لئونید Yarmolnik: "همسر من از لحاظ دانش از زندگی من است"

Anonim

آنها می گویند هنر زندگی مجاز به همه نیست. اکثر ما زندگی زندگی گذشته، بدون حتی مشکوک به آن. لئونید Yarmolnik با این هنر به طور کامل، اما اذعان می کند که لازم است که خود را بر روی خود کار کنید. دوستان را از دست ندهید، عشق را حفظ کنید، به خودتان احترام بگذارید - این ارزش های واقعی ارزش آن را دارد. در حال حاضر لئونید اسحاقویچ اذعان می کند که علاقه اصلی زندگی، نوه او از پتیا است، که تقریبا دو سال بوده است.

- لئونید، شما در Taganka افسانه ای خدمت کرده اید. آیا شما فکر می کنید که آیا تئاتر هرگز به این ترتیب بازگردانده می شود، آیا جامعه و زمان تقاضا می شود؟

- نه نه. تئاتر در Taganka دوباره اتفاق نخواهد افتاد زمانی که جمعیت در دفتر بلیط، صف برای بلیط در شب. شگفت انگیز بود از یک طرف، تئاتر در Taganka، و آنجا امکان شنیدن این واقعیت بود که بسیاری از ما می خواستند بشنوند. و از سوی دیگر، چگونه به کودکان توضیح دهید که نه تنها غذای معنوی - بلیط به بزرگ، تاگکا، به "معاصر"، کتاب ها - کمبود، و سوسیس بود؟ در واقع، یک زمان عجیب و غریب وجود داشت، و احساس این است که نه اگر نه با من. من اکنون نمی فهمم، به عنوان "توسط Blatu"، و نه در سوپرمارکت، من خودم خریدم، من یک سوسیس، پنیر، موز داده شدم؟ به نظر می رسد که این زندگی شخص دیگری است. من موز را برای یک دختر کوچک گرفتم. پرتقال، سوسیس، گندم سیاه، Spaghetti Yugoslavsky - همه چیز کسری بود. من به یاد می آورم، اولگ ایوانویچ Yankovsky این اسپاگتی را تحسین کرد ... البته، همه چیز رفته بود، و پشیمانی آن لازم نیست. شاید به این دلیل که یک تئاتر در Taganka وجود داشت، چیزی در جامعه اتفاق افتاد و منجر به تغییر شد. و اکنون من خسته ام علاقه مند به آنچه اتفاق می افتد، چرا که من احساس می کنم که بسیاری از چیزها جایگزین شده اند. این بی پایان گریه می کند در مورد ایده ملی و وطن پرستی. در طول سالها متوجه شدم که وطن پرستی در چیزهای کاملا ساده زندانی شده است. اگر می خواهید، این قطعه زمین، مدرسه، والدین، همسر، بچه ها، سگ ها است. و دوستان قطعا هستند دوستان من در ابتدا قرار می گیرند خانواده، کار، نمایش ها، سرگرمی ها - همه اینها می توانند تغییر کنند، و تنها دوستان شما را به اطمینان می رسانند که شما درست انجام می دهید، اما چه چیزی نیست. از آنجا که فقط آنها می توانند به شما بگویند: "شما یک احمق هستید." مهمترین چیز در زندگی من در حال حاضر نوه من است. من قبلا از نظر اخلاقی برای تولدش آماده بودم. بیشتر از همه من علاقه مند هستم

- شما، شاید یکی از اولین هنرمندان شوروی که محبوبیت تلویزیون را دریافت کرد. در اوایل، شما آن را دریافت کردید و برای تلویزیون بسیار زیاد بود.

- برعکس، تلویزیون برای من بسیار زیادی ساخته است. تلویزیون ساده ترین چیزی است که یک جمله تماشاگر را در اسرع وقت دریافت می کند: یا شما را قبول کنید یا آن را دوست نداشته باشید. من نمی خواهم به نظر بسیار پیچیده، اما به عنوان محبوبیت، هر یک از شوروی هنرمند، اگر او می گوید که آن را مهم نیست. در دهه هفتاد و هشتاد، ما دوست داشتیم در "Kinopanoram"، "چراغ سال نو"، لینک های تلویزیونی فیلم برداری کنیم. سپس آن بود، به نظر می رسد تنها دو کانال وجود دارد، بنابراین شما شاهد چند میلیون مخاطب، تقریبا هر قرن دوم یا سوم اتحاد جماهیر شوروی دیده اید. من به یاد نمی آورم که کدام روز محبوبیت به من آمد.

