کمک به Takhatan: "تمام همسران سابق من همکاری مسالمت آمیز"

Anonim

هنرمند مردم ارمنستان اعطا شده تيكاتان در حال حاضر در روسيه شناخته شده است. تصاویر روشن و به یاد ماندنی توسط او در فیلم های تلویزیونی "آخرین Magikyan"، "Ivanov-Ivanov"، نقاشی "بدون مرز" و "زلزله" ایجاد می شود. با کمک مالی Aramovich خوب برای برقراری ارتباط در موضوعات مختلف و جذب آنچه که به عنوان خرد شرقی نامیده می شود، که به شما اجازه می دهد روابط مناسب با مردم را بسازید. جای تعجب نیست که همسران سابق او دوستان هستند و بچه ها یکدیگر را به عنوان بستگان دوست دارند. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- در ایروان، شما تقریبا یک قهرمان ملی هستید. اگر بازار برای مدت زمان طولانی خدمت کرده باشد، باید بگویم که شما به مصاحبه می روید تا به تطفان اعطا کنید - و بلافاصله کالا را به فروش می رسانید. آیا از محبوبیت خود استفاده می کنید؟

- من چیزی برای محبوبیت ندارم، اما بسیار آرام رفتار می کنم. هنرمندان برای مردم کار می کنند تا احساسات را به ارمغان بیاورند - گاهی اوقات شادی، گاهی اوقات اشک، مجبور به فکر کردن در مورد چیزی است. همه ما برای بیننده انجام می دهیم. بنابراین، اگر طرفداران بخواهند یک عکس بگیرند یا یک عکس با من بسازند، "همیشه موافقم. اگر چه گاهی اوقات برای این خلق وجود ندارد. و در بازار - بله، آنها تازه ترین سبزیجات و گوشت را ارائه می دهند، گاهی اوقات حتی پول نمی گیرند.

- مردم به شهروندان تقسیم می شوند، اما احتمالا در ایروان نه؟ با این حال، سنت های یک خانواده بزرگ، ارزش های شرقی ذخیره می شوند؟

- یوروان ترکیبی منحصر به فرد از شرق و غرب است. پیش از این، او یک شهر کوچک بود و دورو به یک میلیون دلار رسید، زیرا وزیر امور خارجه CC به سرقت رفته بود که مترو باید آنجا باشد. بسیاری از مردم، به ویژه قدیمی Yerevan مردم یکدیگر را می دانند. شما در اطراف شهر می روید - مثل اینکه شما در یک دایره از خانواده خود هستید، همه لبخند می زنند، سلام می کنند. یوروان یک شهر بسیار گرم است - هر دو یکدیگر و مهمانان. این فضای خورشیدی حیاتی حتی در زمستان است.

- شما همسایگان خود را می دانید، دوستان هستند؟

- بله حتما. در روزهای گذشته، درب در خانه بسته نشده بود. سال نو ما با همسایگان در سایت ملاقات کردیم. یک منطقه جدید که در آن زندگی می کنم، این یک شهر کلبه است، اما ما هنوز هم سعی می کنیم ارتباط برقرار کنیم، هرچند همه مشغول هستند، عجله دارند. به نظر من، هنگامی که شما می دانید که با شما زندگی می کنید و فرزندان خود را بازی می کنید، خوب است.

- من می دانم که اجداد شما از KARS، حتی کلیدهای خانه، که از پدر به پسر منتقل شده اند، می آیند.

پدربزرگ خیلی کوچک بود، پدربزرگ خیلی کمی درباره میهن ما گفت. " این داستان های بسیار واضح بود که من قبلا توسط محل من توضیح دادم. و در حال حاضر، در حال حاضر بزرگسالان، من از آنجا بازدید کردم. در حال حاضر این قلمرو ترکیه است. من خانه سابق خود را پیدا کردم به طور کلی، او باقی ماند، هرچند چیزی بازسازی شد. در حال حاضر خانواده های کردها زندگی می کنند. من به داستان من گفتم، در حیاط، آنها به من اجازه دادند و به داخل - نه.

