیگر، و در اینجا من باید همه چیز را از یک ورق خالی شروع کنم. و تنها تولد پسر را به دنیا آورد، تصمیم گرفتم کار کنم. برخی از مکان های مرتبط با موسیقی را پیدا کنید و رویای آن را نداشتید. علاوه بر این، من حتی نمی دانستم کجا مسئله اشتغال را روشن کنم. من به دنبال هر شغل بودم: من از یک نقطه معاملاتی به دیگری رفتم، خدمات من را ارائه دادم تا زمانی که من به سالن بازگردم که در آن نوارهای ویدئویی فروخته شد. و او معلوم شد که یک فروشگاه روسی است. و آنجا آنها مرا پذیرفتند من به خوبی رسیدم، چون خیلی دوست دارم و من فیلم ها را می شناسم. و بنابراین من بسیار آسان بود که متوجه شدم چه نوع فیلم برای توصیه یک فرد به نوعی شخص. اما، از سوی دیگر، آن نیز سخت بود، زیرا من نیاز به باز کردن فروشگاه در صبح، نزدیک در شب، مسئولیت های من نیز تمیز کردن و ارسال بسته ها اگر سفارش به دست آمده از طریق پست بود. من به خانه برگشتم بسیار خسته شدم، من یک هفته آخر هفته داشتم، و این همه در کمترین تعرفه - دو و نیم دلار در ساعت پرداخت شد. به علاوه، شوهر من به من برای کار یک کودک آورد، و من آن را با سینه تغذیه کردم. البته، در ابتدا آسان نبود. "

و چگونه به موسیقی بازگشته اید؟

Nargiz: "در سال 1997، مدت کوتاهی قبل از مرگ، شوهر من ارنور من را به یک رستوران دعوت کرد، جایی که او تولد دوست خود را جشن گرفت. او بلافاصله به من گفت که در این محل یک خواننده قابل توجه وجود دارد. و من اعتراف کردم، من در چه سطح نوازندگان در آنجا مشغول به کار بودم، شگفت زده شدم - قوی ترین متخصصان. و در صدای خواننده، که در آن من همسرم را صحبت کردم، غیرممکن بود که در عشق نباشد ... در طول جشن، آشنا از من خواسته بود که صحبت کنم، یک آهنگ انجام دادم. و سپس صاحب این نهاد به من نزدیک شد و پیشنهاد دائمی را پیشنهاد کرد. بنابراین من بار دیگر دوباره آواز خواندن ... و در سال 2001، در حال حاضر بیشتر با اطمینان ایستاده در پای من، من آلبوم "سلول طلایی" را ثبت کردم. به هر حال، خواننده منحصر به فرد، فیلیپ، که من را تحت تاثیر قرار داد، پس از آن، پس از آن شوهر من شد. و ما یک دختر فوق العاده لیلا داریم. "

شما سه فرزند دارید آیا آنها در میان خود در طبیعت مشابه هستند، آیا می خواهند سلسله خلاق را ادامه دهند؟

Nargiz: "آنها یک ویژگی مشترک دارند - آنها بسیار مهربان هستند، با قلب های بزرگ. و در غیر این صورت آنها در طبیعت متفاوت هستند که از آنها به معنای واقعی کلمه جلوگیری نمی کند تا یکدیگر را تحسین کنند و کاملا درک کنند. و البته، همه سه موسیقی عشق. دختر ارشد به خوبی می خواند، اما این کار را می کند، زیرا آنها می گویند، برای خود. در حال حاضر او بیست و چهار ساله است، او از مدرسه با غم و اندوه فارغ التحصیل شد. او یک دختر اطلاعاتی است - او در فلسفه، بودیسم، تئاتری مشغول به کار است. او کاملا مهم نیست که آیا برق یا پول در خانه وجود نخواهد داشت، او در نوعی از جهان زندگی می کند. من آن را با هیپی مقایسه می کنم، اما سبک زندگی پیشرو سالم، بدون مواد مخدر و الکل. او منطق شگفت انگیز دارد، به همین دلیل من هرگز به یک روانشناس نیاز ندارم، "این به اندازه کافی برای صحبت با صباینا، که به سرعت همه چیز را در قفسه ها تجزیه می کند. در حال حاضر به طور قطعی از کار یا یادگیری جایی نیست. "

