Evgenia BRIC: "والرا به من نقش زنان محروم ارائه می دهد"

Anonim

Evgenia در مسکو متولد شد. پدرش یک دکتر دانشکده فنی بود، مادر یک بار از حرفه ی عمل می کرد، اما زمانی که دختران در جهان ظاهر شدند، خود را به خانواده اختصاص دادند. قهرمان ما از پدر تمایز تفکر، از مامان - عاطفه و فانتزی خلاق به ارث رسیده است. در مدرسه در تمام اجرای و کنسرت شرکت کرد، در یک مدرسه موسیقی مشغول به کار بود. پس از فارغ التحصیلی از Gitis، او تصمیم گرفت نام خود را از مادربزرگ BRIC (هیچ چیز مشترک با موضوع متهم از ولادیمیر Mayakovsky لیلی Bric). هنگامی که به نظر می رسید که برای بازیگر او مشتاق بود. او حتی وسوسه ای نداشت که او را به نام Todorovskaya تغییر دهد - بسیار معروف تر در دنیای سینما. با شوهر آینده، مدیر والری تودوروفسکی، بازیگر روی ریخته گری سری "قانون" ملاقات کرد. او پس از آن نقش را دریافت نکرد، اما او به زودی پیشنهاد دیگری را دریافت کرد - دست ها و قلب ها. اما فکر می کنم که اتحادیه با مدیر معروف تمام درب ها را قبل از بازیگر جوان باز کرد، ارزش آن را نداشت. به گفته Zhenya خود، آن را به ساخت حرفه ای تبدیل شده است. با این حال، هرگز برای او ایستاده بود.

یوجین، که نفوذ بیشتری داشت - یک فیزیکدان پدر و مادر یا مادری است؟

یوجین BRIC: "من آنها را به عنوان یکی درک کردم. پدر و مادر تمام زندگی خود را با هم زندگی کردند، و به نظر من، آنها به نظر می رسید یکدیگر را به نظر می رسد یکدیگر، جهان بینی. من فکر می کنم اگر پدر و در حال حاضر زنده بود، این وحدت دیدگاه های آنها حتی کاملتر خواهد بود. اگر چه او در حرفه فنی مشغول به کار بود، اما همیشه به هنر. ما به کنسرت رفتیم، به تئاتر، موسیقی کلاسیک در خانه بود. به طور کلی، بسیار مهم است که نوع کودکی به شما والدین داده شود. و من می خواهم دوباره یک بار دیگر از زندگی من زنده بمانم، زیرا او بسیار خوشحال بود. پدر و مادر در ابتدا احساس من را دوست داشتند، من را قبول کردند که من چه بودم. من دخترم را دوست دارم که چنین عشق را احساس کنم، و سعی می کنم همه چیز را برای این کار انجام دهم. اما من به خوبی درک می کنم: پرستش کور می تواند به کودک آسیب برساند. احتمالا، به طوری که پدر سعی کرد به نحوی من را از آسمان به زمین بیرون بکشد تا حس واقع گرایی را تحریک کند. اگر مادر من همیشه از من پشیمان شود، آرام شد، پس پدر اغلب مورد انتقاد قرار گرفت، کمبودهای را نشان داد. به عنوان مثال، او من را مجبور کرد تا به تئاتری وارد شود، زیرا این دیوانه دشوار است و من را به شکل یک دانشگاه فنی آماده می کند. من فکر کردم که اگر من تبدیل به یک بازیگر نشوند، زندگی من پایان خواهد یافت. من دوست داشتم چالش های فیزیک و ریاضیات را حل کنم (رشته های دقیق به خوبی تقویت مغز)، اما این من نیستم. من به خوبی نشان دهنده سطح ارتباطات بود - دانش آموزان دانشگاه های فنی با شما آخرین فیلم یا رومی جدید یک نویسنده مد روز را مورد بحث قرار نمی دهند. من با احترام زیادی به افرادی که خود را به علم اختصاص می دهند، اما از خدا سپاسگزارم که به زندگی من تبدیل نشده است. "

