پتار Zekavitsa: "من از یک خانه با سماور و همسر روسی رویایم"

Anonim

به نظر می رسد شیوه زندگی او چندین بعد دارد: یک دانشمند سیاسی حرفه ای، نه شخصی که در یک تخصص کار نمی کند، تصمیم گرفت که سینما را از Younth کار کند. صرب خون، او تبدیل به مسکووییت بدون لهجه شد. یکی دیگر از پتار Zekavitsa یک پسر پدر و مادر جذاب است که سخنرانی خود را همیشه باز می گرداند، هر کجا که او شروع شد. این هنرمند یک فیلسوف است، زیرا او خود را نیز می نامد، همچنین کمی و عارف، مانند بسیاری از مردم با بالکان. ما پتار را در بلگراد یافتیم، جایی که او به عنوان مدیر فیلم خود را حذف می کند - درام "Kraken". جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- پترس، شما تبدیل به یک سال دشوار ...

- در واقع، او برای من بسیار اشباع شده بود. در یک بار، چندین فیلمسازان طولانی مدت، از جمله "فراتر از واقعیت" الکساندر Boguslavsky و روز لنین سرگئی Dychkovsky. یک پروژه تلویزیونی مهم برای من نیز به صفحه نمایش داده شد که این فرصت را به من از سوی دیگر به من نگاه کرد. من به خصوص روانشناس مبهم از شخصیت Artem را در "حلقه باغ" الکسی اسمیرنوف دوست داشتم. به هر حال، کار کارگردان درخشان. الکسی بسیار، بسیار با استعداد است، مدیر قوی. اما بیشتر از همه رویدادها و برداشت ها شخصی بود. برای من، مرحله سنگین زندگی در دو شهر به پایان رسید: پاریس و مسکو. پاریس بررسی قدرت را نداشت. من یک تعطیلات طولانی گرفتم و تمام وقت آزادم را با فرزندانم سپری کردم - صوفیه و زاخار.

- من درک می کنم که پس از طلاق شما و همسر سابق مسالمت آمیز مسئولیت ها را در مورد افزایش و زندگی کودکان تقسیم کردند.

- کاملا درست است ما هر دو همه چیز را در بستگی به دوران کودکی خود انجام می دهیم و با وجود مدل جدید موجود، با کوچکترین استرس رشد می کنیم. مادر خود را کاترین معلم حساس، فیلسوف، طنز، ناشر کتاب های کودکان است. بچه ها و من خیلی خوش شانس بودم این افق های خود را گسترش می دهد، عشق به نسخه های چاپ خوب را قرار می دهد. من سازمان های ورزشی و سرگرمی ها را گرفتم. Sonya یک شناگر فوق العاده است، او اولین تخلیه را دارد. Zakhar یک املاک روستایی متولد شده (خنده) و در حال حاضر به وضوح، و مهمتر از همه - با صدای بلند یادداشت "قبل از" در لوله را حذف می کند. من اغلب آنها را با من تیراندازی می گیرم دختر من واقعا دوست دارد درست است، او نمی تواند تحمل یا فریاد را در سایت تحمل کند. چند بار او شاهد فریاد ها و شاخه های ناخوشایند مدیران عصبی شد. از آن به بعد، من دقیق تر پروژه ها و افرادی را که با آنها کار می کنم را انتخاب می کنم.

در حرفه من، بسیاری از مصالحه، پرفسی، تشکیل و سوء تفاهم وجود داشت. من اغلب فرآیند پردازش فیلم را درک نمی کردم، که در آن انگیزه اشتباه حاکم شد: نتیجه خوبی نیست، بلکه فقط پول سریع نیست. اما من تعجب کردم سرد بود: من یک راه جالب داشتم - از یک مدیر تازه کار خود، بازیگران ژانرهای مختلف و فرمت های مختلف به فیلسوف هنرمند (لبخند)، همانطور که من خودم را دوست دارم. من به اندازه کافی خوش شانس بودم تا با مدیران خوب کار کنم، که من از تجربه و اعتماد بسیار سپاسگزارم. من به آنها خیلی آموختم این والری ایوانویچ USKOV، ولادیمیر بابوف، آندره مالکوف و، متاسفانه، اواخر واسیلی پیکول است.