و پسر؟

Nargiz: "Awel (او در حال حاضر هجده ساله) - بازیگر. در تئاتر، او شروع به بازی از کلاس ششم کرد. و اکنون نیز در کارگردان تحصیل می کند. در مورد این دو حرفه او از دوران کودکی خوابید. اگر چه یک بار فکر کردم او توسط هنرمند-مینیمالیستی رشد می کند. در سن جوان، او مردان کوچک، قهرمانان، که او خود را اختراع کرده بود، نقاشی کرد، در حالی که روی صورت کوچک می توانست تمام احساسات را کاملا خواندند. مانند پسر من، در اینجا Botan نامیده می شود، اما در عین حال او بسیار باهوش و با استعداد است. لیلا، جوانترین دختر، که به زودی چهارده ساله را تبدیل خواهد کرد، آواز می خواند، می تواند در مرحله نمایش داده شود، اما متأسفانه، آن را در مورد آن احساس نمی کند. می گوید: "این نمی تواند حرفه اصلی در زندگی باشد." و او می خواهد به یک هواشناس تبدیل شود. این تمایل به صورت شانس ظاهر نشد. هنگامی که لیلا کوچک بود، او بسیار از رعد و برق قوی، رعد و برق بود. این به این واقعیت تبدیل شد که دختر کم رنگ بود، او شروع به تهوع کرد. و در نهایت، در طول زمان او تصمیم گرفت تا ترس خود را به چشم، که او شروع به مطالعه این علم کرد. اگر چه در عین حال او نیز رقص می کند، و بسیاری از آلات موسیقی را بازی می کند، حس خیره کننده ای از طنز دارد. "

در خواننده کودکان (از چپ به راست: لیلا، Awel، Sabina) پدران مختلف. با وجود این، آنها یکدیگر را تحسین می کنند و درک می کنند. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

در خواننده کودکان (از چپ به راست: لیلا، Awel، Sabina) پدران مختلف. با وجود این، آنها یکدیگر را تحسین می کنند و درک می کنند. عکس: آرشیو شخصی Nargiz Zakirova.

من به یاد داشته باشید که چگونه شما در سال هشتاد و ششم در Jurmala نگاه کردید، بنابراین نمی توانم کمک کنم، اما بپرسم: چگونه تصمیم گرفتید با چنین موهای لوکس بخورید؟

نرگیز: "بلافاصله در یک روز بلافاصله اتفاق افتاد، هرچند من با هشت سال به این کار رفتم. اگر به یاد داشته باشید، جشنواره ایتالیایی در San Remo در اتحاد جماهیر شوروی بسیار محبوب بود. و در این Teleconcourt من دیدم که هنرمند را دیدم که بر من یک تصور ناخوشایند ساخته شده بود، آنا اوکسا بود. زن زیبا، صدای عالی. من اولین ظاهر خود را در صحنه به یاد می آورم: او در یک باران طولانی است، و در سر یک کلاه زیبا وسیع پوشش نیمی از چهره است. او شروع به آواز خواندن کرد و در بعضی مواق ها هود را انداخت و معلوم شد که او برهنه به اشتراک گذاشته شده است. من بعدا به نظر می رسید که این زن جذاب ترین در جهان بود، و من فکر کردم که یک نمونه آخر از او. اما هیچ کس دختر هشت ساله را به ویژه در ازبکستان شکست نمی دهد. من برای مدت طولانی در مورد آن رویایم. و یک بار، در حال حاضر در ایالات متحده زندگی می کنند، من صبح بلند شدم و شروع به بریدن موهایم کردم. هنگامی که فیلیپ آن را دید، او شوک داشت، اما او گفت: "خب، بیا!" و من را برهنه تکان داد. من در آینه نگاه کردم، تقریبا ناپدید شدم و از بین رفتم. و ناگهان شوهر می گوید: "صبر کنید، حالا من باید ترک کنم، به زودی برگشتم." من سعی می کنم او را متوقف کنم: من خیلی بد هستم، و او جایی را جمع کرد ... اما پس از همه، فیلیپ چپ، هرچند، به زودی برگشت ... فقط شلاق زدند. "

