کنستانتین یوشکویچ: "ما می توانیم به ما نزدیک تر بشویم و وزارت جواهرات را بپذیریم"

Anonim

کنستانتین یوشکویچ برای مدت زمان طولانی به بیننده آشناست، اما شاید، شاید هر خانه را در تصویر دکتر از Sklifosovsky وارد کند. و پس از داستان های فوق العاده خنده دار و پارادوکسیک، او به یک قهرمان برای روشنفکران تبدیل شد، مخصوصا برای جوانان، و نه تنها، Vir. نه هر کس به این موضوعات بسیار خنده دار صحبت نمی کند و نه به بدبختی تبدیل نمی شود. جالب توجه است، Konstantin خود کاملا محافظه کار است، خود را یک مونوکووموس را در نظر می گیرد و با خوشحالی از اولین دانش آموز ازدواج کرده است. شاید بدون همسر عزیزم اولگا، که یک بار او را فشار داد تا آن را به مسکو حرکت دهد، چنین بازیگر موفق و روشن وجود ندارد که ما می دانیم. کنستانتین در مورد این مصاحبه با "اتمسفر" در مورد این صحبت کرد.

- Kostya، من می دانم که شما در مدرسه در استودیو تئاتر در کاخ پیشگامان مشغول به کار بوده اید. و چطور به این موضوع علاقه مند هستید؟

- این یک مینیاتور پیشگام تئاتر بود. من پدر و مادرم را در سومین چهارم در آنجا داده ام، زیرا دوستان ما دختر آنجا بودند. و به نحوی من آنجا بودم. به من گفته شد که برای پنج یا شش سال دیگر دوست داشتم که زنان قدیمی را که در یک نیمکت نشسته اند، خشک کنند. برای مثال، گیتار را حمل کردم و به عنوان مثال، "یک رشته گیتار بخوانم". و در تئاتر، ما برای اولین بار طرح های کودکان را بازی کردیم، و سپس آن را به آگتیبریگ پیشگام تبدیل کردیم. ما صحنه های زندگی دانش آموزان را با برخی از اخلاق بازی کردیم. من در تیم ستاره نبودم، اما من واقعا این شرکت را دوست داشتم، و از همه مهمتر، ما بسیاری از رویدادهای مختلف را رانندگی کردیم. من سفر به Volgograd را به یاد می آورم، و در کلاس هفتم من از اردوگاه پیشگام "Orlyonok" تحت Tuapse، جایی که ذهنی و سرگرم کننده بود بازدید کردم. هنگامی که در اطراف سوار شد، هر کس گریه کرد - چنین فضایی آنجا بود. پس از بالغ شدن، ما شروع به داستان های جدی تر کردیم. بچه ها از تیم ما حتی به چکسلواکی، در شهر پستان، در شهر پستان، Sverdlovsk، در حال حاضر Yekaterinburg، اما من به آنجا نرفتم، زیرا در آن زمان من قبلا در یک تیراندازی ایستاده بودم و برای یک سخنرانی دیر شده بودم، که برای آن من مجازات شدم من نمی توانستم در این وضعیت هیچ کاری انجام دهم، زیرا این سازمان نظامی بود، و شما مجبور بودید سلاح را منتقل کنید، اما یک نوبت وجود داشت. بعد از مدتی تیم را ترک کردم، فقط آن را تبدیل کنید.

- آیا اولین آموزش تئاتری شما به این موضوع پایان یافته است؟

"نه، زیرا در همان کاخ پیشگامان یک تیم تئاتر بزرگسالان بود، به نام Tyut (تئاتر خلاقیت جوانان)، که در آن افراد بسیار آزاد که دوست داشتند آواز خواندن بورس Grebenshchikov را دوست داشتند. (خنده حضار) درست است، من برای مدت طولانی آنجا ماندیم، اما من توانستم برخی از اسپند را بازی کنم. این یکی از چند تصویر جنایتکار من است. (خنده حضار)

در جوانان خود، کنستانتین فرض نکرد که او به یک بازیگر تبدیل شود، هرچند او در استودیوی تئاتر مشغول به کار بود