لئونید Yarmolnik:

عکس: آرشیو شخصی لئونید Yarmolnik

- آیا طرفداران وسواس دارید که در ورودی وظیفه دارید؟

- نه. و هنگامی که مفهوم "نماد جنسی" در دهه هشتاد ظاهر شد، من به خدا افتخار شدم، من تصویب شدم. من احتمالا توسط راز دوست داشتم. (می خندد.) اما همیشه دختران دیوانه ای بودند که شما را دوست دارند و شما نمی فهمید. من گفته بودم: "آیا می توانم یک عکس با شما بگیرم؟" و اکنون آنها می گویند: "لئونید، به خاطر خدا، شما می توانید عکس خود را با شما، مادر من شما را بسیار دوست دارد!" این کمی برای صبر کردن، پنج یا شش ساله باقی می ماند و می گوید: "مادربزرگ من خیلی دوستت دارم!" (خنده حضار)

- و چگونه این اتفاق افتاد که، اغلب در صفحه تلویزیون ظاهر می شود، شما، اجازه دهید بگوییم، "نه بسته"؟

- هنگامی که یک اختلاف بسیار بزرگ بیرون آمد. قبل از مبارزه، با این حال، نمی آمد. Yankovsky و برگ ها به من چسبیده به من در کلبه. و من بین آنها به عنوان پروکسی بودم. اولگ ایوانویچ معتقد بود که من، به تلویزیون در یک برنامه دائمی می روم، خداحافظی به حرفه هنرمند می گویند. این دهه نود بود. هیچ سینما و تئاتر وجود نداشت. در Cinemas، نمایندگی های خودرو و فروشگاه های مبلمان را نشان می دهد. برای من، تنها تورم در آن سالها، کار با برگ ولاد، بی نظیر، روزنامه نگار تلویزیونی درخشان بود. پس از آن متوجه شدم که تلویزیون می تواند به طور جدی انجام شود. ولد متقاعد شد که من قبلا مشهور بودم که آن را "من را مهر و موم" نمی کرد. و اولگ مخالف را در نظر گرفت. و این حقیقت آن بود: تلویزیون محبوبیت گسترده ای را به ارمغان می آورد و در عین حال می تواند جاده را قطع کند. به عنوان مثال، دوست قدیمی من Yura Nikolaev در تئاتر نامگذاری شده پس از پوشکین، ستاره دار در سینما، اما هر کس می داند و او را دوست دارد به عنوان محبوب ترین تلویزیون "صبحانه صبح" و "ستاره صبح". درست با لنا یاکوبویچ. لنیا اولین بار در اولین تولید من نقاشی "تعطیلات مسکو" را بازی کرد و سینما را آلوده کرد. اما، هر آنچه که او در آینده بازی کرد، اول از همه، او به عنوان یک برنامه پیشرو "زمینه معجزات"، که او قبلا یک چهارم قرن را به دست آورد، درک می شود، اگر نه بیشتر.

لئونید Yarmolnik:

فیلم فرقه "که Munchhausen" عشق عظیمی از بینندگان را به دست آورد

قاب از فیلم "که Münhhausen"

- در دهه نود، آیا احساس می کنید که زمین از زیر پا برگشته است، یا شما موفق به انجام یک چیز خاص در حرفه در زمان شوروی؟

