ویکتور Loginov: "من رویایم برای تبدیل شدن به یک سرپرست"

Anonim

بازیگر ویکتور Loginov، ستاره ای که ستاره پس از سری "خوشحال با هم"، در زندگی خود را بسیاری از حرفه های خود را. و جالب توجه است، کاملا دور از تئاتر.

- شما از تئاتر در Yekaterinburg توسط حرفه ای "تئاتر و سینما" فارغ التحصیل شد، چرا در این حرفه کار نمی کرد، اما من سعی کردم بسیاری از دیگران - نجات دهنده از VSG بود، در تصادف بیرون رفت، آتش خاموش شد، به عنوان یک راهنما کار کرد، به کوه رفت و به زمین رفت؟

- در واقع، من برای اولین بار همه چیز را امتحان کردم، و سپس از موسسه فارغ التحصیل شدم. من در سال 1992 وارد تئاتر شدم، از آنجا من به آکادمی هنر تئاتر سنت پترزبورگ منتقل شدم، پس دختر من متولد شد، لازم بود که در تربیت او شرکت کنم، بنابراین شروع به کار در اینجا کردم. به طور کلی، در دوازده سال تحصیلات عالی را دریافت کردم - دیپلم در سال 2004 به من ارائه شد. و از آن به بعد من تنها توسط حرفه کار می کنم.

- شما به نحوی گفتید که بهترین سال های شما در Yekaterinburg گذشت. واقعا اینطور فکر می کنی؟

- سال های فعال وجود داشت، پر از زندگی بود، و پس از آن من تعدادی از کودکان نداشتم که امروزه هر روز احساسات مختلف و جالب را پر کرده اند. هیچ بهترین یا بدترین سالها وجود ندارد، در هر سن، در هر دوره زندگی، چیزی غیر معمول وجود دارد، چه چیزی شما را چسبیده است. البته، سرگرم کننده بی نظیر، که من در Yekaterinburg بود، نمی توانست در حال حاضر باشد. من دوستان، همکارانم، تئاتر را ندارم. در آن زمان من به آنها گره خورده بودم، که به نظر من به نظر می رسید که خانواده تئاتر من بود، و همیشه چنین خواهد بود. اما زمان ها در حال تغییر هستند اگر چه اکنون ما ارتباط برقرار می کنیم، نوشتن، با تعطیلات به یکدیگر تبریک می گوییم.

ویکتور Loginov:

نقش ژنهای Bequin در سریال تلویزیونی "خوشحال با هم" محبوبیت ویکتور در سراسر کشور را به ارمغان آورد

- نقش ژن های بوکینا از سری "خوشحال با هم" به شدت زندگی شما را تغییر داده است؟

- به طور طبیعی همه چیز تغییر کرده است من در Yekaterinburg زندگی کردم - در حال حاضر من در مسکو زندگی می کنم، در تئاتر درام علمی کار می کردم - من در سایر تئاتر ها کار می کنم. نگرش من به زندگی تغییر کرده است، به بسیاری از جنبه های آن تغییر کرده است، و زمان تغییر کرده است، و من دیگر تبدیل به یک بزرگسال، عاقل، شروع به نگاه برخی از چیزها در غیر این صورت.

- برای شش سال کار در سری خسته نیستید؟

- شما می توانید از هر چیزی خسته شوید، نه لزوما برای چند سال، گاهی اوقات یک روز کافی است. به طور کلی، این کل داستان با پروژه "خوشحال با هم" به پایان رسید هفت سال پیش، آن را در حال حاضر بنابراین دیروز من حتی نمی توانم احساسات من را به یاد داشته باشید. به یاد داشته باشید که این فوق العاده خسته بود، ما 12 ساعت در روز به مدت شش روز در هفته شلیک کردیم، یک هفته آخر هفته. هنگامی که خسته می شوید، شما به همان شیوه ای هستید، در برخی موارد دیگر چیزی نمی خواهید. گاهی اوقات می خواستم همه چیز را در همه بگیرم و به جهنم بفرستم. اما اکنون، زمانی که شما وقت خود را بدون کار می کنید، متوجه می شوید که شاید شاید روزهای پر برکت باشد. اعتماد به نفس وجود داشت. من می دانستم که سه ماه بدون تعطیلات آخر هفته کار می کنم، اما بعد دو هفته می توانم بمانم و هر کاری را انجام دهم. و حالا شما نشسته اید و تمام وقت برای چیزی صبر کنید، کار این است که نه.