در جوانان خود، کنستانتین فرض نکرد که او به یک بازیگر تبدیل شود، هرچند او در استودیوی تئاتر مشغول به کار بود

عکس: بایگانی شخصی کنستانتین یوشکویچ

- و پس از آن، جاده مستقیم در مدرسه تئاتر بود؟

- نه. من هرگز به عنوان یک حرفه جدی عمل نمی کنم. من می خواستم یک وکیل باشم، پس یک نظامی، اگرچه من واقعا در مورد آن رویا نداشتم. مهمترین چیز من متوجه شدم که تخصص نباید با ریاضیات و فیزیک ارتباط برقرار کند، زیرا قطعا من نیستم.

- علیرغم این واقعیت که هر دو والدین مهندسان هستند ...

"بله، اما مادر من یک فرد بسیار خلاقانه دارد و در جوانانش می خواست بازیگر را انجام دهد." اما زمان ها آسان نبود، بنابراین او مجبور بود به یاد بگیرد که در آن امکان پذیر بود که یک حرفه پایدار واقعی برای کار و کمک به خانواده کمک کند. و من یک تکنیک نیستم من فکر می کنم این فقط خوش شانس است که بلافاصله به موسسه تئاتر بروید. اما دو دوره اول، به ارتش، من در مورد این مورد بسیار جدی نبودم.

- بنابراین، در ارتش و در زمان؟

- نه، ما فقط یک وزارت نظامی در موسسه نداشتیم. می تواند بلند و پس از فارغ التحصیلی، و در وسط مطالعه. البته، شما می توانید سعی کنید یک فرد ناکافی را از خودتان به تصویر بکشید و گواهی مناسب را پس از یک بیمارستان روانی برای جلوگیری از تماس بگیرید. اما من این گزینه را دوست نداشتم شما هنوز هم می توانید به یک مکان گرم، به عنوان مثال، به کنفرانس برای شرکت در گروه نظامی متصل شوید. اما این نیز خیلی ساده نبود، و نقش یک هنرمند من نیست. "خریداران" به پیش نویس پیش نویس آمدند، همانطور که آنها از انواع مختلف سربازان نامیده می شدند و یک تیم را به دست آوردند، یا در یک واحد آموزشی یا بلافاصله به سربازان مخفی شدند. در ابتدا من به گروه با توانایی رسیدن به افغانستان اعطا شد، اما خوشبختانه این اتفاق افتاد. من سه روز در Bedwell من در میان اغلب رانندگی افراد تراشیده شده که از طریق حصار فرار کرده بودند، یک نوشیدنی گرفتم، آخرین روزهای آزاد را به راه انداختم. افسران قبل از سوگند کاری با آنها انجام ندادند، مگر اینکه به فرمت محلی ارسال شود. و اکنون مردم با برخی از پاتکرهای عجیب و غریب وجود دارد، من پرسیدم: "آیا این ساختمان است؟" "من جواب دادم:" نه، مهندسی و اسپرم است. " و هر کس بسیار نگران بود که به ناوگان برسد، زیرا سه سال خدمات بود. و هنگامی که آنها نام را اعلام کردند، مردم فقط از بین رفتند و آنها کافی بودند. ما در واحد آموزشی به استونی منتقل شدیم و سپس به Kaliningrad رسیدم.

با همسر آینده اولگا یوشکویچ در سال های دانشجویی خود ملاقات کرد، آنها با هم دوازده ساله بودند

با همسر آینده اولگا یوشکویچ در سال های دانشجویی خود ملاقات کرد، آنها با هم دوازده ساله بودند