- من این فیلم ها را تا آن زمان، از پایان دهه هفتاد. "که Münhhausen" (بدون مشکل Zakharov من را به نقش، اما برای من، ساشا عبدالف، اولگ و Inna Churikov) و فیلم "دتوکرت". نقش کوچک است، اما پس از آن کل کشور به من نقل مکان کرد: "و من می گویم: رشد نکن!" - "بله، شما رفت، بز!" من فیلم های زیادی دارم و اخیرا نخستین نمایش "نگهبانان شب" بود. این برای من یک ژانر جدید، Blockbuster است. من یک پلیس را سخت می کنم و قهرمان جوان نوه اولگ ونیا Yankovsky است. به اندازه وسیع، من موافقت کردم که این پروژه را به عنوان یک اسپریزن به دلیل ونکا حذف و وارد کنم، زیرا این برای من است - تناسخ افسانه ای از اولگ ایوانویچ. او بسیار شبیه به پدربزرگ نه تنها خارجی است، بلکه به نحوی، به نحوی، آنتونیت. و به نظر من، به عنوان پدربزرگش با استعداد است.

- و در تلویزیون نشان می دهد شما "ابر" نیست ...

- سناریوها هر هفته به من می فرستند من علیه نمایش های تلویزیونی نیستم، این یک زندگی جدید است. ما قطعه ای از ده نمایش تلویزیونی عالی داریم - به عنوان مثال، "انحلال"، "انجماد". بقیه مارپانتین است و من دیگر بین اسامی یا افراد بازیگران تفاوت نمی کنم. اما چیزی نیاز به پر کردن فضای تلویزیونی دارد. چیزی ساده تر می کند اما من، همانطور که می بینید، از آنجا محو نمی شود، زیرا برای من مسنجر اصلی باقی مانده است. مراقبت از افتخار، که نامیده می شود. اولگ ایوانویچ این را به من آموخت. شاید من همیشه با این قانون مطابقت ندارم، اما من همیشه در مورد او به یاد می آورم، می دانم. و مسن تر من تبدیل شده ام (به ویژه در حال حاضر، زمانی که هیچ وقت برای سالهای زیادی وجود ندارد)، بیشتر درک می کنم که این ممکن است، و مهمترین چیزی که من برای این حرفه به یاد می آورم وجود دارد. ساشا و اولگ بسیار متفاوت بودند. ساشا دوست داشتنی زمانی که کار زیادی وجود دارد، و واقعا نمی فهمید. اما او تصویری از این داشت، او رفت. نور ساشا بسیار بسیار بود. و اولگ کاملا متفاوت است. من همیشه می خواستم مانند عبدالوف باشم، اما من در یانکوفسکی بودم.

لئونید Yarmolnik:

"تعطیلات مسکو" - اولین تجربه تولید کننده Yarmolnik موفق شد

قاب از فیلم "تعطیلات مسکو"

"شما از آلمانی" سخت به خدا "فیلمبرداری شده اید، پس از آن دو نفر به طور مداوم با مصاحبه ها در این موضوع ارائه شد. و بعد چه اتفاقی می افتد، چه نوار بر روی خودتان قرار می گیرد؟

- این مثل این است که من در هفتاد و پنج آپاندیسیت برش، نه قبل از آن تصمیم خواهم گرفت، و جایی که هشتاد و هشتم شروع به مصرف قرص ها می کند. خوب، چه چیزی می توانم تابلوها را قرار دهم؟ به این معنا، این به این معنا ساده تر است: در هر پیشنهاد که با آنها به من تبدیل می شود، از دیدگاه منافع خود واکنش نشان می دهد. به عنوان مثال، در تابستان من در Jurmala با نوه بود. Misha Baryshnikov به آنجا آمد، با آنها ما مدت ها دوستان، با monospectl از "نامه به انسان". ما دو بار به عملکرد خود رفتیم، او از ما بازدید کرد، اما این در مورد این نیست، اما در مورد این موضوع نیست: هنگامی که او به معنای واقعی کلمه، روز بعد، من به نام دستیار مدیر معروف ریگا، Evgenia Pashkevich، گفتم که او از من دعوت کرد تا فیلمبرداری شود. چنین مختصات، اما نه اغلب. برای دو روز، من اسکریپت را خواندم، تصمیم گرفتم که فیلمبرداری کنم. از آنجا که من هرگز این کار را انجام نداده ام. این یک خانه هنری است.

- من عاشق تو در فیلم والری Ogorodnikova "Barak". این فیلم شما را به روش جدیدی باز کرده است که شما نه تنها یک بازیگر کمدی یا عاشقانه و همچنین دراماتیک، حتی غم انگیز است.