پتار Zekavitsa:

"ما با همسر سابق ما همه ما بستگی دارد که رشد فرزندان ما، زخار و سونی، با کوچکترین استرس برای آنها گذشت."

عکس: Danilo Miyatovich

"پتار، شما در یک فیلم روانگردان در مورد نمایشگاه آوانگارد روسی بسیار ارگانی می کنید، برای گالری Tretyakov حذف شده است. ظاهرا، شما به احتمال زیاد نیستید که نزدیک به شما بود ...

- هنر بیشتر روان من را می گیرد من به عنوان یک فرم کلاسیک و مدرن نزدیک هستم که شخصیت هنرمند به ویژه مهم است. به طور دقیق به دنبال، گوش دادن، به دنبال یک کد مخفی، که از طریق آن نویسندگان مدرن جهان خود را ساختند. در واقع، غلتک Treighteners دقیقا در مورد درک هنر از داخل - یا به جای آن، توسط Chute. پروژه های ویدئویی به یک فعالیت صوتی موزه جدید، متن که برای آن مشهور بازیگران روسی و خارجی خوانده شد، به پایان رسید. من ایده های جدید و گاهی اوقات جسورانه را دوست دارم، به ویژه اگر آن را با طعم و سهام از طنز سالم ساخته شده است. ما باید خود انتقاد و ارزیابی آرام از آنچه اتفاق می افتد رشد کنیم و در مورد طنز فراموش نکنیم.

- به هر حال، شما بارها اعلام کرده اید که شما یک بازیگر کمدی هستید و فقط برای ساعت ستاره دار خود را در یک سیرک صبر کنید، نه بر روی صفحه نمایش بزرگ ...

- درسته! (می خندد.) اما همه چیز خیلی ساده نیست. تفاوت بزرگی بین طنز به عنوان یک نتیجه خارجی از عمل یک فرد و کمدی به عنوان نمایش نهاد آن و ناباروری سرنوشت وجود دارد. توضیح خواهم داد. فیلسوف ایتالیایی و نمایشنامه نویس Luigi Pilandello یک خط نازک خاصی را بین طنز و کمدی توصیف کرد. البته، چیزهایی وجود دارد که قطعا ما را لبخند می زند یا خنده می دهد. اما به محض اینکه اطلاعات کمی بیشتر در مورد تسهیلات دریافت می کنیم، که باعث خنده در ما می شود، به سرزمین کمدی بروید. بدون رنج انسان، Solarms، هیچ یوودیول وجود ندارد و نمی تواند کمدی باشد. بنابراین، من توطئه های نزدیک که در آن حقیقت برهنه وجود دارد. آنها می توانند با خیال راحت به نام "کمدی های غم انگیز" نامیده شوند - یک توصیف بسیار دقیق، اختراع شده توسط جورج دیلویا برای فیلم خود "ماراتن پاییز". فیلم بزرگ، و همچنین "اسباب بازی" فرانسیس وبر. چنین مواد بسیار نادر است. من هنوز در حال رشد و آماده سازی هستم

- حالا شما به نظر می رسد برای من آماده نیست برای کمدی یا طنز. شما اغلب لبخند نمی زنید؟

- آه، این خارجی است، به من اعتماد کن! (لبخند می زند.) من فقط متمرکز هستم من آماده سازی اولین بار من - یک متر کامل تحت عنوان کار "Kraken".

- درباره او بگویید؟

- این یک فیلم در سه بخش است. سه گانه را اشتباه نگیرید این فقط عمدا توسط نویسنده به سه بخش تقسیم می شود. این یک درام در مورد یک مرد مدرن است. یک مرد زندگی می کند در یک جهان بی رحم جدید، که در آن بالا از ذهن مشترک، تصاویر لحظه ای، تصاویر، میکرو، پردازنده های جهانی وب و سیلیکون را به دست آورد. قهرمان تلاش می کند تا از دخمه پرپیچ و خم از محرومیت اجتماعی و یک انجمن پیشرفته SuperPrSherry خارج شود. و او باید به یک هیولا در معنای حقیقی و تصویری تبدیل شود - چنین کراکین اسطوره ای خود را از زنجیرهای مجازی آزاد می کند ...