عکس: بایگانی شخصی کنستانتین یوشکویچ

- خیلی خوب؟

- در ارتش، در اصل هیچ چیز خوب نیست. در واحد آموزشی، ما وارد قلمرو درگیری با Roat ما شد. من او را دیوانه کردم، هر کس خندید، و چهره من را دید. متوجه شدم که من لیست سیاه شدم او اغلب با ما صحبت کرد "شما بر روی طناب راه می رفتید" یا "من شما را به زمین فرانسف جوزف فرستادم". اما ما را به مکان دیگری فرستاد، که نیز ترسناک بود. اما آیا قبل از آن، روابط متوقف شدن وحشتناکی وجود داشت، آیا ما به سادگی با صدای بلند بودیم، اما در Kaliningrad، هیچ چیز وحشتناک اتفاق افتاد، همه چیز در همه جا. سطح مناقشه در ارتش همیشه وجود دارد، اما آن را به تحقیر وحشتناک و یا پدربزرگ در شکل خالص خود را جوش داده است. گردان ما با آنچه که ما به ورزش رفتیم متمایز بود. من بلافاصله به یک تیم ویژه رسیدم: اگر از سینما تماس بگیرید، پس از آن، افرادی که سرگرمی را ارائه می دهند، انفجار را حمل می کنند. جالب بود و ما نیازی به ایستادن در لباس نداشتیم.

- ما می توانیم بگوییم که تعطیلات شما در یادگیری موفق شانس بود، زیرا شما به دوره ای بازگشتید که در آن همسر آینده خود را ملاقات کردید ...

- این اولین بار است، و در مرحله دوم، اگر ما از دیدگاه حرفه ای صحبت کنیم، این یک دوره کاملا متفاوت بود، بسیار جدی، با فضای مختلف بود. البته، خیلی بستگی به جادوگر دارد. و بچه ها از دوره ما در حال حاضر در مسکو کار می کنند، و در سنت پترزبورگ، کسی حتی تئاتر متروپولیتن را هدایت می کند.

- آیا شما در دوران کودکی و جوانان تئاتر بوده اید؟

- در Sverdlovsk، همیشه با تئاتر خوب بود، از آنجا که بسیاری از هنرمندان فوق العاده بیرون آمدند، که کل کشور می داند. ما به نمایشنامه ها رفتیم، گاهی اوقات عالی بود، اما البته، در دوران کودکی فیلم های بیشتری را دوست داشتم. من یک فیلم را از دست ندیدم اگر در مرکز یا در منطقه من، تصویر قبلا گذشت، می توانم به حومه بروم که در آن او کاملا خطرناک بود که او را ببیند. به طور طبیعی، همه فیلم های فرانسوی را با ژان پل بلمونددو و آلن دلون و کمدی با پیر ریچروم تماشا کردند. و از نوارهای ما یک تصور ویژه توسط "خدمه" ساخته شد، من در هفتم کلاس بودم و پس از تماشای این فیلم من می خواستم به یک خلبان هواپیمایی مدنی تبدیل شوم. اما اکنون می فهمم که بهتر است یک خلبان بازی کنم تا آنها باشم. (خنده حضار)

- و هنگامی که این ایده برای ادامه تحصیل در مسکو ادامه یافت؟

- چگونه دوره های به اندازه کافی موفق یافت می شود، ما سعی کردیم تئاتر ما را با همکلاسی ها سازماندهی کنیم. او "تئاتر ماسک" نامیده شد. نیمی دیگر از این دوره با همان اندیشه در اسمولنسک رفت. ما "شب دوازدهم" را تنظیم کردیم، اما 1990 یا 1991 بود و تئاتر به دلیل مشکلات مالی فرو ریخت. و ما تصمیم گرفتیم به مسکو برویم و به نظر می رسد.

زن و شوهر دارای دو دختر هستند - کاترین و اودوکیا

زن و شوهر دارای دو دختر هستند - کاترین و اودوکیا

عکس: بایگانی شخصی کنستانتین یوشکویچ

- شما تا آن زمان ازدواج کرده اید. آیا شما فکر می کنید که خانواده می توانند از طریق این حرفه جلوگیری کنند؟

- نه، اگر چه، البته، در مسکو، ما با برخی از مشکلات مواجه شده ایم. به سختی وضعیت با ثبت نام. یک فرد خانواده نمی تواند در خوابگاه هیت زندگی کند. هیچ پولی برای اجاره دادن پول وجود نداشت، با آشنایان زندگی کرد. اما در سال 1993، برای مدتی هنوز در یک خوابگاه ساکن بود. سپس شما فقط دوست داشتید تمام انواع ابرها را ترتیب دهید. به ما در خوابگاه در صبح می تواند آسیب برساند و به بخش همسران که به طور رسمی زندگی نمی کنند، به آن آسیب برساند. این به داستان های مختلف پایان یافت. من به یاد می آورم که چگونه دانشجویان همکار من یک بار گفتند و گفتند: "کستک، بیرون نروید، پلیس وجود دارد." و هر کسی که در آشپزخانه آشپزی برداشته شد، برداشته شد.