- به یاد داشته باشید روزی که شما بیدار شدید؟

- مطمئن. این روزی است که اولین سری "خوشحال با هم" بیرون آمد. سپس در خیابان آکادمی خیابانی زندگی می کردم و در شب من به فروشگاه رفتم تا چیزی برای شام بخرم. من در خط به پرداخت ایستاده ام و ببینید که چگونه چند نفر با یکدیگر زمزمه می کنند و با انگشت من را نشان می دهند. من به خوبی فکر می کنم، شما شروع به یادگیری کردید! متناسب با یک مرد جوان و می گوید: "سلام، شما در این سری فیلمبرداری کردید؟" من موافقم". - "آیا می توانم دست تو را لرزاند؟" - "البته، لطفا." - "شما به خوبی انجام می شود، من در چنین گوزن فیلمبرداری نمی شود!" در اینجا شما شکوه هستید من به طور کامل در این موضوع منعکس نمی شود، من در زندگی من چیزی داشتم: و در لیموزین آنها یک هواپیما را به نردبان ملاقات کردند، و چندین هزار طرفدار ما را در مرکز خرید در Yekaterinburg استقبال کردند. تفاوت بین شکوه، شهرت و محبوبیت وجود دارد. محبوبیت اغلب عبور می کند اگر شما در تلویزیون نشان نمی دهید، پس کمی فراموش کرده اید. در حال حاضر همه چیز این مورد نیست، همانطور که در زمان شوروی، زمانی که بازیگر بابا به اندازه کافی برای بازی نقش چپاف یک بار، و تمام عمر او هر دو Chapayev و بزرگسالان و کودکان را می دانستند.

ویکتور Loginov:

در بازی "هنگامی که فردا می آید"

- احتمالا این امر به نحوی سریال به راحتی نبود. تئاتری و فیلمسازان به مدت طولانی بوکینا را در شما دیده اند؟

- هنوز دیده می شود. بسیار دشوار است که از این تصویر خلاص شوید، گرچه شخصا من مدتهاست از او انتزاعی هستم. اما همه دیگران - نه. وقتی که من اکنون به ریخته گری می روم، بلافاصله مرا به رسمیت می شناسم، و چیزی شبیه "یک، بله، بله ..." در چشم خوانده می شود. ریخته گری ها یک نفر را صرف نمی کنند، بلکه یک گروه از مردم: تولید کنندگان، دستیاران، دستیاران، و در میان آنها کسی خواهد بود که می گوید: "این همان ژن bukin است"، و هر کس سر شما را می کشد، آنها می گویند، همه چیز است خوب، اما کمی کمونیستی ما یک فیلم جدی در اینجا داریم ... اما کسانی هستند که آماده هستند تا ریسک کنند. بنابراین با تولید کنندگان سری "Chernov" بود، که نه چندان دور در کانال NTV آمد، تبدیل به یک محصول بسیار خوب بود. اگر چه آن را بسیار کاهش یافته است، آنها بسیاری را قطع کرد. و این به طور کامل و نزدیک اتفاق می افتد - شما یکی را انجام می دهید، و مخاطبان یکدیگر را می بینند.

- برای شما در Sitkom کار می کند؟ آیا بسیار متفاوت از تئاتر است؟

- اینها چیزهای مختلفی هستند، من نمی خواهم انتخاب کنم. در تئاتر، همه چیز در اینجا اتفاق می افتد و در حال حاضر، هر بار که من در صحنه می روم، نمی دانم که عملکرد چیست. شما در یک جهت حرکت می کنید، و به نظر می رسد که شما به عقب برگردید، نوعی دیواره نامرئی بین شما و سالن. این ممکن است با هر چیزی مرتبط باشد: با آب و هوای بد، با اخبار بد، با افزایش سن بازنشستگی - بله با هر چیزی. بیوفیلد عمومی سالن تشکیل شده است، که به نظر می رسد خوانده نمی شود، اما با این حال آن است. و سینما، همانطور که می گویند، در ابدیت تفریق می شود. در اینجا شما امروز بیدار شدید، با یک دولت خاص به پد تیراندازی رسید، شما حذف شدید، و همه چیز را با آن انجام نخواهید داد. اگر در عملکرد من می توانم فردا بهتر از امروز بازی کنم، یا امروز بدتر از دیروز است، پس هیچ فیلم وجود ندارد. این چیزی است که او دارد، این ژن Bukin، بنابراین خواهد بود.

ویکتور Loginov:

ویکتور Loginov و Nadezhda Angarskaya در بازی "بازدید

- به ما در مورد آثار تئاتر خود بگویید.