- چرا، چه فکر میکنی؟

- دیدگاه های مذهبی این نقش را بازی کرد، من فکر می کنم.

- و پس از آن احساسات شما را تجربه کردید، ارتباط با این مکان را احساس کردید؟

- شما می دانید، احساسات از خواب بیدار زمانی که شما به کوه آرارات نگاه کنید، به دریاچه وانگ. در KARS، من قبل از آن تجربه نکرده بودم، این یک شهر خارجی و دور برای من بود، اما احتمالا حافظه ژنتیکی حفظ شد، و من احساس می کردم برخی از ارتعاشات، چیزی بومی.

- آیا داستان جنس را می دانید؟

- بله، ریشه ها به یک شهر کوچک Tokhat میروند، نه چندان دور از کرس. از این نام و نام خانوادگی ما رفت. سپس پدربزرگ بزرگ من کسب و کار خود را آغاز کرد، یک کارخانه کوچک را باز کرد، و خانواده به KARS نقل مکان کرد. در آنجا آنها تا سال 1915 زندگی می کردند، زمانی که نسل کشی وحشتناک شروع شد، تراژدی برای همه ارمنی ها. مردم شروع به جستجوی راه هایی برای ترک کردند، زیرا برای اقامت در آنجا یک مرگ وفادار بود و نیم میلیون نفر کشته شدند. اجداد من خوش شانس بودند: تحت پوشش نیروهای روسی آنها به شرق ارمنستان، شهر Gyumri نقل مکان کرد. از چهار برادر، تنها دو نفر نجات یافتند: پدربزرگ من، که به یوروان نقل مکان کرد، و برادرش که به دلایلی به سمت تفلیس رفتند. بنابراین یکی از شاخه های خانواده ما در آنجا زندگی می کند. ما آنها را به خوبی می دانیم، ما ارتباط برقرار می کنیم، این بستگان نزدیک هستند.

کمک به Takhatan:

"برای از دست دادن مادران خود را در چهارده سال، تراژدی بود. من تنها فرزند خانواده هستم، با عشق جهانی پوشیده شده بود"

عکس: Vasily Bobyl

- هنگامی که مادر را از دست دادید، چهارده ساله بودید. دوره نوجوانی پیشرفته ...

- مامان برای از دست دادن تراژدی. پس از همه، من تنها فرزند خانواده بودم و توسط عشق عظیمی عظیمی خود را پوشانده بودم. اما پدر بود، که موفق به بلند کردن من به تنهایی خود را به تنهایی. همه من به عنوان یک فرد تصور می کنم - به لطف او. او هرگز به خاطر من ازدواج نکرده است. من نمی خواستم زن دیگری را به خانه برسانم. اگر چه زمانی که او بیوه بود، او کمی چهل بود.

"احتمالا پدرت با زنان محبوب شده است - ماشین مسابقه، برنده این تظاهرات.

"بله، پدر یک ورزشکار تظاهرات بود، قهرمان چندگانه ارمنستان، مدال نقره قهرمانی اتحاد جماهیر شوروی. اما والدین مادرم نمی خواستند او را به او بدهند. پدربزرگ وزیر امور خارجه بود و پدر سپس به عنوان مکانیک خودرو کار کرد. ظاهرا، آنها او را در نظر گرفتند حزب مناسب برای دختر زیبای او. اما مامان سختی را نشان داد و به پدرش رفت.

- او به شما آموخت که ماشین را رانندگی کنید؟

- نه، مادر من علیه بود. همانطور که گفتم، من تنها فرزند بودم، و او برای من بسیار ترسید. افسوس، به دلیل مراقبت بیش از حد او، من از چنین چیزهایی مانند دوچرخه، روروک مخصوص بچه ها، اسکیت ها، اسکی محروم شدم. مامان در همه چیز خطر را دید. البته، من سعی کردم به آرامی از این چیزی را امتحان کنم، اما من شروع به رانندگی ماشین در هفده سالم کردم.