- الیا بلافاصله با ایده شما موافقت کرد تا به مسکو برود، دانستن آنچه و چگونه با زندگی و مهمتر از همه، با مسکن؟

- او مرا تنظیم کرد تا حرکت کند و این تا حدودی ایده او بود - با هم بروید. و او خودش نمی خواست به موسسه برود.

- چگونه شما را در دوره مارک Zakharov قرار داده اید؟

"یکی از فارغ التحصیلان مدرسه تئاتر Sverdlovsky به مسکو آمد و به نام Anatolyevich نام تجاری وارد شد، و دو نفر دیگر از ما، بدون تکمیل، به او منتقل شدند، من با آنها ملاقات کردم. و از دوران کودکی Zakharov را دوست داشتم. البته، به عنوان یک مرد Nemoskovsky، اساسا او را در فیلم ها می دانست، و تنها رکورد "Juno" و "AVOS" از اجرای نمایشگاه دیدند. اما من واقعا زیبایی شناسی، طنز، عجیب و غریب، من بسیار نزدیک بودم. ما در بسیاری از تئاتر ها با خیال راحت پیچیده بودیم و گفتیم همه چیز پر شده است. ما به Gitis رفتیم، و جولیا، که او را مطالعه کرد، گفت: "نشان دادن نام تجاری Anatolyevich، او شما را اگر شما می خواهید برای یادگیری." من رفتم، و به نحوی من بلافاصله گفت: Zakharov: "ما شما را به دوره دوم." و من بلافاصله به مطالعات برگشتم، همه چیز را دیوانه کردم! این یک تپه هوای تازه بود. اگر ما یک فضای استودیویی در Sverdlovsk داشته باشیم، در اینجا به طور کامل بزرگسال بود. و هنگامی که من به جمعیت در لنک رسیدم، دیدم که هنرمندان بزرگ روسی به عنوان نقش بتهای من متولد شده اند. اما من از Sverdlovsk و ارتش سپاسگزارم برای ساخت یک فرد انضباطی، زیرا تئاتر یک کسب و کار جمعی است. و پس از مطالعه، پس از تحصیل در Sverdlovsk، احساس مسئولیت داشتم، شروع به درمان حرفه ای کردم، توسط میخائیل چخوف رفتم، سعی کردم راه خاصی برای کار بر روی نقش پیدا کنم.

کنستانتین یوشکویچ:

با Gauche Kutsenko، ایرینا Apksimova و دیمیتری Maryanov در تصویر "بازی در حقیقت"

- زاخاروف چگونه شما را درمان کرد؟ پس از همه، شما شما را به troupe "lenkom" بردید، و سپس آنجا را ترک کردید ...

- مارک آناتولیویچ می تواند به عنوان هیچ کس، و حذف شود. "شما می دانید، چند نفر می دانند که چگونه با ما در روسیه، در روسیه، این کار را انجام دهید ... - او می تواند با دانش آموزان بگوید، - اولگ ایوانویچ (Yankovsky. - تقریبا aut.)، به عنوان مثال." او دانش آموزان را با نام نام خانوادگی نام برد، از آنچه که برج تخریب شد، دوست داشت، اما گاهی اوقات او می تواند و آن را به عنوان آن را متصل کرد.

