کاترینا اسپیتزا: "در زندگی، من در همه دختر بی دفاع نیستم"

Anonim

او هرگز رویای تبدیل شدن به یک بازیگر، هر چند تمام تمایلات بود. حتی در مدرسه، کتیا در اجرای مدرسه شرکت کرد، سپس به کلاس های استودیو تئاتر رفت. با این وجود، او معتقد بود که این همه به نحوی ناخوشایند بود. بنابراین، او به مادر قانونی مانند وارد شد. با این حال، ادویه هرگز اتفاق نمی افتد به کار در یک شرکت حقوقی. سرنوشت دستور داد که در غیر این صورت: اراده کاتیا در پایتخت بود، مدیر عامل جغرافیای جونگوالد خلیویچ، او را به او اشاره کرد و او را به تصویر خود "آدم و تحول حوا" دعوت کرد. سپس چندین نقش گذار وجود داشت، اما به تدریج به طور موفقیت آمیز به بازیگر آمد. در سال 2012، پس از فیلم فاجعه "مترو" در مورد ادویه صحبت کرد. و خیلی زود، یک عکس جدید "Poddubny" بر روی صفحه نمایش منتشر خواهد شد، جایی که کاترینا معشوق شخصیت اصلی را بازی کرد.

Katya، شما در خانواده کار متولد شدید، پدرم یک معدنچی بود. احتمالا شما خاطرات روشن در آن زمان دارید؟

Katerina Spitza: "بله، دوران کودکی من در شهر انتا، جمهوری کمدی گذشت. به یاد داشته باشید که چگونه پدر به خانه آمد - تمام پوست او، منافذ با گرد و غبار زغال سنگ گرفتار شد. و من، به عنوان یک میمون کوچک، نگه داشتن زغال سنگ. من واقعا آن را دوست داشتم به طور کلی، این یک دوره کاملا بدون ابر بود و برای من، و برای خانواده ام. مادر با پدر خیلی دوست داشت. هر خانواده به طور متوسط ​​دو فرزند است. ما به ماهیت یک شرکت بزرگ رفتیم، فوتبال، کباب های سرخ شده را بازی کردیم. در زمستان، بچه ها خانه های برف را ساختند. و همچنین در سانتا باربارا در مهد کودک بازی کرد. در صبح من منصوب شدم که چه کسی نقش هایی را انجام می دهد و صحنه های خنده دار را بازی می کند. "

بنابراین شما از سال های جوان به نوعی خلاق بود؟

کاترینا: "توسط و بزرگ بله. من در یک مدرسه فوق العاده مطالعه کردم، جایی که من بسیار جالب بود. من اولین نقش خود را در اجرای مدرسه ایفا کردم. ما به مسابقات گروه های کر سفر کردیم، من آواز خواندم. ما یک کلاس خوب، دوست داشتنی، معلم کلاس فوق العاده داشتیم. "

احتمالا، حرکت به پرم، شما به طور جدی درک کردید؟

کاترینا: "من اخیرا چیزهای قدیمی را جدا کردم و نامه ای را از معلم من کشف کردم. این پاسخ به نامه من بود. به نظر می رسد که من در مورد او شکایت کردم که از دست من خیلی بد بود. و او مرا آرام کرد من کاملا در مورد آن فراموش کرده ام. در واقع، تمام دوستان نزدیک من به منافع ماندند، من به تیم شخص دیگری رسیدم. و اگرچه من به خوبی پذیرفته شدم، سونسکی من در مدرسه قدیمی من احساس کردم، هیچ وجود نداشت. بسیاری از همکلاسی های من کودکان از خانواده های ثروتمند هستند، با یکی دیگر از جهان بینی، اولویت های زندگی. اما جایی در شش ماه من به استودیوی تئاتر رفتم، و من قبلا آن را نداشتم، همانطور که در کلاس درس با من رفتار می کردم، شخصیت من کسی را به اشتراک می گذارد یا نه. برای اولین بار در زندگی من عاشق شدم ... "