پتار Zekavitsa:

"با تشکر از خدمات پدر، خانواده ما منجر به شیوه زندگی عشایری شد. ما فقط خود را در مسکو یافتیم، زمانی که جنگ در کشور ما بومی شروع شد و باقی ماند"

عکس: Danilo Miyatovich

- آیا سینما را در صربستان شلیک کردید؟

- ما او را در صربستان، و در آلمان و در روسیه شلیک کردیم. "Kraken" - در روند. کار زیادی هنوز پیش رو است، اما بخشی از مواد ما در Kinoryanka در شهر رومانیایی آلبا ارائه شده است. تیم ما جایزه ای را در زمینه سنگ زنی و حمایت از تولید کننده Amber Orff - دختر معروف Kinovd Susan Orff دریافت کرد.

"آیا شما در صربستان به عنوان یک بازیگر روسی یا هنوز صرب درک می کنید؟"

- بیشتر کار من در روسیه ساخته شد. من به زمان ابتدایی در بلگراد بومی من نیاز داشتم. تمام سفرها به نحوی مرتبط با خانواده و تعهدات من بود. برای من مهم بود که فرزندان من احساس کنند و ریشه هایشان را دیدند، بخشی از فرهنگ صرب، طبیعت، سنت ها را جذب کردند ... همراه با آنها، من برای اولین بار در صربستان باز کردم. سال گذشته، ما از صومعه مانسیا بازدید کردیم. ما Lazarev Canyon را در تعطیلات سال نو بازدید خواهیم کرد. من پیشنهادات از مدیران محلی و از همکاران روسی من دریافت می کنم. به دلیل برنامه تیراندازی پیچیده او، من، متاسفانه، نمی توانستم به "مرز بالکان" آندره وولگین، که در اینجا فیلمبرداری شده بود، نمی توانستم به آن بروم. من خوشحالم که پروژه های فیلم های مشترک بیشتر و بیشتر ظاهر می شوند. داستان ما یک نقطه تماس نیست و در قرن ها عمیق می شود. اما سال جاری من هنوز هم وقت دارم که در فصل جدید سری های محبوب در بلگراد بازی کنم. تیراندازی در ماه دسامبر آغاز خواهد شد و تا سال آینده ماه مارس ادامه خواهد داشت.

- همانطور که می فهمم، شما از خانواده خلاق نیستید، درست است؟

- مامان من یک مترجم از انگلیسی دارم، و پدر یک مهندس اقتصاددان، متخصص در فولاد و آلیاژها است. با تشکر از خدمات او، خانواده ما منجر به شیوه زندگی عشایری شد و زمانی که جنگ در کشور ما آغاز شد، در مسکو بود. بنابراین، والدین تصمیم گرفتند باقی بمانند، به رغم این واقعیت که همه چیز با کار خیلی خوب نبود. سپس سیزده سال بود ...

- سرنوشت خانواده تان چطور بود؟

- خواهر من و من در مدرسه معمولی مسکو تحصیل کرده ام. در عوض، نه کاملا معمول: من در یک کلاس با تعصب شیمیایی بودم - و من هیچ چیز قطعا را درک نکردم. من تقریبا سی سال نیاز داشتم تا آنچه را که در مورد آن صحبت کرده بودم بفهمم. و اکنون می توانم با اعتماد به نفس بگویم: شیمی چیز بسیار جالب است. این شعر است ... پس از مدرسه، من به شدت به زبان انگلیسی و آمادگی آمادگی امتحانات را در امید به برخی از دانشگاه های خارجی مطالعه کردم. پس از آن من نمی توانم به والدینم اعتراف کنم که می خواهم زندگی ام را با سینما پیوند دهم. و شروع به تحصیل در دانشمند سیاسی کرد. در انتهای جهان - شهر هونولولو، در جزایر هاوایی.

- وای! چگونه به آنجا رسیدید - در پایتخت گشت و گذار و Ukulele؟ ..

