ایرینا Gribulina: "من به تصادف عرفانی اعتقاد دارم ..."

Anonim

Irina Gribulina می گوید: "و یک سال بعد، بر خلاف پیش بینی پزشکان معتبر، من باردار شدم و به نستیا تولد دادم." - بنابراین Nastya با Alina رشد کرد، مانند دو خواهر. آلینا یکی از اولین یورو ها در مسکو بود. دوستان من او را از فرانسه آورده اند. دختر تبدیل به یک ستاره ستاره ای از سگ Belmondo شد. من و نستیا در روح آلینا اهمیتی نداشتم. هر روز صبح یک سگ فرزند من را با یک بوسه ملایم راه انداخت. او با 14 سالگی با ما زندگی کرد، هرگز چیزی را صدمه نیافت و احتمالا هر فرصتی برای تبدیل شدن به یک کبد واقعی واقعی داشت، اگر مشکل رخ نداد. در روز تولد من، کسی از مهمانان غیر قابل درک تغذیه سوسیس گوشت خوک آلکانکا و کباب مرغ با استخوان ها. او سه روز رفت. در دست ما فوت کرد چنین فاجعه ای بود: ما یک عضو خانواده را از دست دادیم. ما آغوش آغوش گرفتیم. همسایگان به ما کمک کردند تا آلکانکا را در برگ دفن کنند.

- بعضی از مردم پس از مرگ یک حیوان خانگی تصمیم نمی گیرند حیوانات را بسازند. دیگران، برعکس، سعی کنید از دست دادن در اسرع وقت پر کنید. چه زمانی یک fekla دارید؟

- روز بعد. در صبح متوجه شدیم که دیگر نمی توانیم بدون سگ باشیم، و ما از طریق مهد کودک رفتیم تا دقیقا همان آلینا را دنبال کنیم. ما دیگر نمی خواستیم بسیاری از پرورش دهندگان وجود داشت، اما تنها توله سگ های کوچک در همه جا فروخته شدند. این توسط Nastya تحت تاثیر قرار نگرفت. واقعیت این است که او Alinka را در سن توله سگ پیدا نکرده است. در نهایت، ما به منطقه مسکو، به شهر Klimovsk رفتیم. در مهد کودک، ما توسط بسیاری از توله سگ ها حکومت می کردیم، اما دختر من گریه کرد: "من یک آلنک می خواهم!". و سپس پرورشدهنده گفت: "ما می توانیم یک سگ را به شما نشان دهیم، اما فقط او برای پرورش مناسب نیست. در سال او انواع دشواری داشت، توله سگ ها بزرگ بودند، و او نمی توانست هدر ندهد، باید یک بخش سزارین را بسازد. " اما ما نیازی به نژاد نداشتیم. من پول دیگری را به دست می آورم ما یک سگ برای روح و عشق را می خواستیم. و در اینجا آلینا ما می آید کپی ?! به اندازه کافی، آنها در یک روز متولد شدند - 8 اوت، تنها با تفاوت 12 سال. در اینجا برخی از همزمان عرفانی هستند! بنابراین ما شادی دوم ما را به دست آورده ایم!

- او به سرعت به خانواده شما پیوست؟

- نه بلافاصله Fekla برای زندگی در خانه اقتباس نشد، زیرا او در مهد کودک زندگی می کرد، در قفس. او کاملا ترس داشت، حتی لرزید. او هرگز کاسه اش، یقه او را نداشت. او نمی دانست چه چیزی را روی مبل خواب می گذارد. ماه اول Fekla چنین کودک مسدود شده از پناهگاه بود، و سپس متوجه شدم که من به دست های خوبی رسیدم. امروز او میزبان در خانه است و از ما محافظت می کند. هنگامی که آسانسور به طبقه ما می آید، او با صدای بلند می گوید که همسایگان می گویند: "ما آرام هستیم، ما هیچ دوربین فیلمبرداری نیاز نداریم. اگر Fekla صدای را می دهد، پس کسی درب دیگری است! "

- و این گربه فوق العاده با چشم های شوروی کجاست؟

"الویس پریسلی در حال حاضر 12 ساله است، او از آلینا زنده ماند و خیلی بدون آن." گربه واقعا غیر معمول است، نژاد Fold Scottish. هنگامی که ما در سینما بودیم، و در لابی، نمایشگاه بین المللی گربه های نژادهای نادر در لابی برگزار شد. سپس فقط PLAIDEYS ظاهر شد، و تنها یک گربه در معرض قرار گرفت. او با یک بچه گربه از 28 روز از جنس بود. Nastya به عنوان من این معجزه را دیدم با چهره شورا، بلافاصله اعلام کرد که بدون او را ترک نخواهد کرد. او حتی به گربه های دیگر نگاه نکرد. من همچنین این شخصیت کارتونی را با چشم های نارنجی و گوش ها دوست داشتم. بچه گربه ارزش پول متعالی را به دست آورد، اما صاحبان او مرا آموختند و موافقت کردند که کمی به من بدهند، زیرا آنها متوجه شدند که گربه دست ها را خوب می کند. اما هنوز هم خیلی زیاد نیستم ما برای پول رفتیم هک کیسه را فراموش کرده ام، من مجبور شدم الویس را در یک جوراب پشمی قرار دهم.