- در رویاها، چیزی جز "Lenkoma"، آیا شما پس از آن نه؟

- تا زمانی که من هنوز کجا رفتم. من حتی به تئاتر عجله نکردم تا آنجا که می خواستم یاد بگیرم. علاوه بر این، من یک زندگی غنی در موسسه داشتم. من به تور در کپنهاگ با Junna رفتم. من قبلا هرگز در خارج از کشور بوده ام، و پس از آن من با تئاتر رفتم، و این گروه به سفارت روسیه دعوت شد! من از چنین جمعی احساسات جان سالم به در بردم! درست است، Fleur رمانتیک در طول سال ها ناپدید شده است.

- و کسی از مسائل "Lenkom" شما را زیر بال خود گرفت؟ آیا با کسی ارتباط برقرار کرده اید؟

- از مسائل چنین چیزی وجود نداشت، فاصله هنوز حفظ شد. علاوه بر این، من چنین نقش هایی نداشتم تا بتوانم با کسی یک شریک برابر باشم. اما من می توانم آنها را در شرکت ها تماشا کنم، به داستان های آنها گوش دادم، آنها را در صحنه و داخل دیدم. مارک آناتولیویچ چنین موزاییک هنرمندان را جمع آوری کرد - مقادیر غول پیکر! من شگفت زده شدم که چگونه لئونید سرگئویچ زره پوش وجود دارد. همانطور که مارک آناتولیویچ صحبت کرد، این یک محصول قطعه است - زمانی که یک فرد انرژی زیادی در چنین بدبختی از رنگ ها دارد. و همیشه دیوانه خنده دار بود، قابل تشخیص است. او تا به حال متعلق به سالن است که غیر ممکن بود که چگونه او را انجام داد. من توسط بازی "Sage" و کار لئونید سرگئیچ در نقش Kruitsky شگفت زده شدم. من لذت بردن از لذت به عنوان اولگ ایوانویچ Yankovsky می تواند با الکساندر Viktorovich Zbruev آشتی، آن را می تواند سارکاسی، اما بسیار خنده دار است. این شیوه خاصی از ارتباط آنها بود، اغلب در پایین. Evgenia Pavlovich Leonova من متاسفانه، تنها یک بار در "نماز یادبود"، زمانی که تنها به تئاتر آمد، دیدم. من دو ترکیب مختلف "مدارس برای مهاجران" را دوست داشتم - اولگ یانکانفسکی - نیکولای کراچنتوف، الکساندر عبدالف - الکساندر زبروف. من مطمئن هستم که تمام تجربه من در "Lenkom" بیهوده نبود. فقط هر روز من در یک ساختار سخت بسته شدم.

- شما همه در حرفه ای به طور جدی توسعه یافته است، و آنچه که Olya در این زمان نشسته بود و فقط از موفقیت شما خوشحال شد؟

- من فکر می کنم او آسان نیست. او در تئاتر های کوچک کار می کرد، سپس وارد Moskoncert شد، جایی که او تا کنون نگران بود.

کنستانتین یوشکویچ:

پس از محبوب محبوب "Sklifosovsky"، عشق عامیانه به بازیگر آمد

- او زندگی خود را برای شما بسیار ساخته شده است و یا او چنین جاه طلبی های قوی داشت؟

- البته، برخی از جاه طلبی ها بود، و من درک می کنم که اولیا در محراب خانواده قرار دارد. او بسیار از من حمایت کرد، و من از آن سپاسگزارم.

- هنگامی که شما در حال حاضر در "Lenkom" خدمت کرده اید، کودکان ظاهر شدند؟

- بله، در سال 2000، دختر ارشد متولد شد. همچنین، بدون هیچ مشکلی نبود، زیرا من فقط ثبت نام موقت داشتم و یک کودک را در یک مهد کودک ترتیب دادم، مجبور شدم از یک ماه سانتا کلاوس کار کنم. و با مسکن، همه چیز آسان نبود. در سال 1996، من رسما توسط تئاتر پذیرفته شدم و یک اتاق دوازدهم کوچک داشتم، و سپس اتاق در یک آپارتمان چهار خوابه برای چهار خانواده بیشتر بود. اما زمانی که تصمیم گرفتم ترک کنم، همه در تئاتر باقی مانده بود. لازم بود ترک شود، زیرا نمی توانم به فیلم ها بروم، زیرا من در تئاتر بسیار مشغول بودم، اما نه چیزی که دوست داشتم. بنابراین، با تمام عشق به Lenkom، من مجبور شدم انتخاب کنم. من پولی داشتم، هنوز هم دوستان کمک کرده اند، و به محض اینکه من ترک کردم، بلافاصله اتاق را خریدم.