چگونه به خانه تمام اتحادیه مدل لباس رفتید؟

یوجین: "من پشیمانم که یک بار در مورد آن گفت. در حال حاضر آن را در اینترنت نوشته شده است که من یک مدل سابق هستم. در حقیقت، من فقط پنج سال داشتم، این فقط تجربه کودکانه است. بعضی از آنها در بخش های ورزشی، مدرسه هنر شرکت می کنند و لباس های خود را نشان دادند. بنابراین در اینجا یک سرگرمی است. (می خندد.) این یک خانه عمومی از مدل های لباس عمومی بود، طراحان مد خیره کننده در آنجا کار می کردند. من به شدت جالب بودم، و حتی حقوق و دستمزد رسمی پرداخت کردم! و معلوم شد: دوست دختر معدن بر روی رادیو شنیده می شود که آنها مجموعه ای از کودکان را با اندازه لباس بیست و هشتم اعلام می کنند. و آنها فقط رفتند تا ببینند در یک زمان، مامان می خواست به یک بازیگر تبدیل شود، در موسسه تئاتر تحصیل کرد، اما پس از آن او به من تولد داد و به خانواده اختصاص داده شد. با این وجود، او به چنین چیزهایی علاقه مند بود. اگر چه حرفه مدل متفاوت از عمل، و در واقع، و در مورد دیگری، توانایی خود را به خود، برای کار برای عموم. در خانه مدل ها اغلب به دستاوردهای ریخته گری، به دنبال انواع مناسب بود، و من قبلا به نقش های اپیزودیک دعوت شدم. در واقع، از خانه مدل ها و کشش من به صحنه شروع شد. "

در پدیده شما، خیلی کوچک، با اطمینان احساس می کنید؟

Evgenia: "من به طور کامل تردید نکردم! برعکس، آن را لذت برد. احتمالا، اگر حداقل به نحوی من را تحمل کند، من این کار را نمی کردم. هنرمندان به من یک مانکن دادند، و من او را در خانه لباس پوشیدم، لباس ها را جمع آوری کردم. "

با این حال، پدر شک داشت که شما استعداد کافی برای پذیرش تئاتر دارید. یا او معتقد بود که لینک ها وجود دارد؟

یوجین: "من فکر می کنم، در قلب من او را به عنوان بهترین، زیبا و با استعداد، من به سادگی ترس از دستگیری و من به من برخی از" باقی مانده خشک "به من داد. من نمی خواستم قفل های هوا را بسازم، و سپس ناامید شدید را تجربه کرد. هنگامی که رویاها شکسته می شوند، بسیار دردناک است. بنابراین، پدر پیش از آن را پیش بینی کرد که ممکن است نتیجه منفی باشد - من نمی توانم انجام دهم. رقابت در واقع بزرگ بود - بچه ها از سراسر روسیه آمدند، در میان آنها واقعا بسیار با استعداد بودند، فقط nuggets. اما برای من، تمایل به تبدیل شدن به یک بازیگر، نوعی لحظه ای نیست. من متوجه شدم که من دقیقا چنین زندگی را می خواستم، و اگر من در امتحانات قلاب، من به سال آینده خواهم آمد. شاید این احتیاط، پدربزرگ پدربزرگ، تا کنون باقی مانده است. اگر برخی از نمونه های جدی در حال آمدن باشند، من خودم را به این واقعیت که نمی توانم آنها را تصویب کنم، طبخ کنم، و این پایان جهان نخواهد شد. خوب، و اگر همه چیز می شود - یک هدیه از سرنوشت وجود خواهد داشت. "

Evgenia BRIC:

"من سالها با والرا زندگی می کنم. ما توسط افرادی که سرنوشت عمل می کنند احاطه شده اند. اما من هرگز احساس نکردم که بتوانم کار خود را به هزینه ارتباطات دوستانه انجام دهم. "

گنادی Avramenko

این افراد چه کسانی را به بدترین پیکربندی می کنند؟

یوجین: "من نمی توانم بگویم که من بدبین هستم. به نظر من به نظر می رسد که لازم است یک تعادل خاص را مشاهده کنید: در بهترین حالت، اما همچنین برای آماده شدن برای بدترین، به اندازه کافی وزن را افزایش دهید. و موفقیت در حرفه ما نه تنها استعداد است، بلکه مورد پرونده، موفق باشید، شانس. مهم و نوع شما. بازیگران - "قهرمانان زمان ما" وجود دارد، چهره آنها، آنچه که در آن زمان تقاضا نامیده می شود. و فرد شروع به شلیک می کند، به طور مداوم در جایی دعوت می شود. اما لازم است یک گزارش را ارائه دهیم که این موفقیت ممکن است دائمی نباشد و همه چیز را با سر سرد و آرام داشته باشد. این اغلب اتفاق می افتد به طوری که مردم به خاطر حرفه ای قربانی می کنند، و او چنین ناسپاس است. من فکر می کنم که من به آرامی به کمبود نقش ها واکنش نشان می دهم، اگر به طور ناگهانی اتفاق می افتد، زیرا برای من اول خانواده من، دختر است. و من نمی توانم دیوانه باشم، نه از غم و اندوه به دلیل این واقعیت که من در مورد من فراموش کرده ام، هیچ چیز نامیده نمی شود. "