- من بسیاری از کارهای تئاتری دارم که من در سراسر کشور رانندگی می کنم. به برخی، من به یک کسر بزرگتر همدردی، به برخی از آنها - با کوچکتر، اما هر دو کار در "هزاره" تئاتر بسیار گران قیمت و نزدیک است. این دو عملکرد کاملا متفاوت هستند. "بازدید برای استخدام" یک کمدی موقعیتی نور است، چیزی شبیه به "ازدواج فیگارو" است. "هنگامی که فردا" - یک طلسم کمدی در مورد نگرش نسبت به زندگی، در مورد مسیری که فرد عبور می کند، در مورد آنچه که گزارش خود را در پایان این مسیر می دهد، از بین بردن ماسک ها، از بین بردن پوشش ها، را از بین ببرد. ما که هستیم؟ ما به این دنیا می رسیم و به نایی می رویم، ما می خواهیم با چه چیزی درک کنیم؟ ما به این زندگی وارد می شویم، نمی دانیم قیمت خود و یا مسیر توسعه شخصیت ما، اما ترک، حمل برخی از چمدان. و سپس چیزهای مهم را از این چمدان دریافت کنید، آنها را در قفسه ها تجزیه کنید و درک کنید، همه چیز بیهوده بود؟ به علاوه، آن را با سارکاسم، با یک کسر خاص از عجیب و غریب، با لبخند بر روی صورت خود، ترس از انتقاد و مهمتر از همه، خود انتقاد.

- چگونه روابط خود را با همکاران دارید؟

- فوق العاده در "زمانی که فردا می آید"، ما یک تیم کاملا مردانه داریم و می توانم بگویم که ما از کار در چنین محیطی لذت زیادی می برید. همه متخصصان بچه ها، هر ثانیه در مرحله من آن را می بینم.

- در طول تمرینات هیچ اختلاف نظر، رسوایی وجود ندارد؟

- اگر وجود داشته باشد، پس با کارگردان، اما ما می توانیم یک مصالحه را پیدا کنیم. مدیر، به دلیل حرفه او، باید قادر به آتش زدن بازیگر باشد. اگر جرقه وجود نداشته باشد، آتش نخواهد بود. مهم نیست که چقدر ادعا می کنم که بازی کنم، و در غیر این صورت، مهم نیست که چقدر ارائه می شود، به طور شرطی، به طور شرطی، لباس های دامن و کلاه گیس های قرمز، اگر من نمی فهمم چرا این کار را انجام نمی دهم، نمی توانم آن را توجیه کنم. اما به من اعتقاد دارم که ممکن است که من بخشی از جهان که در سرپرستی زندگی می کنند، یک کار دشوار است، و اگر این اتفاق می افتد، به این معنی است که سنبله "بازیگر کارگردان" کار می کند.

در سه ازدواج، ویکتور چهار برابر پدر بود. در عکس: با دختر آنا

در سه ازدواج، ویکتور چهار برابر پدر بود. در عکس: با دختر آنا

عکس: Instagram.com

- کودکان به اجرای خود می روند؟

- گاهی اوقات برو، و این وحشتناک است! به عنوان مثال، در همان صحنه، من دختر را تدریس کردم، به علاوه در گفتگوها بسیاری از واژگان بالغ، جوک های دقیق و غیره وجود دارد، و ناگهان من در طول عملکرد حتی یک صدای کودکان، بلکه یک لئوپوتوک کودک برای سه سال و من درک می کنم که جایی در سالن با یک کالسکه نشسته است ... این کاملا مبهم عمل می کند (لبخند). جای تعجب نیست که آنها می گویند: به منظور جلوگیری از بازیگر، به اندازه کافی برای آوردن یک حیوان یا کودک به مرحله است - آنها خیلی سریع هستند که آنها را دوباره پخش کند. بنابراین، کل عملکرد این کودک دفن شد، مزیت آن نادرست است، اما هر بار که همه مخاطبان او را شنیده اند، و ما، به طور طبیعی نیز. تمام سحر و جادو (و تئاتر سحر و جادو) فورا ناپدید شد.

- شما خوشحال هستید که وقت آزاد خود را صرف کنید؟

- تنها شور و شوق شور من قایق بادبانی است. من زیر بادبان با دوستانم تعقیب می کنم. سال گذشته در مدیترانه، ترکیه و یونان بود. این مسابقات آماتور است، اما من یک رویا دارم: شاید روزی من تبدیل به یک سرپرست!

- شناخته شده است که شما سه بار ازدواج کرده اید، شما چهار فرزند خود و یک پذیرش دارید. رابطه شما با همسران سابق شما چیست؟

- کاملا طبیعی است ما ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز را مورد بحث قرار می دهیم که مربوط به کودکان است که به چه چیزی نیاز دارند، و غیره

- اکنون زندگی شخصی شما چیست؟

- او است

ادامه مطلب