- و در چه شرایطی با والدین در Sverdlovsk زندگی کردید؟

- اگر در اتحاد جماهیر شوروی نوعی طبقه متوسط ​​بود، خانواده ما بود. هدست مبلمان چک و کریستال به عنوان پایه ای برای ثروت - همه اینها در خانه حضور داشتند. و ما همیشه ماشین را داشتیم. پدرم عشق را برای اتومبیل ها جذب کرد. (می خندد.) و او یک شکارچی بود، و این نیز ارزان ترین لذت است. ما رفتیم تا با پدر و مادر من به جنوب رفتیم و من به اردوگاه پیشگام در دریا فرستاده شدم. اما Sverdlovsk یک شهر بسته بود. عمه من در سنت پترزبورگ زندگی می کرد، در خانه مد کار کرد، و او به طور دوره ای برخی از چیزهایی را که هیچ کس در شهر ما نداشت، فرستاد. اما در Sverdlovsk همیشه مد خود را وجود داشت. و این واقعیت که عمه فرستاده شد، من حتی خجالتی بودم، زیرا از جمعیت بسیار متمایز بود. ما می توانستیم ببینیم آیا شما به عنوان همه چیز لباس پوشیدید؟ من به یاد داشته باشید چکمه های آلباتروسی فنلاند در "گیلاس"، به اندازه کافی بالا بود، به طور کلی، به طور کلی، آن را بسیار باردار بود. هنگامی که من در کلاس هفتم تحصیل کردم، استودیوی ما برای انتخاب کودکان در فیلم ها آمد، و من بر روی تیراندازی نقاشی "جلوی خود" با بوریس نروزوروف و مارینا یكولولو رفتم. سپس پول من را به دست آوردم، و والدین من به من گفتند که می توانم همه چیز را که می خواستم خرید کنم. در آن زمان، یک ژاکت مد بود - آلاسکا، اما از آنجایی که ما هیچ جایی برای آن در شهر نداشتیم، به طور طبیعی، عمه اش را گرفتیم، و من کل هزینه را برای ده یا چهارده روز برای این ژاکت صرف کردم.

کنستانتین یوشکویچ:

در "داستان ها" موضوع روابط جنسی به راحتی، با طنز خورده شد

عکس: قاب از فیلم "داستان"

- چه تصور شما توسط اولین تجربه در فیلم ساخته شده است؟

- من در گروه ستاره دار - این عظیم نیست، اما نه یک قسمت، چهره هایی که به طور مداوم در طرح دور حضور دارند، یک فضای ایجاد می کنند، از شخصیت های اصلی پشتیبانی می کنند. از ما کودکان جنگ، Izmazali ساخته شده، قرار دادن اشعه های درجه، چکمه. من همه چیز را دوست داشتم اما این یک ماجراجویی جالب بود.

- هنگامی که شما فکر می کنید این واقعا به فیلم شما با Sklifosovsky، "Balabol" یا هنوز با "وحشی" آمد؟