- شما، دو مرد، تنها باقی مانده اند. احتمالا شما در زندگی روزمره مستقل هستید، آیا می دانید چقدر؟

- متاسفانه، این چنین نیست. مهارت پدر او یک آشپز درخشان بود، لذت بخش آماده شد. و من در مدارس دبیرستان، KVN را انجام دادم، زمان زیادی را صرف آماده شدن برای سخنرانی کردم. بنابراین، در اقلام خانگی، من نمی دانم چگونه آماده شدن، به جز ساده ترین ظروف.

- یک نظر وجود دارد که یک مرد یک همسر را مانند یک مادر انتخاب می کند. در مورد شما کار کرد؟

- احتمالا نه. شاید من هنوز مانند مادر پیدا نکردم مردان، به عنوان من، چند گانه نامیده می شوند. (لبخند می زند.)

- آیا بین همسران شما چیزی وجود دارد؟

- حرفه همه سه نفر بازیگر هستند.

- به این ترتیب، شما عاشق استعداد هستید.

"من عاشق یک زن هستم، او را تحسین می کنم، عبادت می کنم." من چنین نظر دارم: یک زن که در کنار یک مرد قرار دارد - مهم نیست که چقدر زمان، آن را سال، یک ماه یا چند ساعت، به او خوشبختی می دهد. من از سه زنم سپاسگزارم چون هر یک از آنها یک کودک زیبا به من داد. من آنها را خیلی دوست دارم، قدردانی می کنم. شاید آنها بسیار مسالمت آمیز از چنین رابطه ای گرم همسو باشند. من نمی گویم که آنها دوست هستند، اما خوش آمدید. و کودکان خیلی ساده هستند. من نمی دانم، اگر همه از یک مادر متولد شوند، یکدیگر را دوست خواهند داشت. ارشد - آرام، در حال حاضر یک مرد بالغ، او سی و چهار ساله است، تولید کننده در شرکت من کار می کند. IKE، جوانتر، بیست و هفت، در تبلیغات مشغول به کار است. دختر لیلیت - دوازده. بزرگترین همیشه برای جلسات والدین به جوانتر رفت و اکنون هر دو خواهر را می گیرند. آن را در یک تئاتر عروسکی، باغ وحش، موزه ها، در بازی گیتار تماشا کنید. آنها با نام او آمدند.

- چه کسی به نظر شما بیشتر شبیه شما، که در آن شما ویژگی های خود را می بینید؟

- یکپارچه، همه سه. Lilith در این پاسخ شما است. او می گوید: "من به عنوان پدرم زیبا هستم، و هوشمند، مانند مامان."

- مشکوک مشکوک برای مادر.

- بله، و برای پدر نیز. (می خندد.) هر یک از بچه ها چیزی از من و چیزی از مادران خود دارد. مادرانشان بسیار خوب هستند.

"شما با همسر سوم، تفاوت در نوزده ساله، و شما می گویید که شما آن را احساس نمی کنید." واقعا اینطور است؟ پس از همه، ذهنیت نسل ها متفاوت است.

- امیدوارم لوئیس آن را احساس نمی کند. اولین بار مشکلات بوجود آمد، زیرا دایره ارتباطات، دوستان من اساسا همسالان من هستند. به نظر می رسید که او با ما خسته کننده بود. لوئیس یک فرد بسیار فعال است، اجتماعی، دوست دارد انواع جمع آوری، احزاب، آهنگ های قرمز را دوست دارد. و من به من بیگانه هستم، دوست دارم در سکوت باشم دوستان می روند، ما به آرامی صحبت می کنیم، اولویت را بازی می کنیم.

- به این ترتیب، شما یک ماشه پیچیده داشتید.

- ما یک مصالحه را پیدا کردیم. ما هر دو در تظاهرات خود آزاد هستیم. لوئیس بی سر و صدا در تمام انواع آهنگ ها راه می رود، و من ترجیح می دهم. (می خندد.) به تدریج به نحوی همه چیز صاف است.

- کاملا معمول رفتار او برای ارمنستان نیست. پیش از این، از یک زن شرقی، لازم بود که در خانه نشسته بود، اقتصاد مشغول به کار بود.