آیا پسر از مدرسه بود؟

کاترینا: "نه، او چندین سال بزرگتر بود و در استودیوی تئاتر مشغول به کار بود. به دلایلی، همسالان من را جذب نکردند. و بعدا مردان مسن تر نیز دوست داشتند. با این حال، احساس من غیرقانونی بود. احتمالا او من را درک نمی کرد، پس، در واقع، کودک، به طور جدی. در ابتدا سعی کردم احساساتم را پنهان کنم، همه چیز روشن شد که من در عشق هستم ... اما خوشحالم که چنین تجربه ای در زندگی من بود. رنج می برد یک مرد عمیق تر. توسعه معنوی فقط زمانی اتفاق می افتد که ما منطقه راحتی را ترک کنیم. شما دائما رفتار شخص دیگری را تجزیه و تحلیل می کنید، تلاش می کنید تا آن را در روانشناسی خود بسازید تا بتوانید به آن بپردازید. این پس از آن شما در حال حاضر متوجه شده اید که همه اینها هیچ چیز نیست - به طور خاص "به دست آوردن" همدردی کسی نیست. همه چیز به خودی خود اتفاق می افتد زمانی که دو نیمه یافت می شود. "

و تصمیم به شرکت در مسابقه زیبایی یک لحظه خاص از تایید خود است؟

کاترینا: "نه، من فقط سرگرم شدم، من علاقه مند به همه چیز را امتحان کردم. در مورد رقابت من در رادیو شنیدم. علاقه من پوست من این بود که به کنسرت گروه عقرب، که در آن همه شرکت کنندگان دعوت شده بودند. من نه تنها به فینال رفتم، بلکه برنده شدم. و از این لحظه زنجیره ای از حوادث آغاز شد، که در نهایت من را به مسکو هدایت کرد و من الان را ساختم. "

کاترینا اسپیتزا:

"کار مدل من را جذب نکرد، و من به هیچ وجه پشیمان نیستم که من رشد کافی در دستیابی به موفقیت در این زمینه نداشتم." عکس: Gennady Avramenko.

توجه داشته باشید که شما یک مدل نیستید؟

کاترینا: "صادقانه، نه. نه این که برای من آن را رد کرد، اما از آنجایی که دختران دختران شروع به کار بسیار جوان می کنند، اغلب وقت خود را برای دریافت آموزش و پرورش ندارند، به توسعه فکری آنها توجه ندارند. (هرچند من مطمئن هستم که در میان مدل ها واقعا جالب و عمیق هستند.) اما این کار من را جذب نمی کند، و من به هیچ وجه پشیمان نیستم که من رشد کافی در دستیابی به موفقیت در این زمینه نداشتم. "

شما همچنان یک نهاد قانونی را علاوه بر عمل می کنید. آیا این یک فرودگاه یدکی است؟

کاترینا: "من از مدرسه با مدال طلا فارغ التحصیل شدم. این شرم آور بود که او را از دست ندهد (می خندد.) فکر کردم که من به قدم های مادرم میروم، من تبدیل به یک وکیل خواهم شد. تئاتر سرگرمی خود را در نظر گرفت. و من در مورد کارگردان فیلم رویا نداشتم. من و فیلم شروع به علاقه ای به تنها پس از یک نفر به من یک دیسک با فیلم "آسمان بیش از برلین" فرستاده شد. او طعم و مزه ای را برای ادبیات خوب به ارمغان آورد، آثار موراکامی و کنتر را معرفی کرد. "

برخی از مرد عمیق

کاترینا: "بله، بسیار. این یک هنرمند و عکاس Alexey Vasilyev است. ما در مسابقه زیبایی ملاقات کردیم، که در آن شرکت کردم. الکسی سپس ریخته گری را برای آژانس های مدل صرف کرد. او به من بسیار کمک کرد وقتی که من در وضعیت دشواری بودم. آژانس مدل در مسکو، که قصد دارد قرارداد با من را به پایان برساند، وعده داده است که یک آپارتمان برای زندگی فراهم کند. اما زمانی که من به پایتخت رسیدم، معلوم شد که مسکن هنوز آماده نشده است. الکسی، همراه با مدیر، من را در ایستگاه ملاقات کرد و سخاوتمندانه چندین روز به پناهگاه موافقت کرد. او گفت که او اغلب دختران دختران را متوقف می کند تا پیش بینی قراردادها را نابود کند. من همیشه در حال وقوع بود، همانطور که در حضور چنین تعدادی از زنان زیبا، لشا در Puritan رفتار کرد و باعث نگرانی نشد. "

و شما به میزبان آپارتمان بوهمی شد.