- اولین کار جدی نقش اصلی در سری "برنامه B" در سال 2005 بود. من هرگز برای نمونه ها سفر نکرده ام، و به نظر من به نظر می رسید که من تایید نخواهم شد، هرچند من می خواستم آن را به طور ناخودآگاه حذف کنم، سناریو بسیار جالب بود، با یک داستان، شبیه به "شمارش مونت کریستو" بود. اما این مجموعه گذشت، و من از خواب بیدار نشد. (خنده حضار) با این حال، پس از نمایش، من شروع به تشخیص، حتی با نام خانوادگی. قبل از آن، من معمولا به من گفتم: شما چیزی را از ما خریداری کرده اید. به یاد داشته باشید که چگونه مردم از Dnepropetrovsk به طور ناگهانی به مصر و یا در ترکیه نزدیک شدند و از تقریبا تایید کردند: "شما یوشکویچ هستید"، و ادامه داد: "ما اخیرا تلویزیون را روی دیسک تماشا کردیم، جایی که رستوران را بازی می کنید." و متوجه شدم که ما درباره من صحبت می کنیم، نه در مورد سرگئی یوشکویچ. (لبخند.) به طور کلی، اولین نقش من در الکساندر پسکان در "Bunte روسیه" بود، اما به دلیل تئاتر مورد علاقه من، از بسیاری جهات کار نکرد. (لبخند می زند.) یک بحران در کشور وجود داشت، تیراندازی متوقف شد، و به نحوی من به سادگی قادر به پرواز به صحنه من نبودم. Peshkin بسیار با من عصبانی بود، و به طور کلی، نقش من آمد. او به من در مورد صدای بازی گفت که من از نقش من از اورنبورگ به مسکو پرواز کردم. و درست بود اما پس از آن من هنوز بالغ نشده ام تا تئاتر را ترک کنم، آن را در چهار سال اتفاق افتاد. سپس من در تئاتر برای نقش مهمی در بازی "Mysterification" منصوب شدم، به عنوان یک نتیجه من بازی نکردم یا آنجا. او دو مزرعه را تعقیب کرد، پس از آن متوجه شدم که در زندگی شما باید بتوانید انتخاب کنید، تصمیم بگیرید. و در مورد انتخاب شما که بعدا انجام دادم، هرگز پشیمانم.

- اما پس از آن تئاتر در زندگی شما هنوز هم ظاهر شد، اگر چه کارآفرینی، اما بسیار خوب ...

- ما یک اتاق پانسمان 339 در Lenkom داشتیم، جایی که شبیه ساز ایستاده بود، یک نوار، دمبل، دو لامپ، دو لاستیک در آنجا از ماشین من و صندلی از آنجا ذخیره شد، زیرا من هیچ جایی برای حفظ آنها نداشتم، و من آنها را مخفی کردم که من بیرون نرفتم در طول راه، در طول عملکرد ما ورزش را انجام دادیم، زیرا آنها نقش مهمی را نداشتند. (لبخند می زند.) به نظر ما به نظر می رسید که شما باید حداقل چیزی را با بدن انجام دهید و همه چیز آن را الهام بخشید. و به نوعی کارگردان Vitya Shamirov، دانشجویان من بود. گفت که پیشنهاد جالب برای من وجود دارد. Vitya "Tavercaster" را که من در "Lenkom" از Olekreb در برنامه کامل قرار می دهم قرار داده ام، زیرا مقالات قابل توجه آمد، یکی از آنها "Shamirov، از تئاتر به دست آورد!". سفر به یک مشکل برای تئاتر رپورتور تبدیل شد. من شوخی می کنم: "زندگی پس از" Lenkom "وجود دارد؟" - پس آن بود و آنجا بود. فیلم "Dickyri" به یک گام به جلو تبدیل شد - جایی که ما با ویکتور Shamirov تهدید می کنیم و Gacene Kutsenko همکاران همکاران هستند. به هر حال، من از بسیاری از پروژه ها همکاری خواهم کرد، و این فعالیت باعث رضایت بیشتری نسبت به بازی بازی می شود.

- اما عشق عامیانه پس از Squil به شما آمد؟

- شاید. اخیرا در اسرائیل بوده است، و در اینجا شما به هر یک از فروشگاه های ما بروید و به شما گفته می شود: "آه! Sklifosovsky! " اما یک دسته دیگر از مردم من را در متر کامل تشخیص می دهند. اما در ریگا، وقتی کسی به من نزدیک شد و "داستانها" را به من تعجب کرد، شگفت زده شدم.

