Evelina Bledans: "من تصاویری دارم که می توانم افتخار کنم"

Anonim

Evelina Bledans هنوز نمی ترسد آزمایش، شرکت در پروژه های تلویزیونی خطرناک، در یک مرحله با رسوایی بازی می کند، همانطور که همکاران در مورد او، استانیسلاو سادالسکی می گویند.

- Evelina، آن را به مدت طولانی شناخته شده است که شما نمی ترسید به ریسک، اما گاهی اوقات به نظر می رسد که شما در تیراندازی "Fort Boyard ...

- من برای اولین بار موافقت کردم، و سپس فکر کردم که او بسیار گرم بود. و هنگامی که او در ماشین از فرودگاه به لا روچل رفت، حتی بیشتر ترسیدند و نگرانی. اما هیچ چیز، همه چیز معلوم شد. سازمان دهندگان همچنین متوجه شدند که آزمایشات بسیار پیچیده بهتر است مردم را به ملت برسانند. و ما، بزرگسالان، خیلی زیاد نبود. از فصل من بله میخائیل چز. بزرگ - بازگشت به جایی که آن را بیست سال پیش بود! این خاطرات دلپذیر و به طور کلی یک بازی سرد است. من نمی دانم، دوباره به "آخرین قهرمان" می روم ... من به این جمله پاسخ دادم "نه"، زیرا کودک کوچک بود، و در حال حاضر دانه ها به مدرسه فرستاده شد. احتمالا من میروم در هر صورت، شما خود را تجربه می کنید، احساسات جدیدی دریافت خواهید کرد. برای من اهمیت کمتری دارد، چقدر من در برخی از مسابقات هستم، آیا می توانم نوعی تیم را از تیمم با میکرو کلبه راست من ایجاد کنم. جالبه. اما آنجا، جایی که خطر ابتلا به سلامتی و تهدید زندگی وجود دارد، به سختی می روم. به عنوان مثال، با پرش گام، قطعا من نیستم.

ستاره فیلم آینده در یالتا متولد شد و او از دبیرستان معمولی فارغ التحصیل شد

ستاره فیلم آینده در یالتا متولد شد و او از دبیرستان معمولی فارغ التحصیل شد

عکس: آرشیو شخصی

- با چنین برنامه تیراندازی، احتمالا، و ما زمان برای استراحت در تابستان نداشتیم ...

- ما نیاز به استراحت به خوبی، چرا که اولین ماه سپتامبر، Semyon به کلاس اول رفت. در ابتدا ما یک ماه در کریمه، در میهن من، در مامان بودیم. من آمد، ترک کرد: تیراندازی، تور، اجرای، شبهای خلاقانه. اما پسر بی خوابی را به صورت بی خوابی گذراند. و سپس ما به ترکیه پرواز کردیم. ما تصمیم گرفتیم تا قبل از مدرسه، یک بار دیگر را انتخاب کنیم تا خورشید را بپوشانیم، دریا، همه انواع تنقلات را بخوریم.

Evelina Bledans:

Evelina اعتماد به نفس است که به لطف تصویر پرستار در تولیدات "ماسک های" کمیک، او موفق به تبدیل شدن به یکی از اولین نمادهای جنسی از روسیه شد

عکس: آرشیو شخصی

- احتمالا تفاوت بزرگی در تربیت بزرگ ترین پسر نیکلاس و دانه های جوان، یک کودک با ویژگی های توسعه وجود دارد؟ چیز اصلی، به نظر شما، در شکل گیری یک کودک چیست؟