"همه چیز بسیار ساده است: هر کس می ترسد انجام آن را داشته باشد (می خندد)، فکر می کرد بسیار فریبنده بود." من به نقاط منتهی شدم و حتی یک بورس تحصیلی کوچک کردم. بر خلاف مدرسه در دانشگاه، من به خوبی یاد گرفتم و به سرعت توسط برنامه درسی پیشرفت کردم، که به من اجازه داد تا خودم را در سینما انجام دهم. دانشگاه اقیانوس آرام هاوایی یک موسسه آموزشی جامع است که در آن هیات علمی تئاتر بود. تئاتر اولین پلتفرم برای تحقیقات خلاقانه من است. در ابتدا من به یک گروه به عنوان یک شنونده آزاد خواسته شد، سپس شروع به شرکت در تولیدات دانشجویی در یک پارس با همه، و سپس تصمیم گرفتم که اولین متر کوتاه خود را حذف کنم. من به یاد داشته باشید که چگونه اولین تیمم را جمع آوری کردم. مایک رئن، دانشجوی بازاریابی، مدیر عامل من شد. او عاشق عکاسی بود و به خوبی دوربین را لعنت کرد. برای انجام این کار، ما تجهیزات فیلمبرداری 16 میلیمتری Krasnogorsk-3 شوروی را دریافت کردیم. یک دانشجوی کارگردان تئاتری کریستوف کومپا، هنرمند کارگردان ما، و شاهزاده خانم هاوایی Kaii Kapu Mahan الیزابت والترز درباره Kahuuman - قهرمان اصلی ما است.

پتار Zekavitsa:

"Gemini" در چشم من افتاد. این حمله تروریستی هیولا، بر من یک تصور ناخوشایند را ایجاد کرد. من از نیویورک نقل مکان کردم و به افسردگی افتادم "

عکس: Danilo Miyatovich

- آیا یک شاهزاده خانم واقعی دریافت کردید؟

- آره. Mahan Walters نام اختصاری است، او یک شاهزاده خانم هاوایی واقعی از آخرین سلسله Camerech است. او به طور معمول اعتماد کرد و با نتیجه خوشحال بود. ماهان بر روی تئاتر تحصیل کرد، اما همچنین به خوبی کشیده شد. در نتیجه، او هنرمند شد. این فیلم نامیده می شود "دلقک همیشه به تنهایی به خانه می رود" - "دلقک همیشه به خانه بازگشته است." الهام بخش این کار، تصاویری از کمدی دل عطت شد.

- چرا در دانشکده دایرکتوری ثبت نام نکرده اید؟

- من سعی کردم اما من جوان بودم و چندین بار رقابت را به دلیل کمبود تجربه یا نمونه کارها قوی نکردم. در همان زمان، من همچنین می خواستم خودم را بازی کنم. این جایی است که من و تست های من شروع شد، که برای چهار سال طول کشید.

- پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، نیویورک را برای زندگی انتخاب کردید. برای بسیاری، این سحر و جادو برای گرفتن جوانان در پایتخت جهان است ...

- من بیست و یک بود، و من برای این تماس آماده نبودم. من پس از آن نیویورک را درک نکردم مثل شیمی است. (لبخند می زند.) زمان زیادی را صرف کرد تا متوجه شود که چقدر بد است. در این شهر، من دقیقا یک سال صرف کردم: من به عنوان یک پیشخدمت کار می کردم، از طریق ریخته گری راه می رفتم، به عنوان یک هنرمند از صحنه های توده ای ستاره دار شدم و می توانستم افتخار کنم که در کنار جنیفر Consoreli در فیلم "ذهن بازی" ایستاده بودم. من حتی تا حدودی بر روی صفحه نمایش را تشخیص می دهم! (می خندد در پایان تابستان سال 2001، دیمچ از من خواسته بود که در فرمول بندی کار فارغ التحصیلی او کمک کند. او سپس لیر استراسبرگ موسسه تئاتر را به پایان رساند و ریچارد سوم شکسپیر را تهیه کرد. من پیشنهاد کردم که او تغییر کمی داشته باشد، عمل را به خیابان های شهر مدرن حرکت می دهد و یک متر کوتاه کامل را حذف می کند. این یک شغل شایسته بود، که جک و من هنوز افتخار می کنم. اما به زودی پس از آن، رویدادهای ماه سپتامبر غم انگیز به دنبال آن بود که تا حد زیادی تحت تأثیر تعادل داخلی من قرار گرفت. "Gemini" در چشم من افتاد. من نمی فهمم که چه کاری باید انجام دهم، کجا بروید و چه اتفاقی می افتد. این حمله تروریستی هیولا، یک تصور ناخوشایند بر من ایجاد کرد: یک شروع اضطراب جدید به جهان آغاز شد. من به مسکو رفتم و به افسردگی طولانیم افتادم.