کاترینا: "نه، بوهمیا جایی است که نوشیدنی های نجیب شکوفا می شود، دود ... نه تنها سیگار. و لسا همه چیز بسیار سخت بود. دختران او مانند یک رفیق ارشد بود. پس از همه، آنها کاملا جوان بودند، سیزده سال چهارده سال بودند. بسیاری از آنها همراه با مادران آمد. و من ملاقات کردم، همراه مهمانان. در ابتدا، حدود چند روز بود، و در نهایت من با هشت ماه لاشا زندگی کردم. هنگامی که او برای سفر تجاری ترک کرد، من را "در مزرعه" با گربه لارسک ترک کرد. "

آیا شما یک رابطه کاملا دوستانه با الکسی دارید؟

کاترین: "بله، البته. و سپس آن را همزمان کرد که او یک دختر مورد علاقه داشت، و من فقط توسط نقش کارگردان ژئوری یونگوالدا هیلکویچ تصویب شد و یک آپارتمان را برای نقش او در فیلم "آدم و تحول حوا" ارائه دادم.

چطور این اتفاق افتاد؟

کاترینا: "قبل از اینکه آژانس مدل به طور کامل در مورد من فراموش شود، مدیر او من را به استودیوی تولید کننده به آهنگساز یوری Chernavsky منجر شد. در آنجا من خودم را به عنوان یک هنرمند، یک معلم به زبان انگلیسی و خوانندگان یافتم. و مدیر در استودیو ناتالیا یونگوالد هیلکویچ، دختر مدیر معروف "سه تفنگدار" بود. ژئوری امیوویچ به دنبال شخصیت اصلی فیلم جدیدش بود و به من پیشنهاد داد تا به نمونه برود. وقتی تصویب شدم، فقط یک معجزه بود! "

هنگامی که شما مانند یک "بازیگر جوان و امیدوار کننده" احساس کردید، چگونه برای صحبت کردن معمول است؟

کاترینا: "احتمالا، فقط شروع به کار. من فکر می کنم بعدا من را به من عطا خواهم کرد، بهتر است. اجازه دهید در واقعیت همه چیز کمی بیشتر بیشتر از من فکر می کنم. "

به تازگی، فیلم "Poddubny" به صفحه نمایش داده شد، جایی که شما معشوق شخصیت اصلی را بازی کردید. چه نقش را جذب کرد؟

کاترینا: "این یک تصویر تاریخی است، یک تصویر جدید برای من. قهرمان من یک ژیمناست سیرک است. وقتی اسکریپت را خوانده ام، فکر کردم: "آه، چقدر جالب است! مطمئنا من برخی از ترفندها را به من آموزش خواهم داد. " من بعد از اینکه من به مادرم تبدیل شدم به نمونه ها رفتم. اما این به شکل فیزیکی تاثیر نمی گذارد - آنها مورد تایید قرار گرفتند. "

با میخائیل Porechenkov. قاب از فیلم

با میخائیل Porechenkov. قاب از فیلم "poddubny".

در تیراندازی به اندازه کافی آدرنالین؟

کاترینا: "من آموختم که چندین عنصر آکروباتیک را انجام دهم. سخت ترین برای من "شکستن در آسانسورها" بود. این زمانی است که شما در trapezoids نشسته اید، به عقب برگردید و کابل ها را با آسانسور متوقف کنید. به طور کلی، هنگامی که شیر مادر تغذیه، بدن به هر حال مقاومت در برابر شرایط استرس زا. او می تواند به شما وارد شود، اگر فقط سیستم عصبی خود را از دست ندهید. بنابراین گاهی اوقات دشوار بود که خودمان را مجبور کنیم احساسات را شامل شود.