- با تمام اشتغال او - او در سینما فیلمبرداری شده است، تئاتر را پخش می کند، نشان می دهد تلویزیون نشان می دهد - او زمان برای پیگیری خانه است. ما تمیز، دنج، همیشه غذای خوشمزه تازه داریم. هیچ مشکلی وجود ندارد که فردا به پیراهن آبی نیاز داشته باشم، و کثیف است. همه نوشته شده، اتو شده است. چگونه او زمان، من نمی دانم.

کمک به Takhatan:

"من همسرم هستم - و سابق و فعلی، عشق شاید، چون همه آنها مسالمت آمیز هستند. هر کدام من را در یک کودک زیبا ارائه دادند"

عکس: Vasily Bobyl

- شاید دستیارهای مخفی وجود داشته باشند؟

- دستیار یک راز نیست و صریح است: مادر من. من او را تحسین می کنم، او با ما زندگی می کند. اما این واقعیت که من می خورم آماده سازی لوئیس هستم. او غذاهای مادر من را می سازد و می داند که دقیقا دوست دارم. من خیلی خوش شانس بودم: با تمام هنرمندانش و ظاهر روشن، همسر نیز یک معشوقه خوب است، و مادر فوق العاده است.

"در مصاحبه ای که به شما گفته اید، تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم وقتی که من یک عقرب را درگذشتم. این واقعا درست است؟

- در واقع، تصمیم گرفتم پس از آن رابطه ما را قانونی کنیم. لوئیس در ماه هشتم بارداری بود و من خیلی ترسناک بودم. ما به بیمارستان رسیدیم، دکتر آن را بررسی کرد و گفت که این نوعی عقرب است که نیشش کشنده نیست. سپس او به حشره مرده نگاه کرد و پرسید: "او بعد از اینکه او گاز گرفت، فوت کرد؟" - "آره". - "زن قوی. firth. "

- من فکر می کنم شما ازدواج نکرده اید، زیرا اینقدر قوی است، خطرناک است.

- مطمئن. لوئیس رامانی، ملایم، شیرین.

- در مورد ذهنیت نسل ها: شما از همسر من آموختید تا در شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار کنید ...

- صادقانه، من آن را دوست ندارم. در Instagram، پسر من را یک صفحه ساخت - من هنوز یک عکس وجود دارد. من احساس می کنم متاسفم که در این زمان صرف وقت. و لوئیز، برعکس، بیش از حد فعال است. من من را متقاعد می کنم که لازم است، مد روز، اما آنچه باید انجام شود، دروغ نیست. در فیس بوک، من نیز به طور کامل از ارتباطات با دوستان حمایت می کنم - بیشتر کسانی که در کشورهای دیگر زندگی می کنند.

- اما هنگامی که برای تیراندازی ترک می کنید، می توانید با خانواده تان ارتباط برقرار کنید. در مسکو می دانید؟

- یادگیری، و اغلب. در حال حاضر در هواپیما، دختران مهماندار مناسب هستند، autographs می گیرند. در فرودگاه، معمولا مردم در کنترل پاسپورت دقیق هستند، اما آنها مرا می بینند - آنها بلافاصله لبخند می زنند، از زمانی که منتظر STS سری جدید "Ivanovy-Ivanov" باشید، بپرسید.

- طرفداران چیزی را در میان هملت Oganyan از ایوانوف و کارن از "آخرین جادوگر" به دست می آورند. شاید شخصیت های خود را به ویژگی های خود بدهید؟

"هنگامی که سری اول" Magikyan "بیرون آمد، لوئیس به من گفت:" گوش دادن، و سعی کنید چیزی هنری را برای ایجاد اینکه شما خود را بازی؟ ". در واقع، هملت بسیار شبیه به کارن مگکونا است، و بلافاصله عصبی من عصبی من، اما پس از آن، با بحث در مورد سوال با یک مدیر، تولید کنندگان، متوجه شدم که اگر مردم چنین شخصیتی را دوست داشته باشند، پس چرا نه.