- من از این توسط آلمان لذت بردم. چند نقاشی که من داشتم - یکصد و سیصد یا صد صد و چهل، اما اگر بعد از پنجاه نفر و به یاد داشته باشید چیزی از آنچه من انجام دادم، آن را "دشوار بودن خدا"، زیرا این فیلم ابدی است. "باراک" یکی از نقاشی های مورد علاقه من است. اینها پنجاه ساله هستند، زمانی که من متولد شدم، زندگی پدر و مادرم.

دختر Yarmolnik، الکساندر، طراح با استعداد و هنرمند شیشه ای

دختر Yarmolnik، الکساندر، طراح با استعداد و هنرمند شیشه ای

Kirill Ischadsky

- شما جایزه دولت را دریافت کردید. در شرایط پولی، او ملموس بود؟

- ما او را در همان شب نوشیدیم. من "ماشین زمان" را وارد کردم، و من در کلبه در Gazebo نوشید. این جایزه برای دهه ها، حدود سی هزار دلار به دست آمد. و دلار پس از آن در منطقه بیست روبل هزینه شد. این خیلی زیاد نیست، بنابراین با یک شرکت خوب، یک فرد پانزده است، شما می توانید ادامه دهید.

"پروژه تئاتر شما" سال نو مبارک! "، که در" معاصر "بود، شما از سر گرفتید. اما دیگر وجود ندارد ...

- آره. بنابراین آن را با تئاتر و با همسر من سرگئی Garmash اتفاق افتاد. ما جدا شدیم. من تمام زندگی ام را در خودم و ذهنم زندگی کردم و به من گفتم "متشکرم." و با "معاصر" معلوم شد که من همه چیز را به عنوان همیشه انجام دادم، و تئاتر آن را به شیوه خود درک کرد. عینک سه و نیم سال بود، سالن Bitcho. من نیز یک تولید کننده بودم. دوستان به من پول دادند که ما در این پروژه سرمایه گذاری کرده ایم. و از آنجا که این پروژه موفق بود، من آن را به عنوان منصفانه در نظر گرفتم که تئاتر چیزی را به حامیان مالی اختصاص می دهد. و به آنها پول داد. به منظور ایجاد چیزی با هم پس از مدتی پس از مدتی. با این حال، تئاتر تصمیم گرفت که غیر قابل قبول باشد. تئاتر ما ذهنیتی دارد که آنها عادت ندارند پول خود را بازگردانند، با توجه به خیریه آنها. و سرگئی به دلایلی فکر کرد که من به این پول داده ام. چنین سوء ظن پس از سالها دوستی ما، من به اندازه کافی تصمیم گرفتم که چقدر باید اجرا کنم تا پروژه را ببندم. خوب، و پس از آن بسیاری از محیط اطراف من شگفت زده شد: "چگونه، چنین عملکرد به نزدیک؟! این یک بازی مدرن است. " سال و نیم من را در این مورد متقاعد کرد، و تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم. به طور تصادفی با دوست قدیمی من Kolya Fomenko ملاقات کرد، به او یک بازی را نشان داد. او آن را دوست داشت، و ما حتی بهتر بود! Sasha Borovsky مناظر جدید ایجاد کرد. ما دو یا سه بار در ماه بازی می کنیم. بسیاری از پیشنهادات تور: در آلمان، اسرائیل، در ایالات.

نوه پتیا - پدربزرگ پدربزرگ

نوه پتیا - پدربزرگ پدربزرگ

عکس: آرشیو شخصی لئونید Yarmolnik

- به هر حال، این داستان زمانی است که وادیم مولمن شما را به آمریکا دعوت کرد؟ آیا این احزاب شرکتی بود؟

- آیا، پس از آن، در اواخر دهه هشتاد، هیچ کلمه ای نیز وجود نداشت. ما - عبدالوف، من و مكارویچ - پیشگامان شد. این تور، به همین ترتیب، اولین پانکک کام. ما بعد از آن سفر کردیم: هر دو فیلادلفیا و لس آنجلس و تورنتو و نیویورک و شیکاگو.