از کجا هنر و تاتو از کجا آمده است؟

Nargiz: "همیشه به من علاقه مند است. در ازبکستان، من تمایل به ساخت خال کوبی داشتم، اما، افسوس، زیرا در آن زمان آن را در غیر این صورت نامگذاری نبود، و تنها عناصر جنایتکار خود را تزئین کردند، من نمی توانستم آن را بپردازم. اما ورود به ایالات متحده، اولین چیزی که خال کوبی - نشانه ای از Omkar (نشانه صلح و آزادی) در دست چپ او بود. دوم به دنبال آن، سپس تاتو سوم. و بعد از مدتی، من می خواستم این مهارت خود را تسلط دهم. او به کابین در نزدیکی خانه درخواست کرد. هنرمند موافقت کرد تا به من آموزش دهد: هر روز به او آمد و کار خود را تماشا کرد، و او به موازات من گفت، مانند آن و چه سوزن باید انجام شود. تا بیش از یک سال طول کشید. سرانجام، استاد گفت: "خب، اگر می خواهید سعی کنید خودتان را خال کوبی کنید، باید کسی را از آشنایی کنید که مایل به اعتماد به بدن شما است." البته، شوهرم به طور تجربی تجربه کرد. "

خوب، آزمایش چگونه بود؟

نرگیز: "اول، من به شدت نگران بودم. ثانیا، شوهر من سوزن را تحمل نمی کند. بنابراین معلوم شد: او پای خود را لرزاند، و من دستم را گرفتم، و من به او فریاد زدم: "اگر شما متوقف نشوید، من کمی موفق خواهم شد!" اما خوشبختانه، همه چیز به خوبی به پایان رسید. استاد در نتیجه نگاه کرد و گفت: "به خوبی انجام می شود، و در حال حاضر شما نشستن و ببینید که چگونه شما نیاز به انجام آن!" درست است، سپس او شروع به اعتماد به کار مستقل. و علاوه بر این، من آموختم که پر سر و صدا باشم. "

و همسر شما، با توجه به این تجربه، محدود به یک تاتو؟

Nargiz: "نه، حالا او سه نفر دارد. و هر کس با من برهنه است از آنجا که من فیلیپ را به کسی اعتماد ندارم. درست است، او یک بار گفت که اگر نه برای من، او احتمالا هرگز حتی یک خال کوبی را انتخاب نکرده است. "

در حال حاضر شما برای مدت طولانی در روسیه هستید و شوهر و فرزندان در ایالات متحده هستند. چگونه آنها را بدون شما مقابله می کنند؟ در مزرعه COM؟

Nargiz: "سابینا مدت ها با یک دوست پسر زندگی کرده است. و پسرش، پس از پدر من زندگی را ترک کرد و مادر تنها به سمت چپ رفت، تصمیم گرفت به مادربزرگ حرکت کند. برای او خیلی خوب است. فقط مورد نیاز است جوانترین دختر با شوهرم باقی ماند. به طور کلی، باید بگویم که خانوارهای من افراد مستقل هستند. آنها از من حمایت می کنند و من کمتر از آنها نگران هستم، بگو: "نگران نباش. حالا وقت خود را! "

چرا پیش نویس پیش نویس کانال "Voice" Project "X-Factor" را ترجیح میدهید، در سراسر جهان شناخته شده اید؟

Nargiz: "معلوم شد که در نمایش" X-factor "من سه دوره مقدماتی را تصویب کردم. به نظر می رسد که حق شرکت در این رقابت را دریافت کرده ام. اما لازم بود منتظر تماس باشید که آن را تایید می کند. و قبل از اینکه آمریکایی ها موفق به تماس بودند، یک پیشنهاد از "صدا" دریافت شد. و از آنجایی که من مدت ها می خواستم در روسیه صحبت کنم، بلافاصله به پیشنهاد کانال اول پاسخ داد. "

و کجا در مورد این پروژه متوجه شدید؟

Nargiz: "هنگامی که به احتمال زیاد، من تبلیغات را در تلویزیون روسیه دیدم، که ما در آمریکا نگاه می کنیم. من علاقه مند به این نشان می دهم این واقعیت است که نه سن و نه ظاهر، تنها صدای مهم است. من بلافاصله در کامپیوتر نشستم، پرسشنامه را در سایت پر کرد، سوابق و عکس های من را ارسال کرد. و به زودی من برگشتم حتی انتظار نداشتم صادق باشم مشارکت در این نمایش به من داد. اولا، من با لذت زیادی که من آشنا خواهم شد، خوشحالم که دوستان جدید را به دست آورده ام، همیشه برای ارتباطات باز است. اما اصلی ترین چیزی است که شما به صحنه حرفه ای، نزدیک به ارکستر زندگی رفتید و به شما یک مخاطب چند میلیون نفر گوش می دهید. چه چیزی می تواند برای خواننده بهتر باشد؟! "

ادامه مطلب