- کودکان، مانند میمون ها، همه چیز را از ما بگیر. بنابراین، فقط در یک مثال شخصی. اگر مادر بلوز را برداشته و قفسه را به گنجه برساند، به این معنی است که کودک می خواهد به هم بزند. اگر مادر به آرامی با عزیزان خود ارتباط برقرار کند، به ویژه با کودک، پس از آن کودک می خواهد همان را داشته باشد. اگر می گویم که من او را دوست دارم، به این معنی است، و در پاسخ من می شنوم که او را دوست دارد. و اگر درگیری ها، رسوایی ها وجود داشته باشد، خدا را ندهید، برخی از کلمات بی ادبانه تلفظ می شوند، البته کودک، البته، اتخاذ می شود. ما نمی توانیم فرزندانمان را از خیابان، مهد کودک ها و مدارس محافظت کنیم که در آن جمع آوری و بلافاصله بدترین خانه را به دست می آورند. از این هیچکس بیمه نمی شود و اجازه دهید او اکنون به مدرسه برود، من درک می کنم که او می تواند چیزهای شگفت انگیز را برای من و کلمات به ارمغان بیاورد. اما همانطور که برای ارتباط من با او، اخیرا من سخت تر شده ام، بیشتر خواستار. اگر قبلا من چیزهای زیادی را برای او ساخته ام: کیسه حمل، شلوار را بگذارید، دست های خود را بشویید، در حال حاضر ما به طور فعال برای بزرگسالی آماده هستیم. بنابراین، امروز گاهی اوقات در حال انتظار برای دانه ها در حالی که او را به کفش های کتانی قرار می دهد. من در این مورد بیمار هستم، من درک می کنم - لازم است که او خودش را انجام دهد. من امروز اسپرم را به استقلال بیشتر، بیشتر از حق انتخاب می کنم. اگر چه گاهی اوقات حیله گری، درک، به عنوان مثال، او نمی خواهد به خوردن کیتلت یا سوپ، اما فقط یک کیک. او باید او را یک سوپ انتخابی، یک کتلت یا جعفری ارائه دهد، که نمی تواند تحمل کند، دانستن پیش از آن که او یک کتلت یا سوپ را انتخاب کند. هنگامی که آن را بخورید سوپ، من انتخاب خواهم کرد: یک کتلت یا جعفری. او کیتلت را انتخاب خواهد کرد. بنابراین، Semyon من را به خوبی می خورد. و مطمئن شوید که کیک را دریافت کنید.

با سرگئی شنوروف بر مجموعه ای از فصل جدید برنامه فورت بورد

با سرگئی شنوروف بر مجموعه ای از فصل جدید برنامه فورت بورد

عکس: آرشیو شخصی

- منی و نیکولای در طبیعت مشابه هستند؟

- ما یک برادر بزرگ داریم و او امسال، مثل من، سالگرد: من 50 ساله هستم، نیکولای 25. او در اسرائیل زندگی می کند. او سه سال در ارتش خدمت کرد، سپس او تحصیل کرد، و اکنون آن کار می کند - متأسفانه، نمی تواند از ما باشد. من نمی خواستم یک تعطیلات سرسبز به سالگرد شما. پولی که من قصد داشتم در جشن صرف کنم، اولین کمک به بنیاد خیریه من را انجام داد و خودش تصمیم گرفت تا سالگرد پنجاه ساله را با افراد بومی با پسران دیدار کند. ما یک هفته فوق العاده را با هم گذراندیم. این بسیار جالب بود که ارتباط بذر و نیکلاس را مشاهده کنیم.