- شما ارمنی معمولی هستید؟

- در همه چیز. مثل هر ارمنی معمولی من شهر من، کشور را تحسین می کنم. ارمنی ها در کشورهای مختلف، به ویژه در آمریکا و روسیه، تبعیض زیادی دارند. اما حتی در سخت ترین زمان برای ارمنستان، من هرگز افکار خود را ترک نکردم. چه چیز دیگری؟ من جاده های سنت های ما را دارم، من غذاهای ارمنی را دوست دارم.

- نوشیدنی شراب؟

"پیشتر - بله، و اغلب در حوزه های دوستانه به یک توستا تبدیل شد. و حالا من تست می کنم، اما من کمتر می نوشم (می خندد)، من نمی خواهم. حتی عشق ودکا بیشتر از شراب.

- به این ترتیب، شما به تدریج به یک روسی معمولی تبدیل می شوید.

- با آنها ما انجام خواهیم داد! (می خندد.) ما یک تیم بسیار خوب جمع آوری کردیم: آنا Ukolova، میخائیل Truhin، سرگئی برونوف. از زمان "Magikian" ما با Sasha Feklistov دوست هستیم. در حال حاضر آن را یک زمان کمی آزاد شکل گرفته است - ما قصد داریم به دوستمان Tomiko Chinadze برای بازدید از تفلیس. Andrei Burkovsky من واقعا عاشق انسان است. و، البته، کودکان صفحه نمایش من تقریبا مانند بستگان هستند. من واقعا خودم یک پدر خوب را در نظر می گیرم، زیرا با اتخاذ تصمیم گیری، آنها به من توصیه می شود نه تنها با والدین خود. و من واقعا از آن قدردانی می کنم.

- در حال حاضر در دختر روی صفحه نمایش، هر دو پسر ایوانوف در عشق هستند - چگونه رویدادها توسعه می یابد؟

"در حالی که من یک سختی را به هر دو بچه نشان می دهم، اما من بر دخترم فشار نخواهم کرد." من فکر می کنم این فصل، Elechka تصمیم گیری خواهد کرد.

- Lilit شما هنوز هم، احتمالا، به فکر در مورد پسران زود است؟

- بله، اگر چه همیشه در کانون توجه است. من فکر می کنم او روشن است، هنری، من فکر می کنم، تبدیل به یک بازیگر عالی خواهد شد. من واقعا "آن را می خواهم. و اکنون، درست این روزها، یکی از دوستانم را برای ما می نویسد - Mger Mkrtchyan. او برادرزاده Frunzik Mkrtchyan معروف، یک فیلمنامه نویس بسیار خوب است. من رویایم به صحنه با لیلیت، ما پدر و دختر خود را بازی خواهیم کرد.

کمک به Takhatan:

"قبلا، در جشن های دوستانه، من اغلب به تامادا تبدیل شدم. من اکنون به تست می گویم، اما نمی خواهم کمتر بخورم، نمی خواهم"

عکس: Vasily Bobyl

- چگونه به این ایده مربوط می شود؟

"لیلیت خوشحال است، با هیجان در انتظار یک روز زمانی که تیراندازی آغاز خواهد شد، خود را به خود ادغام می نامد. دختر شروع به شروع پخش تلویزیونی کودکان کرد، اما به من اعتقاد داشت، مداخله ما با لوئیس آنجا نبود. او خوشحال است که او را دعوت کند. اما به زودی دختر ما سیزده ساله خواهد شد - دیگر یک کودک نیست، بلکه یک بزرگسال نیست. در این سن، بچه ها در برنامه رسانه ها کمتر جالب هستند. و به طوری که سرنوشت او از کودکان، که ستاره های اولیه تبدیل شده بودند، و سپس آنها مورد نیاز نبودند، من این کار را انجام دادم. او همچنین گرایش به زبان ها را دید. او نه تنها در ارمنی، بلکه در روسی، انگلیسی، انگلیسی، مطالعات کره ای صحبت می کند - او در عشق با برخی از گروه های راک کره ای است. در منطقه ما، نمایندگان دیپلم دیپلماتیک زندگی می کنند، بنابراین تمام روز آن را با کودکان و دبیران سفارت نگه می دارد. نزدیکترین دوستانش - دختر کنسول جمهوری قزاقستان، که روسی و دختر کنسول آمریکایی صحبت می کنند.