قهرمان شما یک فرد تاریخی است؟

کاترینا: "به گفته منابع، سیلیلا ایوان Poddubny یک زن مورد علاقه بود - همسرش. و با این هنرمند دایره ای او فقط دوستان بود. اما در طرح کارگردانی، ماشا ژیمناست معشوق او شد. خوب، چه تصویری بدون عشق ناامید؟ "

به ویژه در مورد تیراندازی به یاد می آید؟

کاترینا: "شب هنگامی که ما ترفندها را شلیک کردیم. لازم بود این کار را در روز تاریک انجام دهیم - در طول روز او به چادر فریاد زد. و همه چیز واقعا بسیار زیبا، غیر معمول بود، اما من همه در اعصاب بودم. در کنار مجموعه، در یک تریلر ویژه، بچه سه ماهه من خوابید. مادر قهرمانانه "یک ساعت را تماشا کرد" برای هشدار به من در زمان به من هشدار می دهد اگر کودک به طور ناگهانی از خواب بیدار شود و شروع به گریه کند. اما پسر به طرز شگفت انگیزی رفتار کرد. "

احتمالا، او قبلا آماده بود - پس از همه، شما در یک "مترو افراطی"، باردار شدن، ستاره دار شد.

کاترین: "بله، پسر من در حال حاضر احساس کرد چه بازیگر مادر بود. شما باید یکی را با یکی دیگر ترکیب کنید. هرمان با من کل تور "دوره یخی" رانده شد - از Krasnodar به Vladivostok. او دارای بلیط های کاشت بسیار زیادی است که من یک بسته جایزه را شروع کردم، و در حال حاضر مایل به کودک منتقل می شود. اگر او در زندگی من ظاهر نشود، به طور غیر منتظره، شاید من بیشتر "زمان صحیح" را برای بارداری، از برخی استدلال صدا انتخاب کنم. اما من فکر می کنم، قدرت بیشتری وجود دارد که بهتر از ما می داند که به این دنیا آمده است. "

زایمان شما را تغییر داد؟

کاترینا: "احتمالا لازم است از محیط اطراف خود بپرسید. اما در احساسات درونی آماده شدم که مادرم باشم. معلوم شد، من می دانم در مورد چگونگی مراقبت از کودک، من می توانم بسیار زیادی انجام دهم. گرچه احساس گناه من اکنون خیلی بیشتر بوجود می آید. من فکر می کنم که پسر توجه را دوست ندارم. من به شدت نگران این واقعیت هستم که گاهی اوقات در خانه باید مسائل اداری را حل کند. کودک احساس می کند که من صد درصد با او نیستم. او عصبی است، من عصبی هستم ظاهرا، شما باید یک مدیر دریافت کنید، مدیر به اندازه کافی از همه چیز نیست. در عین حال، من خود را با این فکر می کنم که مادران مامان وجود دارد که برای شش ماه پیاده روی می کنند، Cosmonauts وجود دارد. مادران مهم هستند، مادران مورد نیاز هستند. "

بابا نیز یک فرد مشغول است؟

کاترینا: "به طور کلی، بله. او همچنین از Famfer، Cascadener، ترفندها را، فیلمبرداری در فیلم ها قرار می دهد. "

شما بر روی مجموعه آشنا شدید در تصویر "هر یک از جنگ خود"، شما مانند یک ناراضی به نظر می رسید، شما را توسط قهرمان لئونید Bichevin ضرب و شتم. آیا شما در غریزه مدافع پول آینده بیدار شده اید؟

کاترینا: "من نمی دانم. لازم است از او بپرسید. در زندگی من، من یک دختر بی دفاع نیستم. به طور کلی، با توجه به مشاهدات من، دختران کوچک اغلب دارای شخصیت قوی و یک کمر بزرگ هستند. من همچنین خودم را به چنین افرادی حساب می کنم. "

آیا وقت خود را برای خانواده دارید؟

کاترینا: "برای مدت طولانی من همه چیز خودم را انجام دادم. سپس وضعیت اجتماعی تغییر کرده است، من شروع به کسب درآمد خوب کردم و من می توانم در حال حاضر به "خرید" زمان آزاد را بپردازم. استخدام حرفه ای خانوار. هنگامی که من در "عصر یخبندان" مشغول بودم، من قراردادی را با یک شرکتی که هر روز صبح در منوی طراحی شده به طور جداگانه طراحی شده، قراردادی را به ارمغان آوردم. و من نمی توانم در اسلب ایستاده باشم. من فکر می کنم، اگر شما می توانید پول را پشیمان نکنید. بهتر است مقدار زیادی از هزینه ها را صرف کنید تا به طور کامل در خانه شلاق بزنید و خود را از عاشقانه محروم کنید. غیر ممکن است که زندگی را به روزهای هفته های جامد خاکستری تبدیل کنیم. به یاد داشته باشید یک دوره بود، برای والدین من کاملا پیچیده بود. در Int، ما یک آپارتمان فروختیم، دلار به روبل منتقل شد و به معنای واقعی کلمه بعد از چند ماه پیش به طور پیش فرض اتفاق افتاد. ما تقریبا تمام پس انداز را از دست دادیم. با این حال، پدرم و مادرم از یکدیگر حمایت می کردند و بسیار خوشحال بودند. "

اغلب ما ناخودآگاه کلیشه های ازدواج از والدین خود را کپی می کنیم ...