- با این وجود، در مسکو، شما شروع به کارشناسی ارشد تلویزیون کردید: به عنوان یک تولید کننده، موسیقی و سرگرمی را "Solhesha La Fan" نشان داد و حتی چندین مسئله پیشرو بود.

- همه اینها بلافاصله اتفاق افتاد در ابتدا یک فیلم وجود داشت. الکساندر Belanov، مدیر "Godp" من به من کمک کرد تا فیلم "حکومت آلن" را بسازد. این یک متر کوتاه در سبک Mokumentari بود، در واقع اولین کار من در روسیه بود. او جایزه ای از همدردی مخاطبان جشنواره "بدون موانع" را در سال 2003 دریافت کرد. و سپس کار بر روی تلویزیون در حال حاضر آغاز شده است. خنده دار این پروژه بود - "Fair Fan". بازی کلمات. ما در طرفداران زنده ستاره های موسیقی داخلی زندگی می کردیم. این همه لمس کمی بود. عملا استقرار صبحانه. تنها پیشگام کانال اینترنت یا پادکست. اما پس از آن تلویزیون تنها بر روی SMS و تماس های زنده شمارش کرد.

- و امروز شما نقش رهبری را ارائه می دهید؟

- من در نوع انتشار اطلاعاتی فراخوانده شدم، جایی که سوالات در روز شرارت مطرح شده است. اما سیاست من در همه جا جذب نمی شود. بله، من با خوشحالی می توانم به یک نمایشگر تلویزیونی تبدیل شوم، اما نه در موضوعات خانگی. برنامه های مربوط به فرهنگ، برنامه های سفر یا کودکان چیزی است که می تواند جالب باشد.

- انتخاب مواد برای کار، آیا شما مستعد به مصالحه هستید؟

- زمانی بود که من مجبور شدم به آنها بروم. هنگامی که خانواده به نظر می رسید، اولین فرزند متولد شد، من به کار دیگری متولد شدم: من یک مترجم روبان خارجی بودم، من آنها را به صدا آماده کردم، به علاوه نشان می دهد تلویزیون های خارجی برای تلویزیون ما، به عنوان یک فیلم کمدی کمدی به دست آورد تولید کننده همکاری ... تجربه جالب، به هر حال. مطمئن نیستم که آیا می خواهم آن را تکرار کنم. (لبخند می زند.) پس از چند سال، همه چیز کمی از آنها می درخشد، و من دوباره زمان خود را به بازی بازی، به دست آوردن تجربه و قدرت به طور کامل اختصاص داده ام.

- چه کسی امروز شما را می خواند؟

- فیلسوف هنرمند. (می خندد.) من برگشتم، از جایی که او شروع کرد. من یک دانش آموز هستم.

- دقیقا فیلسوف! به من بگویید، به زودی ما کار خواهیم کرد؟

- آه، سال آینده، بسیاری از نخست وزیران خوب وجود خواهد داشت. خیلی زیاد که من وقت خود را برای خسته شدن دارم! "معشوقه هتل"، "اسلایدهای روسی"، "صد بار ازدواج کرد"، "معدن زنده"، "گروه جنایی"، "ebigeyl" ... "kraken" دوباره.

- با این برنامه، زمان زیادی برای زندگی شخصی وجود دارد؟

- وجود دارد. تقریبا تمام وقت آزاد من فرزندانم را اختصاص می دهم - ما در ورزش مشغول به کار هستیم. راه رفتن، احمق احمق. طبخ ...