و برخی واقعا دیوانه می شوند، حرفه ای به عنوان یک داروی عمل می کنند.

یوجین: "من این را خیلی خوب درک می کنم و خودم را احساس می کنم. پس از زایمان، من یک شکست نسبتا بزرگ داشتم، من هیچ جا را برداشتم و فکر کردم شاید به این حرفه بازگردم. از یک طرف، من دوست داشتم در خانه باشم، با فرزند برخورد کنم. از سوی دیگر، تلاش برای کار، در نقش ها بود. به نحوی متاسفانه به این فکر شد که من هرگز به صحنه نمی روم، من یک فیلم نخواهم داشت. "

به نظر می رسد که شما بسیار بلندپروازانه نیستید ...

یوجین: "من فکر می کنم این نادرست است که بگویم که من بلندپرواز نیستم. این تمایل طبیعی برای هنرمند است: قابل تشخیص، معروف است. نه در این درک احمقانه: آه، من در خیابان پیدا خواهم کرد، من یک ستاره هستم. شهرت به این معنی است که کار شما اشاره شده است، به یاد داشته باشید. آیا ما برای این کار تلاش نمی کنیم، در حرفه قرار می گیریم؟ "

شما نقش های خوبی از طرح دوم دارید: Katsomolka Katya در "سبک"، معلم-آلمانی در فیلم "جغرافیا GLOBE PROPIL". اما شما احتمالا می خواهید نقش اصلی را بازی کنید؟

یوجین: "من همیشه برای بازی خودم هستم. اگر به سناریو به نقش برنامه دوم مراجعه کنید، و نه به خانه، هیچ کاری برای انجام کاری نیست. و سوال دیگری سودآور تر است. گاهی اوقات نقش برنامه دوم به نظر می رسد بسیار روشن تر است. من نقش اصلی را در سایر فیلم ها، سریال ها دارم. در مورد "جغرافیا"، پس از آن در چنین فیلم، لذت بازی حتی در قسمت است. همه هماهنگ شده فوق العاده: هوشمند، رمان فوق العاده، که تصمیم به نمایش، مدیر، بازی زیبا. بنابراین، زمانی که من پیشنهاد دادم که یک معلم کیرو والری نوا بازی کنم، خوشحال شدم. در "خنک"، من تنها یک قسمت دارم، اما چه چیزی! (این سری با روابط رسوایی و روشنایی آغاز می شود، که پس از آن قهرمان Evgenia BRIC برهنه برهنه روی نیمکت در ورودی و سیگار قرار می گیرد. صحنه هفت دقیقه طول می کشد - تقریبا. Auth. Auth.) به طور کلی، من نقش های اصلی را به اشتراک نمی گذارم و نه مهمتر، مهمتر از همه، کدام یک از پروژه هایی است که شما دعوت شده اید. و به طور طبیعی، خواندن اسکریپت، چیزی جالب تر را انتخاب کنید. والرا سه بار در زندگی خود شلیک شد، و تمام وقت این نقش برخی از زنان مایه تاسف بود که دوست ندارند خود را تحمیل کنند. Katsomolka Katya به سادگی نمی توانست درک کرد که چگونه او، فعال و چنین یک دختر راست ترجیح داد برخی از نوع رفتار غیر اخلاقی. در "Thaw" قهرمانان من به سادگی از مزایای استفاده می کردند - این رمان را پیچیده کرده و به عنوان غیر ضروری پرتاب می شود. TIA در "TISCH" نیز ناخوشایند است ... و چنین ثروت، چنین تجربیات من بسیار علاقه مند به بازی، به خصوص به این دلیل که من در زندگی شخصی من خوب است. "