- کسب چیزی؟

- در زمان - پول وحشی. اما هر کس در کت، کفش، شلوار جین صرف شده است. عملکرد ما ارزش هزار دلار بود. صد مدیر را ترک کرد و سه صد ما دریافت کردیم. حدود بیست عملکرد وجود داشت.

- در یکی از آنها، به دلایلی شما شروع به توزیع پول به عقب. هیجان زده؟

- نه، من هیجان زده نشدم این کنسرت در یک مدرسه یهودی برای مهاجران ما برگزار شد. هیچ تبلیغی وجود نداشت، آنها اعلامیه را در درهای مدرسه آویزان کردند. اما در عین حال، یک مقاله عالی در "کلمه روسی" با عکس های ما منتشر شد و "سه هنرمند - سه دوست عزیز" نامیده شد. ساشا درباره "Lenkom"، درباره Dostoevsky و در مورد دوستی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی صحبت کرد. Andryusha Sang، و سپس من رفتم و Zhvanetsky را بخوانم. و من پول را بازگردانده ام، زیرا وقتی Andryusha بهترین آهنگ خود را آواز خواند و می خواست دوم را شروع کند، برخی از زن از نقطه آمد: "به من بگویید، Andrei، آیا شما یک مورد جدید دارید؟" و Andryusha هدیه سخنرانی را از دست داد. او نمی دانست چگونه آمسیوشهون و بی رحمانه واکنش نشان دهد. احتمالا خیلی گیج شده ام. من بیرون آمدم و گفتم: "ما به شما آمدیم و آن را با لذت بردن از آنچه ما می توانیم". و سپس عبارات دوم این زن عبارتند از: "ما، ما، دیگران، برای نه و نیم دلار پرداخت می کنیم!" و تنها بیست نفر بودند. من می گویم: "اکنون پول را به دست خواهم آورد." و آنها را توزیع کرد.

لئونید Yarmolnik:

در تصویر "نگهبانان شب"، لئونید Yarmolnik با ایوان Yankovsky فیلمبرداری شد، که در نظر "تناسخ افسانه پدربزرگش"

- شما یکی از اولین کسانی بودید که در خارج از شهر مستقر شدند. چگونه می دانید چگونه یک خانه بسازید؟

- نمیدونستم. خانه اول من در سال 1989 ساخته ام. دختر من متولد شد، و هر تابستان ما دو اتاق را در یک خانه روستایی در Barvikha شلیک کردیم. من قبلا "Zhiguli" داشتم. هنگامی که من بر روی پنجه دروغ می گویم، و همسر من می گوید: "اینجا دروغ می گوییم، و من بهتر شدم، شاید، جایی که خانه فروخته می شود." بعد از چهل دقیقه برگشتم فرار از Barvii سه کیلومتر به روستای Podkushka و بلافاصله پیدا کردن افرادی که خانه را فروختند. او هزینه پانزده هزار روبل دارد. بسیار گران است برای این پول امکان خرید "Zhiguli" جدید در بندر جنوبی وجود داشت. اما من به خوبی به دست آوردم، و ما به زودی یک دسته را ساختیم.

- خانه زمستان بود؟

- بله، چه چیزی وجود دارد! حلبودا جدول شرسنت پانزده یا هجده ساله، زمین عزیز است - این همه است. ما او را تخریب کردیم خانه جدیدی که من این را ساختم: بنیاد گرفته شده است، بیایید بگویم، ارزش بیست هزار دلار بود. من خودم را برای بیست هزار نفر پیدا کردم. و غیره. نه ماه ساخت ساخت. این خانه من پس از آن شرکت نفت فرانسه را برای پول بسیار شایسته به دست آوردم. و دو سال بعد من یک طرح را در انتهای روستا خریدم و یک خانه را در آنجا ساختم. ما در سال گذشته به معنای واقعی کلمه زندگی کردیم. افرادی که توطئه ها را فروختند به من آمدند، زیرا می دانستند که من آنها را فریب نمی دهم. بنابراین چند سایت دیگر را خریداری کردم که به عنوان یک باغ استفاده می شد. ساشا ازدواج کرد، و ما یک خانه جدید در باغ ساختیم. و من خانه اول را در یک زمان خریدم، Makarevich خریدم. دوم نیز به دوستان رفت.