- عشق به آشپزی؟

- من خیلی دوست دارم و می توانم! اگر من یک کارگردان با اتاق بازیگر نبودم، رستوران خودم را باز کردم.

- چه چیزی شما را طبخ می کند؟

- من همه چیز را طبخ می کنم. به استثنای پخت پیچیده. و شاید، مجرم و کبد. من از آنها استفاده نمی کنم، و نه طبخ. من عاشق لذت بردن از بستگان و عزیزان، به خصوص فرزندان شما، البته. من عاشق ترکیب ظروف که می تواند در پانزده دقیقه ساخته شده است، با معایب که نیاز به فردا در گلدان در کوره یا اجاق است. من دوست دارم شرکت های بزرگ را جمع آوری کنم و تعطیلات زندگی را ترتیب دهم. سپس من در برنامه کامل ارسال می کنم. متأسفانه، سال گذشته وقت خود را برای استراحت و تعطیلات نداشت.

پتار Zekavitsa:

"در روسیه، من بزرگ شدم، اولین بچه های طولانی مدت خود را به دنیا آوردم، یک درخت سیب را گذاشتم. من از خانه من با مززنین، سماور، سگ ها رویا هستم. و در مورد همسر روسی!"

عکس: Danilo Miyatovich

- بهترین تعطیلات برای شما دریا است؟

- هر تابستان، والدین ما را با خواهرش به کرواسی به مادربزرگ ما فرستادند، بنابراین من عملا در دریا بزرگ شدم. درست است، من حرارت بد، رطوبت بزرگ را حمل نمی کنم، بنابراین ساحل در اوایل تابستان یا اوایل پاییز استراحت می کند. و سپس کمتر مردم. من خوشه های بزرگی از مردم را به طور کلی و به طور خاص در ساحل دوست ندارم. اما بزرگترین عشق من کوه هاست! من یک اسکی خوب دارم در جوانان عضو تیم جوانان حرفه ای بود و بسیاری از ورزش ها به این ورزش علاقه مند بودند. علاوه بر این، روی اسکی قرار دهید. گاهی اوقات من نقش مربی را وارد می کنم. (لبخند می زند.) اما کار می کند: به من اعتماد کنید، دو درس با من - و اعتماد به نفس را پیدا خواهید کرد! من همچنین می خواهم از ساخالین دیدن کنم. من یک دوست نزدیک دارم، که با آنها در هونولولو، ساشا دووشنکو مطالعه کردیم. خوب است که او را ملاقات کنید، جزیره خود را تماشا کنید، و سپس به هاوایی بروید، بر روی کرم موج ایستاده باشید ...

- شما نیز Surfer!

- ساشا و من تمام ورزش های آبی را تسلط دادم - از Fredising به غواصی به کانال های آتشفشانی ساحلی از گدازه! (خنده حضار) من می خواهم به هونولولو بروم و این جزیره را دوست داشته باشم.

"شما نمی گویید که او بود ..."

- و من نمی گویم! (می خندد.) واقعیت این است که ما به حریم خصوصی یکدیگر احترام می گذاریم. من فقط می توانم بگویم که آثار مورد علاقه من در زمینه هنر است. این یک فرد فوق العاده است که من را با جهان بینی و حکمت خود تعجب نمی کند.

- آن زن یک بازیگر است؟

- نه، او یک هنرمند مدرن است. همچنین ballerina. زبانشناس. استئوپات و تولید کننده موسیقی. "Voroshilov Sharpshooter". معمار.

- پتار، آیا مطمئن هستید که شما در مورد یک فرد از سیاره ما صحبت می کنید؟ ..

"حالا، پس از سوال شما، من مطمئن نیستم." (خنده حضار)

- به من بگویید، خانه خود را در روسیه پیدا کردید؟

- در روسیه، من بزرگ شدم من فرزندان اول و بلند مدتم را به دنیا آوردم. من یک درخت سیب را کشتم درست است، نه در سایت خود، و آن را می خواهد آن را تعمیر کند. بیشتر من - اینجا. من رویای خانه شما را با سماور، مازنین، سگ ها می بینم: اشکال، توپ و خفه شدن. همسر روسی! (خنده حضار)

ادامه مطلب