- و چه تعجب کرد؟

- معلوم شد که بذر بیشتر متکبر بود، یا چیزی. هنگامی که Kolya با دوستانش آمد، و برخی از دوستان از او بزرگتر بودند، آنها همه آنها را ساختند، توضیح داد که چگونه بازی فوتبال و هر چیز دیگری را توضیح دهد. او یک پسر بسیار اجتماعی است. هنگامی که ما در "Artek" زندگی کردیم، اسپرم کاملا همه را می دانستیم، همه را به همه خوش آمد گفت، با همه ارتباط برقرار کرد. او همیشه اولین کسی است که با بزرگسالان و کودکان ملاقات می کند. من حتی سعی می کنم او را در برخی لحظات متوقف کنم. اما اساسا من به او آزادی می دهم پس از همه، ارتباطات برای کودکان بسیار مهم است. تفاوت در نیکلاس و دانه چیست؟ به عنوان مثال، Kolya مجبور به برقراری ارتباط با خارجی ها شد، زمانی که او هفت زبان را مطالعه کرد، و او به آن نیاز داشت. و هنگامی که آنها مجبور شدند، او بسیار خجالت زده بود. او هنوز هم به دلایلی من بسیار خجالتی هستم دشوار است با مردم همگام شود، ارتباط برقرار کردن دشوار است. ظاهرا نشانه های فال را تحت تاثیر قرار می دهد. زانوی من سرطان، همه چیز در نوروخ، بازی های کامپیوتری در دوران کودکی است. در حال حاضر یکی دیگر، او یک گروه موسیقی دارد، او علاقه مند به پانک راک است: آهنگ ها، آواز، بازی. با اسپرم، ما کاملا یکسان هستیم، این اتفاق افتاد، او، مانند من، جاسوسی. بسیار سریع به تماس می رود، مناسب است، می پرسد که چطور می توان همه چیز را تعریف کرد. اگر مناسب است، به طور کلی کاملا. من شروع به آرامی به او می آموزم برخی از آقایان. او شروع به باز کردن درب به دختران کرد. لازم است - برای جایگزینی صندلی، به حمل یک کیسه کمک می کند. البته، او یک دانشمند نیست، میز Mendeleev را نمی داند و ریشه های مربعی را محاسبه می کند و او به آن نیاز ندارد، من شخصا چیزی غیر از اعصاب در مدرسه و ویرانی را به ارمغان نمی آورد.

این سال، نیکولای، پسر ارشد اولینا، 25 ساله بود و جوانترین، سمنون، به مدرسه رفت

این سال، نیکولای، پسر ارشد اولینا، 25 ساله بود و جوانترین، سمنون، به مدرسه رفت

عکس: آرشیو شخصی

و در زندگی من مفید نبودم. اما اول از همه، من می خواهم او را به یک مرد خوب تبدیل، یک مرد به ارمغان آورد. برای من، این موقعیت ها مهم هستند. Semyon یاد می گیرد، دانش خاصی را درک می کند که او نیاز دارد: خواندن، شمارش، نوشتن. اما به نظر من، مفاهیم مهم تر وجود دارد: به عنوان یک مرد به ارمغان بیاورد، زیرا امروز بچه های خوب و تحصیل کرده اند. زنان به علت این واقعیت که آنها نمی توانند یک فرد را پیدا کنند، رنج می برند. سپس او دامن را برای دامن مادرش نگه می دارد، سپس او همه چیز را در انجیر، سپس رله است. و هفت دختر دست بوسه، من حتی آن را خاموش. شما نمی توانید همانند او در خیابان ملاقات کرد، دست بوسیدن. این عمه در دستان شما چیست؟ من فقط به خودم و دوستان نزدیک شما اجازه می دهم. من کاملا خوشحالم چون فرزندم توسعه می یابد. چگونه او در حال زندگی است. اما من، البته، در اولین خط مدرسه خود، اولین تماس را مسدود کردم. هیجان انگیز بود.

- شما در همان صحنه با Stas Sadalsky بازی می کنید، که بسیاری از افراد دشوار نامیده می شوند. آیا همه شما ماشین تراش دارید؟