- با الویس، ماجراهای اتفاق افتاد؟

- او هنوز یک سال نیست که یک داستان وحشتناک به نستین رخ داده است. سپس مد روز به دختران یک خانه برای باربی بود. دوستان ما یک خانه بزرگ دو طبقه برای باربی و کن را خریداری کردند. هدیه با یک روبان ابریشم دو متر گره خورده بود. در حالی که من پخته شده، سس گوجه فرنگی را از کسی خدمت کرده ام، گربه نیز سرگرم کننده بود: من این نوار دو متر را خوردم. از آنجا که هر کس در آپارتمان در هدیه افزایش یافت، به علاوه بسیاری از مردم، ما متوجه ناپدید شدن نوار ناراحتی نیست. به طور کلی، این اولین و آخرین تولد در خانه بود - به عنوان اگر Mamay برگزار شد!

- گربه بلافاصله Zalemog؟

- او درحال دویدن است. روز دروغ، دو - دروغ است. خوردن، نوشیدن، فوم بر روی لب ها نیست. در چشم تبدیل به یک دستبند - درگذشت. Lucky Elvis در دامپزشکان خوش شانس بود. و همه جا حاضر آنها را رد کردند بدون دکتر، در یک صدای صحبت کرد: "لاغر!" در پنجم در مورد کلینیک ما خوش شانس بودیم. آنچه که یک جراح از خدا نامیده می شود، کار می کرد. او حیوانات را نجات داد، که به خواب آوردند و سپس پیوستند. دکتر گفت: "من یک گربه را اداره می کنم، و سپس همه چیز بستگی دارد که آیا شما می توانید آن را ترک کنید!" مانند یک جادوگر، او از اجاره Elvis روده آموخت، که به آن ساخته شد، و به ما در بسته سلفون به ما داد. سپس یک ضربه قطره ای گذاشتم، من با او روی زمین خوابیدم، تماشا کردم که درزها شکسته نشود.

- IRA، من می دانم که شما به پیوستن به حیوانات بی خانمان کمک می کنید.

- من همچنین سعی کردم بچه گربه ها را پناه ببرم، اما جانوران من آنها را قبول نکردند. گربه گربه بود، و سگ غذا را رد کرد. آنها نمی خواهند ما را با هر کسی به اشتراک بگذارند. من معتقدم که برای کمک به بنیان ها برای پیدا کردن یک خانواده بسیار مهم است. واضح است که سگ ها و گربه های خرد شده دارای صاحبان هستند و زندگی می کنند، احاطه شده اند. و حیواناتی که در جاده ها با پا افتاده اند، به کسی نیاز ندارند. این به من لطمه می زند وقتی که آن را به خیابان قدیمی، بیماران مبتلا به حیوانات خانگی یا بچه گربه ها پرتاب می شود، که برای این واقعیت که آنها درب را خراشیده کرده اند یا یک مبل را ریختند! در نمایشگاه بین المللی "Eurasia-2012" من به اضافه کردن حیوانات از پناهگاه کمک کردم. دو توله سگ وجود داشت که مستقیما به بتن انداختند و راه حل شروع به زحمت کرد! دختران داوطلبان آنها را از دست دادند، شسته و به نمایشگاه آوردند. هنوز یک سگ پیشگام قدیمی وجود داشت که از بین رفته بود. من چپ را تکان دادم سگ 8 ساله، او دارای دیسپلازی مشترک است. صاحبان مرد فقیر را به خواب آوردند. در حال حاضر درمان می شود، و سپس آنها را اضافه کنید.

من با اشک ها از مردم خواسته ام که یک سگ ولگرد را بگیرند و وعده داده اند که من بتوانم آنها را به تمام کنسرت هایم دعوت کنم. به ندرت یک موفق به پیوستن، و در اینجا دو توله سگ دست خوب دست. در غرب، اگر یک شجره در خانه وجود داشته باشد، یک سگ از پناهگاه را دریافت کنید.

ادامه مطلب