و چرا شوهر به شما چنین نقش هایی را ارائه می دهد، نمی پرسید؟

یوجین: "من خیلی خوشحالم که والرا مرا به نقاشی هایش دعوت می کند، که من سوالات را نمی خواهم. من آماده هستم حداقل بازی کنم (می خندد.) از شما متشکرم. پس از همه، او به ندرت هنرمندان مشابه را حذف می کند و تنها کسانی که کاملا برای نقش مناسب هستند. این اصل آن است. بنابراین، همیشه نمونه ها، ریخته گری وجود دارد. و این یک مسئولیت وحشتناک برای من است. من در نمونه ها در هالیوود عصبی نیستم! Valera برای من همه چیز: یک مدیر درخشان، یک شخص فوق العاده است. و هنگامی که من فکر می کنم که در حال حاضر من کاری اشتباه انجام می دهم، و این همه این را ببینید ... ترسناک! " (خنده حضار)

او احتمالا پدرت را دوست دارد - اغلب انتقاد می کند و نمی گوید که شما با استعداد هستید.

یوجین: "نه، برعکس. متأسفانه، والرا با پدرم آشنا نبود. من هفده ساله بودم وقتی او زندگی را ترک کرد: او تومور را پیدا کرد. اما زمانی که من به شوهرم گفتم، چگونه پدرم سخت بود با من بود، او متوجه شد: "احتمالا باید با دختران نرمتر شود. دختر باید گفته شود که این هوشمندانه ترین، زیبا است. " و او نه تنها Zoya ما به طور مداوم ستایش، بلکه دختر بزرگتر خود را. اما من از پدرم سپاسگزارم: او مبهم ذهن را به من زد. من و به طوری که طبیعت بیش از حد باز و شخص ثمرتر. و در حرفه ما ضروری است به وضوح درک شود: آنچه در اطراف دوستان است، تنها به نظر می رسد در نگاه اول. در واقع، هر کس بسیار مشغول است و حسادت به موفقیت شخص دیگری رفتار می کند. من نمی خواهم بگویم که من خاص هستم، من نیز چنین احساساتی دارم، همانطور که گفتم، من یک نگرش آرام به این حرفه را توسعه دادم. البته، در موسسه من آن را سوخته، همه چیز نزدیک به قلب بود. اولگ Pavlovich Tabakov سخنان می تواند زندگی من را تبدیل کند. (می خندد.) و به شیوه ای متفاوت غیر ممکن است. اگر حتی پس از آن، در دانش آموز، یک کشور آرام بود، من به سختی می توانستم به چیزی دست پیدا کنم. البته، پدر، بسیار خوشحال بود که من خودم امتحانات را گذرانده ام و به خودم (!) اولگ طباطبا رفتم. "

آیا یاد می گیرید؟

یوجین: "بله، محیط اقدام به طور کامل و به طور کامل جذب می شود. شما آن را زندگی می کنید و این دوره همه چیز را در حال حاضر می گیرد. البته، همه این افراد از بین رفته اند، هر کس زندگی خود را دارد، شما به ندرت ملاقات می کنید. اخیرا، بودن در مسکو، من با همکلاسی ها تماس گرفتم، ما در یک کافه نشسته ایم، ارتباط برقرار کردیم، یاد گرفتیم. به نظر می رسد که سالها از پایان موسسه و همه چیز به عنوان دیروز گذشت. "

Evgenia BRIC:

"شوهر برای من همه چیز: یک کارگردان درخشان، یک شخص فوق العاده است. و هنگامی که من فکر می کنم که در حال حاضر من کاری اشتباه ... ترسناک! "

سرگئی ایوانوف

در لس آنجلس، آیا شما دایره ای از ارتباط دارید؟

یوجین: "اساسا، اینها دوستانی از والرا هستند که چند سال پیش برای آمریکا ترک کرده اند. بنابراین این اتفاق افتاد که ما بیشتر با روس ها ارتباط برقرار می کنیم. ما "کمون" خودمان داریم (می خندد.) در چیزی بد است: من تمرین انگلیسی ندارم. افرادی هستند که برای برقراری ارتباط برقرار می شوند: هنگامی که کسی جدید از روسیه می آید، آنها "به او حمله کردند تا اخبار را یاد بگیرند که دور از آنجا وجود دارد. تماشای کانال های روسی تماشای نخستین فیلم های روسی را تماشا می کنند. اگر من جایی برداشته ام، آنها از زمانی که تصویر بیرون می آیند، می پرسند، آنها منتظر آن هستند، سپس بحث کنید. "

من خواندن چگونگی صحبت در مورد زندگی آمریکایی خود را: به جای پیاده روی در استودیوهای فیلم، شما از خورشید لذت می برید، اقیانوس ...