کاترینا: "البته، من می خواهم همان عشق را در خانواده ام داشته باشم، اما من مدل رابطه آنها را نمی گیرم. من فقط بر شخصیت شما هستم و من خدا را نمی دهم ... من یک فرد نسبتا سخت دارم به نظر می رسد که راز ازدواج جامع در حضور منافع مشترک است. امتیاز بیشتری از تماس، بهتر است. اگر دوست دارید آخر هفته را در خانه صرف کنید، با یک کتاب، و شریک زندگی شما نیاز به نوعی "رانده"، آدرنالین، پس از آن به تدریج از یکدیگر جدا خواهد شد. در همان زمان، به عنوان یک تیک به یکدیگر بگویید. من معتقدم که هر فرد باید یک فضای شخصی داشته باشد، برخی از طبقات خود، اسرارهایی که شما مجبور به اشتراک گذاری با یک شریک نیستید. ما باید با احترام به یکدیگر احترام بگذاریم. "

و چقدر مامان سختگیرانه ای دارید؟

کاترینا: "من، البته، سخت، اما اجازه بدهید به من اجازه بدهم. یک سیستم آموزشی خاص وجود دارد - تا سه سال به کودک اجازه می دهد که کودک کاملا همه چیز را که با خطر زندگی همراه نیست، وجود دارد. اگر می بینم که پسر علاقه مند به چیزی خطرناک است، چنین شرایطی را ایجاد می کند تا او آن را با کوچکترین آسیب برای خود امتحان کند. به عنوان مثال، او به او اجازه داد تا صفحه داغ را کمی لمس کند - به طوری که او نگران نباشد. در حال حاضر هرمان می داند که آتش داغ است. مناسب برای یک شومینه خالی و می گوید: "آه! بو بو. بچه ها به سرعت همه هضم می کنند لازم است که کودک بتواند جهان را در اطراف بشناسد. در این مورد، ما گاهی با پدر و مادرم بحث می کنیم. "

کاترینا اسپیتزا:

"دختران کوچک اغلب یک شخصیت قوی و یک حفره بزرگ دارند. من همچنین خودم را به چنین افرادی حساب می کنم. " عکس: Gennady Avramenko.

آنها دیدگاه های آموزشی خود را به اشتراک نمی گذارند؟

کاترینا: "من به این فکر می کنم که بیشتر مشکلات یک مشکل کودک و والدین او نیست. اگر کودک به طور نادرست غذا بخورد، آشپزخانه را بشویید، بنابراین او خود را تغذیه می کند. به محض اینکه بتواند آن را حفظ کند، یک قاشق گرفت. او همیشه پس از یک جدول مشترک خورد - ما فقط صندلی خود را برای ارتفاع خاصی بلند کردیم. به محض اینکه پسر به یک چنگال علاقه مند شد، من به او چنگال دادم. کمی آن را پیچیده، بیایید درک کنیم که دندان ها تیز هستند و شما باید این مورد را به صورت منظم اداره کنید. و او خیلی زود است، یک سال، او با یک قاشق خورد. گاهی اوقات آن را به دهان خود نگذاشت و یا یک قاشق سقوط کرد، اما به نظر می رسید به من به درستی پاک کردن جدول از محدود کردن کودک در چنین دانش جالب است. مثالی دیگر. آنها در کشور بودند، شاخه های سوزانده شدند و پس از آن سه شعله بزرگ خاکستر وجود داشت. شما می بینید، با چه لذتی هرمان این کلاه ها را گسترش داد، او گوش او را جاز کرد! مادر من، البته، بسیار ناراضی بود: "اینجا، حالا تمام لباس ها را شسته ام!" و ما فقط کلبه را تجهیز می کنیم، هنوز هیچ آب وجود ندارد. البته، ما برای ما دشوار است، اما این مشکلات ماست. و برای کودک هیچ شادی بیشتری نسبت به حفاری در خاکستر وجود ندارد. او از آن بیمار نخواهد شد، نمی خواهد بمیرد، فقط کمی خاموش می شود. یک کتاب بسیار خوب Janusha Korchak وجود دارد، آن را "چگونه به عشق کودک" نامیده می شود. یانوش، یک روان درمانی در حرفه، نوشت: "خب، اگر هر مادر پسرش را به خاطر شلوار های جدید رنگارنگ نپوشاند، اما اگر او به خانه پاک شود، به خانه می آید. تمیز - این بدان معنی است که به شدت راه می رود. " من هیچ ترس از زندگی فرزندم ترس ندارم. و من آماده هستم تا به هر گونه شیوه ای معنوی مراجعه کنم تا این احساس را ادامه دهم. من متوجه شدم که به محض اینکه شما شروع به ترسیدید، منفی را جذب کنید. "