- قبلا، شما اغلب به ایالات متحده در تور با تئاتر رفتید، و در حال حاضر؟

- همچنین. هنگامی که یک عملکرد ایجاد می شود، ما آن را در Diasporas، از جمله در ایالات متحده. و در حال حاضر بیست و پنجم سال در روز شکرگزاری در لس آنجلس، خیریه بسیاری از خیریه Telemaceon برگزار می شود، جایی که پول به ارمغان می آورد بازسازی ارمنستان و کربلا. من او را هدایت می کنم در حال حاضر من همچنین در چرخ دنده های کودکان و همه چیز که با کودکان همراه است، شرکت می کنم. چند سال پیش، با دوست من آرمن و من از برادرش دیدن کرد، که در روستوف در دون زندگی می کند. او با جلسه بسیار خوشحال بود، اما زمانی که ما بیرون رفتیم، متاسفانه متوجه شدیم: "برادرزاده من در ارمنی صحبت نمی کند." و چند بچه های ارمنی که در سراسر جهان زندگی می کنند و زبان مادری را نمی دانند! ما تصمیم گرفتیم یک آپونت ویدئویی به نام "ABC" ما ایجاد کنیم. به طور شگفت انگیز، گاهی اوقات برای من بسیار بزرگسالان، در بیست و بیست و اعتراف می کنند که آنها را دقیقا به لطف این پروژه به ارمغان می آورد. به نظر من، این بهترین چیزی است که من در زندگی ام انجام دادم. در حال حاضر زمان تغییر کرده است، ویدیو دیگر در روند نیست، بنابراین ما کتاب های هوشمند را آزاد می کنیم. من بچه های فوق العاده بچه ها را پیدا کردم که به من کمک کرد تا این ایده زندگی را درک کنم. "باغ وحش" را در رویکرد ساخت - "سفر به یوروان"، پس از آن "الفبای" و "ریاضیات" وجود خواهد داشت.

- ما در مورد فرزندان خود صحبت کردیم، اما شما همچنین یک نوه دارید ...

- این یک مکالمه جداگانه است. بله، من یک Grand Grand Aramovich Takhatan، تست کامل من دارم. به طور کلی، عجیب است، اما سه نسل اخیر در خانواده ما دو نام مردانه را چرخانده اند - این آرام و کمک است. پدرم آرام است، و پسر ارشد نیز هست. جوانترین در جهان نام Aik را می پوشاند، اما در واقع من آن را به عنوان کمک مالی نامید، زیرا او در یک روز با من متولد شد. Arama همچنین دارای پسر کمک می کند. آرامی من بسیار احترام: او همسر آینده خود را حتی در دانشگاه ملاقات کرد، و آنها هنوز هم هستند. و اکنون IKE، که می خواهد ازدواج کند، اعلام می کند که اگر آنها پسر داشته باشند، او را آرام می نامد. من می گویم: "بچه ها، در این جهان، بسیاری از نام های ارمنی زیبا وجود دارد." (خنده حضار)

- احتمالا به این دلیل که مردان مناسب و معقول این نام ها را می پوشند. آیا به عشق ابدی اعتقاد دارید؟

- بله، پدر مادر من را خیلی دوست داشت ... به طور کلی، من به عشق اعتقاد دارم. هنگامی که هر کجا که هستید، هر کاری که انجام می دهید، می دانید که نقطه کوچکی در جهان وجود دارد، گوشه ای که دوست دارید و صبر کنید. هنگامی که شما به خانه می آیند و یک زن را محکم می گیرید، زیرا شما باید، اما چون شما می خواهید این را به تمام روح، این شادی خانوادگی است.

ادامه مطلب