یوجین: "وضعیت قبلا تغییر کرده است: من یک عامل دارم. و من به طور خاص به دنبال آن نیستم. من در مسکو در کارگردان ایرلندی در فیلم "مسکو هرگز خواب" فیلمبرداری شدم - این یک داستان هیجان انگیز است که شامل چندین رمان است. یک تیم بین المللی جمع شده بود، و من یک عامل بسیار صالحه انگلیسی را دیدم که من را تحت بال من گذاشتم. بنابراین من یک زندگی حرفه ای اشباع را شروع کردم، من با تعداد زیادی از مدیران انگلیسی و آمریکایی دیدار کردم، در نمونه ها بودم و چندین پروژه جدی داشتم. اما من به امریکا رفتم. اگر این سوال را مطرح کنید: من اینجا را ترک نخواهم کرد، تا زمانی که در سینمای هالیوود نقش داشته باشم، من شخصا بلافاصله رد می کنم. این بدان معنی است که من باید به طور کامل زندگی خود را به این هدف تقسیم کنم: برای شروع هر روز صبح با ساختن آرایش، موهای خود را بچرخانید و به ریخته گری بروید. و هنگامی که یک نگرش آرام تر، همه چیز در دست است: به لطف یک تصادف خوشحال، من شخص راست را دیدم. و قبل از آن، چهار سال فقط همسر و مادرش بود. و این بسیار مضحک بود که در مرکز سینمای جهانی، رانندگی از استودیوهای فیلم هر روز، من هیچ تلاشی برای "طوفان این قلعه" انجام نداده ام. در واقع، من فقط نمی فهمم که چگونه به آنجا برسم، چه باید بکنم؟ یک دیسک را با فیلم خود بکشید و در درب ضربه بزنید؟ من نمی دانستم چگونه خودم را فشار دهم. اگر چه به من گفته شد: "این بیهوده است، شما باید به آژانس ها تماس بگیرید ..."

یا بر روی یک کلاه زیبا قرار دهید و به طرز شگفت انگیزی در نزدیکی استودیو فیلم ...

یوجین: "بله (می خندد.) برخی فکر می کنند که، مدیران چرخش، شما می توانید قدمت مفید، به توجه توجه به. من سالها با والرا زندگی می کنم ما توسط افرادی که سرنوشت عمل می کنند احاطه شده اند. اما من هرگز احساس نکردم که بتوانم کار خود را به هزینه ارتباطات دوستانه انجام دهم. غیر ممکنه. در غیر این صورت، ملاقات با مردم و نشستن در یک جدول مشترک، شما از یک ارتباط دلپذیر لذت نمی برید، اما فقط فکر می کنید که به کسی فکر کنید. من فکر می کنم یک حوزه حرفه ای و روابط شخصی وجود دارد. این اتفاق می افتد که آن را تقاطع می کند: کسی نگاه خواهد کرد - بله، در اینجا Zhenya ایده آل برای نقش است! اما نه اغلب ".

لس آنجلس برای شما - نوعی کلبه در هشت هزار کیلومتر از مسکو؟

یوجین: "Dacha به شدت گفت! ما برای دختر بیشتر زندگی می کنیم. او در لس آنجلس متولد شد. اقیانوس، خورشید، مردم دوستانه - همه او واقعا آن را دوست دارد. اما من نمی خواهم Zoe برای تبدیل شدن به یک "دختر آمریکایی": کودکان به سرعت اقتباس شده، نفوذ به این فرهنگ، آنها شروع به صحبت به زبان انگلیسی (آسان تر) و فراموش کردن روسیه. من نمی خواهم آن را به دختر ما اتفاق بیافتد. در خانه ما در روسیه ارتباط برقرار می کنیم، به مسکو می آید، من بعضی از مکان های مورد علاقه خود را نشان می دهم، که جاده خود است. Zoya به کسانی که در لس آنجلس هر کس لبخند می زنند، پرسید: "چطور؟" - و این یک مشارکت غلط نیست، اما نشانه ای از احترام، حسن نیت ارائه میدهد. و در اینجا او تلاش می کند به همان شیوه رفتار کند - او مردم را در مترو به ارمغان می آورد. جالب ترین چیز این است که بسیاری از آنها پاسخ می دهند. فقط ما خورشید نیستیم، بنابراین ما کمی غم انگیز هستیم. "