- قهرمان شما در "داستان ها" بسیار خنده دار در تم های عشق، جنسیت و درک متقابل در برخی از چیزهای نمادین است. چقدر مهم است، به طوری که با زن مورد علاقه خود یک جامعه از منافع، دیدگاه ها وجود داشت؟

"در" داستان ها "بسیار خنده دار نوشته شده بود Segal نوشته شده و توسط او حذف شد، اما من فرض نکردم که این عبارات تکرار شود. داستان تقریبا در لبه ناپاک گفته شده است. اما به طور جدی، عشق در طول زمان عبور می کند، و بردار منافع مشترک، درک باید بین مردم باقی بماند.

کنستانتین یوشکویچ:

کندی "تمرینات در زیبایی" کنستان نقش مهمی ایفا کرد و یکی از نویسندگان سناریو بود

عکس: قاب از فیلم "تمرینات زیبا"

- شما دختران کافی بزرگ دارید: یوجین هجده ساله و چهارده ساله. آیا با هر دو رابطه مشابهی دارید؟

- اول، آنها شخصیت های کاملا متفاوت دارند. جوانترین مواد منفجره است، بزرگترین بسیار محکم است. اما از آنجایی که من به شدت رانندگی می کنم، نه در زندگی آنها، من حتی نمی دانستم که چگونه EGE مرتب شده بود. اگر معلوم شود، ما به آرامش برسیم، به سینما برویم، اما من به مطالعات آنها توجه زیادی نمی کنم. ما دوست داریم در مورد فیلم ها با آنها صحبت کنیم. سری های مدرن تماشا و بحث می کنند. حتی به نحوی به منافع بزرگ ترین فیلم ها از آنچه که دوست داشتم توصیه کرد. اما او اکنون اکنون من را جدا کرد. دختر مسن تر مجاز به نگاه بیشتر از آنچه من تماشا می کنم. با این حال، "داستان ها" ما با او بحث نکردیم. (می خندد و من به تولید کنندگان گفتم: "شما احتمالا" داستان ها را تماشا کردید، اما من خیلی شجاع نیستم، توانایی هایم را بیش از حد افزایش دادم. " (خنده حضار)

- آیا شما یک والد سختگیرانه هستید؟

- در حال حاضر دختر در آن زمان است زمانی که دشوار است برای نشان دادن سخت به آنها. بله، قبل از آن، اعتراف می کنم، من بیشتر شبیه یک پدر سخت بود. مامان در مقایسه با من بیشتر سازماندهی شده است، و بیشتر در موضوع است. گاهی اوقات من فقط نمی فهمم که چه چیزی در مورد آن است. من دخالت می کنم، و پس از آن معلوم می شود که بیهوده.

- دختر قدیمی تر در حال تحصیل در دانشگاه است؟

- نه، به پایان می رسد با مدرسه. جایی که می رود تا راز بروید. اما این لزوما یک مسیر عملی نیست، هرچند هر دو دختر ما علوم انسانی را دارند، در مدرسه ویژه فرانسه یاد می گیرند، زبان دوم انگلیسی است. نسل ما کمتر انگیزه داشت، من هرگز فکر نکردم که ما در خارج از کشور رانندگی کنیم. و اکنون آنها می توانند به همان فیلم زبان انگلیسی نگاه کنند.

- علاقه جوانتر چیست؟

- او به مدرسه هنر می رود آشنا در حال حاضر تصویر دکوراسیون را به منظور سفارش داده است. اما در حالی که انتخاب حرفه ای غیر قابل درک است. من فکر می کنم خوش شانس بودم که همه این اتفاق افتاد. در سن جوان، تصمیم گیری دشوار است. دانشکده حقوق را دریافت کرده و چه؟ وکلای پر هستند و همچنین دارای ستاره هستند، اما بقیه توده ها وجود دارد. علاوه بر این، وکلای نینتی گاهی اوقات با مشارکت دلپذیر تر ارتباط برقرار نکردند. بنابراین، این واقعیتی نیست که من می خواهم. و ارتش، همانطور که معلوم شد، نمی توانست، اگر چه من احترام زیادی برای آنها دارم. من معتقدم که کسانی که با این حرفه حدس می زنند بسیار خوش شانس هستند، آنها به عنوان محتاط کار نمی کنند. و من خودم را خوشحال می کنم، زیرا من با انتخاب اشتباه نکردم.

ادامه مطلب