- شما می دانید که چگونه خود را جمع آوری کنید. این هدیه خداست، همانطور که می گویند، شما در فروشگاه خرید نخواهید کرد. احتمالا، از دوران کودکی چنین بود؟

- بله، من یک شرکت بودم من نمی توانم این را توضیح دهم به پدر با سوال مامان. من فکر می کنم این شخصیت من و به علاوه Ksyushin است. ما دوستانمان را دوست داریم و گرامی می داریم. در ابتدای گفتگو ما، من بیهوده نبودم گفتم که دوستان در جایگاه اول قرار می گیرند. و در خانه ما، اگر چه در یک زمان ما تنها یک اتاق در یک سرویس عمومی داشتیم، این شرکت همیشه جمع آوری شد. سپس آپارتمان اول در لوله ظاهر شد، جایی که ساشا متولد شد ... بدترین چیز در روابط دوستانه خیانت است. و احتمالا من خیلی خوش شانس هستم: من این را نداشتم شاید یک یا دو مورد. و این افراد تحت فشار از شرایط، نه توسط بدبختی من را رد کردند. به طور کلی، ما دوست هستیم، به طوری که تنها مرگ می تواند ما را جدا کند.

لئونید Yarmolnik:

Yarmolnik هر دو میزبان تلویزیون را می داند. برای چندین سال، او عضو هیئت منصفه نمایش محبوب "بسیار"

- شما با Oksana در رابطه با مردم همخوانی دارید. و شما یک زن را دوست دارید، چگونه همسر تغییر کرد؟

- بدون او، من شخص دیگری خواهم بود. Oksana - OTB من، کنترل من در همه جهات، دانش من، درخواست خود را نسبت به خود. این یک فرد است که به لطف من هرگز انجام نشده و نمی گذرد. همه چیزهایی که انجام می دهم، تصمیم می گیرم در دو صدای. همسر من از لحاظ دانش زندگی با استعداد است. من گاهی اوقات یک چیز بد را انجام می دهم، من ناکافی هستم، او همیشه می داند که چگونه به من توضیح دهد چرا من اشتباه می کنم. Ksyusha به مدت شش سال بدون مادر باقی مانده بود، پس پدر فوت کرد، او برای او زودتر شد.

- شما هم هماهنگ با آن نیز در عشق برای حیوانات است. شما همیشه سگ دارید و زنده هنوز آپولو و کوپید؟

- نه. من نمی توانم این واقعیت را قبول کنم که سگ ها خیلی کم زندگی می کنند. در حال حاضر ما یک اسکاچ تریر سلیمان، خرگوش Dachshund Zosya و Dusty DSI، که دختر در مترو برداشت.

- بستگان شما در آمریکا زندگی می کنند - مادر و خواهر لوسی؟

خواهر در حوزه اجتماعی، مادر در بازنشستگی کار می کند. تمام بستگان ما به دلیل سوال ملی به جهان رفتند. پدر و مادر من مدت ها طول کشید و آخرین را ترک کردند. آنها در Lviv زندگی می کردند. من ماندم چون تماشاگر من اینجاست.

- پدربزرگ پیت سال و نه ماه. چطور از عهده ش بر میای؟

- من با Ksyusha لذت می برم و دقیقا همان اندازه به اندازه کافی قدرت، سلامت و زمان آن برخورد می کنم. او قبلا "مادر"، "پدر" را می گوید. خود را یک مسیر می نامد نامه "E" هنوز داده نشده است. من آخرین نامیده شد: "Dada." کلمه اول و مورد علاقه "همه" است. نوشتن و بگو: "همه چیز!" چیزی سقوط کرد - "همه چیز!" خواب کمتر - "همه چیز!" البته من بیست ساله نیستم، و خسته شدم او تمام وقت را به جایی می برد، برای باز کردن چیزی، گرفتن. اما در صورت امکان در زیر پتیا، شیوه زندگی من اکنون تبدیل شده است.

ادامه مطلب