- ما اکنون هنوز هم با او و همسایگان هستیم. از آنجا که مدرسه ما مخالف خانه اش است. او، با این حال، در مورد آن نمی داند. من در میان چند بازیگر زن هستم که مدتهاست با او بازی نکرده اند، اما اکنون، خدا ممنوع است، ما در یکی از نمایشگاه ها خواهیم بود. تاتیانا Vasilyeva نقش اصلی خود را در او ایفا کرد، اکنون نقش من را می دهد. ما شروع به تمرین می کنیم البته، دشوار خواهد بود زیرا در حال حاضر مرجع وجود دارد، یک بازیگر است که آن را بازی کرد. اما به صورت اختیاری، یک بازیگر دیگر دقیقا همان بازی را بازی می کند. درست است، من خودم را می دانم که آنها مقایسه خواهند کرد. مجتمع کار برای من از آنجایی که Stanislav Yurevich من را با Tatyana Vasilyeva محبوب خود را مقایسه خواهد کرد. و به عنوان هنرمند مردم و مورد علاقه مردم، چنین اندازه ای سنگین است. اما من حتی تعجب می کنم که چنین تجربی را انجام دهم. من عاشق آزمایش هستم

Evelina Bledans:

"من اغلب پدر و مادر را می نویسم که وقتی دخترانشان در باربی خود بازی می کنند، اغلب آنها کریس و آنجی نامیده می شوند"

عکس: آرشیو شخصی

- شما تبدیل به یک افسانه واقعی از ماسک Comic-troupe در تصویر یک پرستار سکسی. آیا این تصویر را برای مدت طولانی دنبال کردید؟

- زمان بسیار طولانی در برخی لحظات، من از او بسیار وحشتناکی متنفر بودم. من متوجه شدم که در آن زمان زمانی که بسیاری از سینما و تلویزیون های تلویزیونی فیلمبرداری شده بودند، نمی توانستم نقش خوبی داشته باشم. بعضی از آنها به طرز معجزه آسایی آن را در سری "بهشت لعنتی" پیشنهاد دادند، که برای من و طرفداران من یک مرحله مهم خلاقانه بود. او بیش از ده سال گذشت، و همه چیز من را شگفت زده می کند زمانی که هر روز در Instagram من لزوما کسی می نویسد که دوباره این سری را اصلاح کرد. بنابراین قهرمان من قلاب شده است. اما بسیاری از نقش هایی که من پیشنهاد می کنم بسیار شبیه به پرستار من بود. اجازه ندهید با یک صلیب سرخ، اما احمقانه جنسی. سپس سرنوشتی را که من چنین نقش داشتم لعنت کرده ام، اما پس از آن متوجه شدم که هنرمندان وجود دارد که بی نهایت برداشته شده اند. اما مردم آنها را در خیابان دیدند، فقط می گویند که چهره آشنا است، جایی شلیک شده است. و من قبلا سه تصویر قابل تشخیص دارم: پرستار، کاترین ایوانوانا از "بهشت لعنت" و کریستینا، یکی که "I-U-Y! اعصاب من ... "از سری" یکی برای همه. مو بور پرش. " سه نقش قدرتمند در چمدان من، که مردم به من یاد می گیرند. شاید جوانان "نمایش ماسک" را به یاد نمی آورند، اما همه آنها دقیقا می دانند "I-U-Y! اعصاب من ... "شگفت آور، من این تصویر را خیلی دوست داشتم ... اغلب والدین را می نویسم که وقتی دخترانشان باربی خود را بازی می کنند، اغلب آنها کریس و آنجی نامیده می شوند. و این یک پیروزی است. این مرحله قابل توجهی در زندگی من است. البته، امروز من از پرستار سپاسگزارم، رتبه من پرستار همه روسیه است، یکی از اولین نمادهای جنسی روسیه است. واضح است که ما لانا Kondubinen بلوند شگفت انگیز داشتیم، که همه را خیره می کرد، در استخر شنا می کرد، اما صلیب سرخ من همه چیز را از بین برد. البته، عنوان اولین نماد جنسی من بود. جمع کردن، گاهی اوقات غم انگیز است که من هیچ نقش چشمگیر و تاریخی بزرگ در Chekhov، Dostoevsky، Turgenev بازی نکردم. اما، از سوی دیگر، من تصاویری دارم که من ایجاد کردم که مردم به یاد می آورند و من می توانم افتخار کنم.

ادامه مطلب