آیا کلاس های مورد علاقه خود را با پسر خود دارید؟

کاترینا: "مادرم شکایت می کند:" شما کمی با یک کودک انجام می دهید. یک دختر همسایه یک سال و نیم، و او قبلا تمام نامه ها را می داند. نوه دوست دختر من دو ساله است و او به زبان انگلیسی صحبت می کند و در پیانو بازی می کند. " مادر، البته، من می خواهم که من بهترین ها را نگه دارم. اما من فکر می کنم هیچ کلاس هایی وجود ندارد که به والدین خود علاقه مند نیستند. من موسیقی کلاسیک پسر من را تنظیم کردم اول، سمفونی "هوا" از باخ او را به دست آورد. او پاهای خود را گفت، لبخند زد. اما پس از آن، ظاهرا خسته شده است. می گوید: "نه نه." من خودم هنوز به موسیقی کلاسیک خیره نشده ام. خوب، عجله من از جاز و آهنگ جاستین تیمبرلیک - چه کاری می توانید انجام دهید! من به مادرانی که فرزندان خود را از دو سال از دو سال به زبان انگلیسی می بینم تعظیم می کنم. من همچنین از یکی دیگر الهام گرفته ام - زمانی که من Herman را با اطمینان می بینم که یک جارو را نگه می دارد و من خودم را قسم می خورم یا یک چکش چوبی گوشت را می شکند. او تجهیزات ساختمانی را دوست دارد. این اتفاق می افتد، ما بر روی ماشین می رویم، او فریاد می زند: "جرثقیل!". من نگاه می کنم: کجا او را دید؟ و این جرثقیل جایی دور و دور است. ما هنوز نیاز به گوش دادن به آنچه که دوست دارید به کودکان گوش دهید. البته، من مرد آلمانی را خوانده ام، ما الفبای داریم. اما این اتفاق می افتد بدون تعصب خاص. من فکر می کنم فرزند من هنوز هم برای جلسات آموزشی زمان دارد. "

و شخصا، چه چیزهایی را در زندگی الهام می گیرید؟

کاترینا: "رقص و غذای خوشمزه. من عاشق و طبخ هستم، و آنجا. من یک مادربزرگ و مادربزرگ عالی دارم - SIN یادگیری نبود. اگر چه چنین خمیر ملایم برای dumplings، مانند مادربزرگ من، من نمی توانم کار کنم. احتمالا او برخی از راز را می دانست. و اکنون و هیچ کس را بپرسید. "

در حال حاضر تابستان، فصل تعطیلات. آیا شما قصد دارید به جایی بروید؟

کاترینا: "من دوست دارم سفر کنم، اما به خاطر کار من کار نمی کند. برای سه سال، من رویای بازگشت به باکو، شنا در دریای خزر. سوار شدن در اروپا من در لهستان، چکسلواکی، ترکیه بودم. اما چند کشور باقی مانده اند! در اینجا، من به تصمیم گیری و اولویت بندی صحیح نیاز دارم. ما فقط باید یک ماه تعطیلات را ترک کنیم و ترک کنیم. خوب، من همه چیز را کار می کنم، کار می کنم؟ و نیاز به استراحت. "

ادامه مطلب