آیا تو هم چنین فکر می کنی؟

یوجین: "احتمالا ذهنیت دیگری است. اما هنوز هم، من فکر می کنم که این ویژگی های زندگی در کلانشهر است. نیویورک بسیار شبیه به مسکو است. همان بیگانگی، بسته شدن، در نور ترافیک، همه چیز نیز "شانه" انتقال جاده به سمت یکدیگر است. لس آنجلس یکی از نوعی است - با وجود این که یک شغل وجود دارد، در این شهر "رفت و آمد مکرر"، فضای رفاه را به عهده می گیرد، مردم به سادگی با ویتامین D آغشته می شوند، اما من عاشق مسکو هستم، اینجا متولد شدم ، بستگان من اینجا. من به وضوح جوانب مثبت و منفی وجود وجود دارد و در اینجا، و گزینه مناسب برای من این است که به دو کشور زندگی کنم. اما نه برای یک کودک. زویا به مدرسه می رود، و ما باید تصمیم گیری کنیم. "

آیا او خودش می خواهد زندگی کند؟

یوجین: "هنگامی که پس از تعطیلات تابستانی وارد لس آنجلس شد، زیا گفت که مسکو دیگر به مسکو نخواهد رسید. و من، البته، خیلی دلپذیر نیست که بشنویم. مدرسه ابتدایی در آمریکا بسیار ضعیف تر از مسکو است، اما پس از آن ممکن است به بهترین دانشگاه های جهان وارد شوید. یکی دیگر از نکات مهم: دختر دادرسی مطلوب موسیقی دارد. این می تواند هر کار موسیقی کلاسیک، هر آهنگساز - موتزارت، برلیوز، Vivaldi را بخواند. کمی، او ساعت را به عنوان ارکستر تماشا کرد. این باعث نمی شود که آن را به طور خاص، مصنوعی به دنبال عشق به موسیقی کلاسیک نیست. در ابتدا فکر کردم که من فقط یک مادر دیوانه بودم، که به نظر می رسد یک کودک درخشان بود، اما پس از آن دوستان من، که در میان آنها بسیاری از نوازندگان حرفه ای وجود دارد، شروع به توجه به توانایی های Zoe: "Zhenya، تا پنج سال قدیمی، یک کودک نمی تواند تونا را حفظ کند. و او در دو سال به طور کامل والتز شوپین سقوط کرد! " من درک می کنم که چنین استعدادی باید توسعه یابد. دختر من خودش می گوید که می خواهد بازی کند. این یک ابزار رشته سنگین است، نه تنها از لحاظ وزن. (خنده حضار) در حالی که ما تصمیم گرفتیم با پیانو شروع کنیم، و سپس بیایید ببینیم.

من می دانم که چگونه در مسکو برای ترتیب درس های کودکان موسیقی موسیقی برای رفتن به یک مدرسه خوب، به مربیان خوب. من دوستان زیادی در این منطقه در مسکو دارم. چگونه آن را در لس آنجلس سازماندهی کنم، هنوز نمی فهمم اما، البته، مهمترین چیز این است که دختر یک دوران کودکی کامل دارد. در مسکو، به دلیل این واقعیت که هر دو پدر و مادرش به خوبی شناخته شده اند، محدودیت های اجتناب ناپذیر در انتظار زایا هستند. من می ترسم که آن را در انزوا قرار می دهد: یک خانه، یک ماشین، یک مدرسه خصوصی، یک دایره کوچک از دوستان، رستوران، جایی که ما در آخر هفته ها انتخاب می کنیم. من می خواهم او را مانند من رشد دهد. من چیز دیگری را فراتر از این واقعیت که بازیگر مادرش و کارگردان پاپ است، می دانستم. برخی از درخشان ترین خاطرات دوران کودکی من - همانطور که رفتم به بازدید از پدربزرگ و مادربزرگم در یک ماشین کلاس دوم و به تاریخ به طور کامل افراد ناآشنا که با من با آب نبات رفتار کرده اند، گوش دادم. این زندگی واقعی است که من برای دخترم می خواهم. "

ادامه مطلب